eitaa logo
شهدای ایران
118.3هزار دنبال‌کننده
73.1هزار عکس
39.8هزار ویدیو
23 فایل
این کانال متعلق به پایگاه خبری شهدای ایران است www.shohadayeiran.com ارتباط با ادمین eitaa.com/shahid87 جهت تبلیغات 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/359858351C3bada020a7 ارتباط با سردبیر #شهدای_ایران eitaa.com/shohada_admin1 تلفن تماس: 09102095699
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 . ▪️سال ۱۲۸۸ در دوره ی قاجار بدنیا آمد و کودکی ش در این دوره گذشت.جوانی و میانسالی ش در دوره ی پهلوی گذشت.پیری او مصادف شد با امامت حضرت امام خمینی و شد سرباز لشکر او در لشکر ویژه ۲۵ کربلا.عبدالحسین در پنج سالگی پدرش را از دست داد.سال ۱۳۱۶ ازدواج کرد و صاحب ۸ فرزند شد.کشاورزی میکرد و امورات خانواده را می‌گذراند. . ▪️جنگ که شروع شد روزی دخترش لیلا اومد نزد پدر و گفت : «پدر می خواهم شکایت پسرم را بکنم. شوهرم و پسرم هر دو در جبهه بسر می برند. فرزند دیگرم نیز قصد رفتن دارد. او را منصرف کنید» عبدالحسین خندید و گفت: «پسرت باید به جبهه برود. او یک پسر است. و باید در این راه قربانی شود. دخترش هم خندید و گفت:«من پیش چه کسی آمدم شکایت کنم، او خود قصد رفتن دارد. » . ▪️همین طور هم شد و او بعنوان بسیجی از لشکر ویژه ۲۵ کربلا عازم جبهه شد و سرانجام عبدالحسین کارگر در سن ۷۸ سالگی در اردیبهشت ۱۳۶۶ در منطقه بانه ۱۰ بشهادت رسید و پیرترین شهید دفاع مقدس لقب گرفت.شادی روحش صلوات. . 💢کانال خبری @shohadayeiran57
🌹 . 🪧 شهیدی از گردان صاحب الزمان لشکر ویژه ۲۵ کربلا که بخاطر عدم توهین به حضرت امام با اصابت باتوم به سر در اردوگاه تکریت عراق بشهادت رسید... . ▪️اهل کوهی خیل جویبار بود.از سال ۶۲ تا ۶۵ چندین مرتبه عازم جبهه ها شد.تا قبل از اسارت و شهادت دوبار مجروح شد. ترکش به سر و ترکش به دست.کربلای پنج تیر به پایش اصابت کرد و به اسارت درآمد. ۷ ماهی در اسارت به سر برد تا اینکه بخاطر عدم توهین به امام بر اثر شکنجه و اصابت باتوم به سر بشهادت رسید.پیکر پاکش بعد ۱۵ سال به میهن بازگشت...( شادی روحش صلوات) . 💢کانال خبری @shohadayeiran57
8.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 🎥 الحق که او نمونه‌ی بارز این جمله‌ی حاج قاسم بود و بس...( تا کسی نباشد نمیشود) . 📆سال ۱۳۹۵ دقیقا یک ماه و چند روز قبل شهادتش در اردوگاه خرمشهر در کنارش بودیم.حیف و صد حیف که نمیدانستیم او هم قرار است چند روز دیگر به آسمان برود و چشمان ما را در حسرت یک بار دیگر تماشای سیمای نورانیش بگذارد. . 📽 سردار عمرانی اولین فرمانده لشکر ویژه ۲۵ کربلا ، تو حیاط اردوگاه خرمشهر خطاب به حاج محمد رو به اطرافیان داره میگه: معرفت و معنویت و سیمای ظاهری و باطنیش عین بلباسی علیرضاست. حاج محمد طبق همیشه سر به زیر با وقار ایستاده و لبخند قشنگی رو صورتش نقش بسته....برادر هوشیار اون کنار ایستاده میگه : حاج آقا زارع ما با حاج محمد حالا حالاها کار داریم ؛ به این زودی ها شهید نشه خیلی خوبه ..... و باز هم لبخند حاج محمد....روحت شاد فرمانده‌ی بی ادعا. . 💢کانال خبری @shohadayeiran57
