eitaa logo
شهدای ایران
152.5هزار دنبال‌کننده
58.1هزار عکس
27.2هزار ویدیو
22 فایل
این کانال متعلق به پایگاه خبری شهدای ایران است www.shohadayeiran.com ارتباط با ادمین eitaa.com/shahid87 فقط تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/656146463C00fe549c86 ارتباط با سردبیر #شهدای_ایران eitaa.com/shohada_admin1 تلفن تماس: 09102095699
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 کاظم یونسیان () ساله ،📆 ۴ دی ۱۳۶۵ ام الرصاص؛ پیکر ۱۳۷۴ : . ▪️پدر شهید : وقتی به مدرسه می رفت ، روزی دو تومن بهش پول می دادم که از نانوایی کنار مدرسه ش برای تغذیه نان بخرد بعد از چند مدت می دیدم پول هاشو جمع می کرد و رنگ می خرید و مسجد را نقاشی می کرد ، پول تو جیبی خودش را صرف امور خیریه می کرد. . 💢کانال خبری @shohadayeiran57
🌹 محمدرضا عقبائی . ولادت : ۱۳۴۱ روستای بلده شهادت : ۱۶ بهمن ۱۳۶۳ دهلران سمت : دسته در گردان مسلم بن عقیل لشکر ویژه ۲۵ . 🇮🇷 . : بعد از عروسیمون بود که قرار شد محمدرضا به منزل پدرم بیاد؛ اما دیر کرد. مادرم به نماز جمعه رفته بود و من ماندم. وقتی رسید و فهمید، سریع مرا با موتور به نماز جمعه . در راه گفت: دنیا هیچ ارزشی ندارد! باید خودمان را برای آخرت آماده کنیم. تا می‌توانی نماز جماعت را ترک نکن!» . 📩 : خدایا! بارها دعا کردم مرا از عاشقان قرار دهی می دانم که دعایم را مستجاب می کنی چون ببینم علائم آن را پس بگشای راه عشقبازیت را برایم باب هجرت راستی چقدر این کلمه و این واژه زیباست . . 💢کانال خبری @shohadayeiran57
🌹 . ▪️اهل بودند. ۱۳۶۴ مادر به همراه دوتا دخترش رفته بودند تهران محله گیشا ( کوی نصر) منزل یکی از بستگانشان.۱۳ خرداد ۱۳۶۴ هواپیماهای رژیم بعث را کردند ، و مردم بیگناه را رساندند.رقیه خانم و دو دخترش هم در آن حادثه بشهادت رسیدند...( شادی روحشان صلوات) . 💢کانال خبری @shohadayeiran57
🌹 . 🎙روایت زیبای ذیل از «شهید ابراهیم امیرصادقی» اعزامی از لشکر 25 کربلا، به زبان «نادر قلی زاده» است که خواندن آن خالی از لطف نیست. . ▪️با ابراهیم تصمیم گرفتیم تا یک روز قبل از رفتن به جبهه ی مهران، برای تفریح و هواخوری بیرون برویم؛ چون ابراهیم تازه دایی شده بود، اصرار کرد که به جای رفتن به مناطق تفریحی به منزل خواهرش برویم تا او قبل از رفتنش به جبهه، بتواند خواهرزاده جدیدش را ببیند.مخالفت من فایده نداشت و به اجبار به خانه ی خواهرش رفتیم. . ▪️ابراهیم همین که بچه را دید، فوراً آن را از گهواره بیرون آورد و شروع کرد به بوسیدن. رو به خواهرش کرد و گفت: - «آبجی! اسم این کوچولو را چی گذاشتی؟!» خواهرش گفت:- «!» ابراهیم بلند شد، رفت یک ماژیک قرمز پیدا کرد و برگشت. پشت پیراهن سفید نوزاد با آن ماژیک قرمز نوشت: «یا ! ما را .» همه شروع کردیم به خندیدن. به ابراهیم گفتم:- «ابراهیم! این چه جمله ای بود که نوشتی؟!» ابراهیم با حالت خاصی گفت: «از آنجایی که دوست دارم به کربلای حسین(ع) بروم و آرزو دارم که به دیدارش نائل شوم، برای همین این جمله را پشت پیراهن این طفل پاک که گناهی نکرده ۱نوشتم تا شاید خدا دعایش را زودتر اجابت کند و به آبروی این نوزاد، امام حسین(ع) مرا بطلبد...» . 🔹 ابراهیم امیر صادقی اهل و عضو لشکر ویژه ۲۵ بود که در سال ۱۳۶۵ کربلای ۱ بشهادت رسید.شادی روحش ...🌷🇮🇷 . 💢کانال خبری @shohadayeiran57