🌹 ▪️بهنام محمدی در خرمشهر به دنیا آمد .همان جایی که برای پایداریش جنگید و شهید شد.با وجود مخالفت فرماندهان همیشه خود را به صف اول رزمندگان میرساند . بهنام در کمک رسانی به زخمی شدگان و رساندن مهمات تلاش زیادی میکرد طوری که بعضی اوقات به قدری نارنجک و تسلیحات جنگی با خود میبرد که حتی توان راه رفتن نداشت. . ▪️بهنام بارها توسط بعثی ها اسیر شد اما هر دفعه با بهانه ای خود را نجات میداد و یا جمله من دنبال مامانم می گردم گمش کردم از دست عراقی ها رهایی میافت و اطلاعات دشمن را برای رزمندگان میبرد. . ▪️دستش زخمی شده بود گروهبان مقدم از کوله پشتی خود باندی را برای پانسمان کردن دستش در آورد اما بهنام اجازه نداد و گفت: باند را بگذار برای کسانی که تیر خورده اند و یک مشت خاک بر روی زخمش ریخت و رفت ...اوضاع خیلی سخت شده بود. ناگهان بچه ها متوجه شدند که بهنام گوشه ای افتاده است و از سر و سینه اش خون می جوشید پیراهن آبی و چهار خونه بهنام غرق خون شده بود و چند روز قبل از سقوط خرمشهر شیر بچه دلاور خوزستانی بالاخره در 1359/7/28 پر کشید. . 📩 ۱۳ ساله بهنام محمدی: من نمیدانم چه بگویم. من و دوستانم در خرمشهر می جنگیم به ما خیانت می شود. من می خواهم وصیت کنم , هر لحظه در انتظار شهادت هستم . پیام من به پدر و مادر ها این است که بچه های خود را لوس و ننر بار نیاورید از بچه ها می خواهم امام را تنها نگذارند و خدا را فراموش نکنند . به خدا توکل کنند . پدر و مادرها فرزندان خود را اهل مبارزه و جهاد در راه خدا بار بیاورید. .
18.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ . 🎙 علی فرزند احمد از خاطرات و دلاورمردی . . 💢 مجروح شد ، ترکش خورد به گردنش. پرفسور سمیعی رفت عملش کنه ؛ بخاطر اینکه یوقت تو بیهوشی اصرار نظامی رو احیانا فاش نکنه ؛ نزاشت بیهوشش کنن ...دکتر سمیعی خودش تعجب کرد ؛ گفت من نمیدونم کشوری چطور این درد رو تحمل کرد. . 💢کانال خبری @shohadayeiran57
⭕️ .▫️ از سردار علیرضا کوهستانی ( قائم مقام لشکر ویژه ۲۵ #شهادت : دی ۱۳۶۵ عملیات پنج ) : . 💌مگر اسلام هنوز غریب نیست؟ مظلومیت امروز اسلام در دنیا بی نظیر است. اگر آن روز حسین در زیر سم ستوران جنازه اش خرد شد، امروز پیکراسلام در زیر زنجیر های تانک اسرائیل له می شود و اگر آن روز زینب به اسارت رفت ، امروز اسرائیل هزاران زن حامله ی مسلمان را شکم می درد؛ کدامین درد بزرگتر از این و کدامین اندوه سنگین تر از این است؟ای امّت شریف بگسلید زنجیرهای علایق دنیا را! بکشید این بار سنگین مسئولیت را، تا به صاحب اصلیش تحویل نمایید. . 💢کانال خبری @shohadayeiran57
⭕️ ... . ▫️خانمش میگفت : ناصر دستش تو جبهه مجروح شده بود و چند روزی جهت درمان مرخصی اومده بود...بعد چند روز دیدم ساکش و داره جمع میکنه...گفتم ناصر کجا ، تو که دستت مجروح ، تو جبهه کاری از دستت بر نمیاد که بخای با یک دست بجنگی....!!!😊خندید و گفت : دست که ندارم ، زبون که دارم...با زبونم میجنگم. . . 🔖 رفقا بیکار ننشینید. اگر قلم دارید، بنویسید اگر قدم دارید، بردارید؛ اگر زبان دارید، حرف بزنید. اگر دل دارید دعا و توسل کنید. اگر فریاد دارید، بکشید. اگر فضای مجازی دارید، محتوا را در گروه‌ها و کانال‌هایتان توزیع کنید. اگر چشم و گوش دارید، محله را بپایید. اگر توان دارید به اطرافیان و دوستان و دیگران روحیه و نشاط بده. اگر هیچ‌کدام را نداشتید و فقط آب دهان داشتید، پس آن‌ را بر چهره خائنان و وطن‌فروشان بیندازید!در هر‌حال، ساکت و بیکار نباشید. جبهه حق منتظر یاری توست تا یاری خداوند را دریافت کنی و تو را ثابت قدم کند: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ. . 💢کانال خبری @shohadayeiran57
🌹زندگی به خون وابسته است و پیکر تاریخ بی‌خون خدا مرده‌ای بیش نیست و سرِ مبارک امام شهید بر فراز نی رمزی است میان خدا و عشاق، یعنی که این است بهای دیندار. -سید‌‌ اهل‌ِقلم، مرتضی‌آوینی- . 📷 #طلاییه_ ۱۳۶۲ عملیات خیبر_ : محمدحسین حیدری جوانان بنی هاشم بیایید علی را بر در خیمه رسانید . 💢کانال خبری @shohadayeiran57
🌹 . ▫️رفقا دیروز یکی از رفقای قدیمی م بهم زنگ زد و از کرامات شهید علاالدینی مطلبی رو برام تعریف کرد و دلم نیومد تو کانال منتشرش نکنم.دوستم میگفت : مدتی بخاطر اجاره خونه و تمدیدش ذهنم درگير بود و ناراحت بودم که نکنه صاحبخونه اجاره رو زیاد بالا ببره و منم نتونم از پسش بر بیام و شرمنده‌ی خانواده م بشم.طبق عادت یه روز رفتم سر مزار شهید جلال و موضوع رو باهاش در میون گذاشتم که آره قضیه از این قراره و حواست بهم باشه. . ▫️چند روزی گذشت ؛ تا همین دو روز پیش دیدم صاحبخونه به گوشیم زنگ زد ، گفت فلانی خونه اید ؟ گفتم چطور ، گفت میخوام ببینمتون ، خلاصه تو دلم گفتم آخ این الان میخواد بیاد بحث مبلغ اجاره خونه رو حتما مطرح کنه...میگفت : به اتفاق خانمش اومدن خونه مون و به محض ورود شروع کرد به بوسیدنم و فقط میگفت اصلا نگران اجاره نباش.تو دلم گفتم این چی میگه...گفتم چی شد حاج آقا ؟؟؟؟ گفت دیشب خواب دیدم یه جوون خوش سیمایی اومد پیشم و خودش و معرفی کرد که من شهید جلال علاالدینی هستم ، مزارم تو گلزار شهدای امامزاده اسماعیل قائم شهره، ازت میخوام هوای این زوج که مستاجرتونه داشته باشی، دست و بالشون خالیه ، مبلغ اجاره رو اگه میخای بالا ببری ( این مبلغ ببر بالا فقط) هواشون و داشته باش.بیدار شدم و الان اومدم بهت بگم ، نگران نباش اصلا ، اجاره ‌ی امسالتو همون مبلغ پارسال بده ، بالا نمی‌برم...((( شادی روح سردار شهید جلال الدین علاالدینی صلوات🇮🇷🌷))) .
🌹 . 📆 تیرماه ۱۳۶۷ جزیره‌ی مجنون تو هوای بالای ۴۰ درجه‌ی جزیره ، ابراهیم و چنتا از همرزمانش در گردان حمزه سیدالشهدا لشکر ویژه ۲۵ کربلا که تعدادشان به ۲۰ نفر هم نمیرسید نبردی تن به تن و جانانه ای با چند لشکر از حزب بعث کردند.ابراهیم قصد تسلیم شدن نداشت.اما بعد گذشت ساعت ها تشنگی به آنها غلبه کرده بود.لب های ابراهیم از عطش قاچ رفته بود.چند دقیقه قبل از شهادتش در حالی که دیگر کامل محاصره شده بودند ، درون نیزارهای سوخته‌ی جزیره کنار هم نشستند.تشنگی آنها را از پا انداخته بود. . ▫️مجید بابایی دوست و همرزم ابراهیم میگفت : دقایقی را کنار هم دراز کشیدیم.سر ابراهیم بروی پایم بود و از فرط خستگی در آن آتش و دود نفهمیدیم کی خوابمان برد.دقایقی نگذشت که دیدم ابراهیم آروم صدام میکنه ، مجید مجید ، دلت آب پاشو...گفتم چی شد مگه ؟؟؟ گفت من تشنگی م برطرف شد !!! گفتم چیجوری ؟ گفت خواب دیدم رفتم قائمشهر خونه ی فلانی ، رفتم سر یخچالشون یه پارچ آب یخ و سر کشیدم خوردم، نمیدونی چقد چسبید....مجید میگفت : آنقدر تشنه مون بود بهش حسودیم شد و گفت : خوووش بحالت ابراهیم.دقایقی نگذشت و محاصره تنگ تر شد و صحنه ی کربلا برایمان مجسم تر.ابراهیم با لبان تشنه بشهادت رسید و سیراب شد و من با چند تن دیگر از عزیزان که همگی مجروح بودیم به اسارت درآمدیم.یادم نمی‌رود آن روز چند تن از بچه های ما بدون خوردن تیر و ترکش بشهادت رسیدند.فقط بخاطر تشنگی....فدای لب عطشان حسین. . 💢کانال خبری @shohadayeiran57
🌹 که مانع عزیمتش به نشد.🌷شهید محمدرضا وطنی▪️:۲۶آبان۱۳۳۴/سیدمحله،▪️: ۷مرداد۱۳۶۱/منطقه ،عملیات ... ⚽️ نام «شهید وطنی» برای اهالی فوتبال نامی آشناست، از آن‌رو که «شهید وطنی» نام ورزشگاهی است که میعادگاه هواداران عاشق مازندران است.«فوتبالیست شهید محمدرضا وطنی» با وجود پذيرش در دانشگاه هندوستان به جای انتخاب ميدان علمی، ميدان مهم‌تر و واجب‌تر، یعنی ميدان جنگ را انتخاب كرد. او در واقع بورسیه‌ی دانشگاه امام خمینی(ره) شده بود. خواهر شهيد وطنی می‌گوید: در مراسم برادرم از چندین روستا آمده بودند، تعجب کردم، پرس‌وجو کردم و آنان در حال گريه از تلاش محمدرضا و دوستانش براي ساخت خانه و كمك در زمان برداشت محصول كشاورزی برای خانواده‌های مستضعف گفتند. . 📩 وصيت‌نامه: من به پيروی از خمينی روح خدا و به حكم وظيفه شرعی، خود را موظف دانستم تا براي دفاع از مكتب و ميهن اسلامی و رويارويی و ستيز با بعثيون كافر، داوطلبانه به جبهه بيايم و شهادت را شرافتمندانه‌ترين مرگها و رستگاری قطعی و بالاترين مرحله تكاملی می‌دانم تا شايد اگر لايق بودم خدا توفيق شهادت را نصيبم گرداند. . 🚩 همچنین برادر کوچک‌تر محمدرضا « حاج عیسی وطنی» نیز در ۴ ۱۳۶۷ در به برادر پیوست. . 💢کانال خبری @shohadayeiran57
42.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 # بدنبال .... . 🌴توفیقی شد دیروز به دیدار کربلایی جهاد رفتیم...(روایت فرزند شهید عراقی‌که ۴۰ سال در انتظار پدر شهیدش می‌باشد...)( کاری از واحد فرهنگی موکب شهید بلباسی _۱۸ مرداد ۱۴۰۴_طریق نجف الی کربلا) . 💢کانال خبری @shohadayeiran57