🌹 مادر قایقران ۱۵ سالهی لشکر ویژه ۲۵ کربلا آسمانی شد...
.
▪️اون روز که رفتیم پیش مادر رضا میگفت : هشت روز قبل از این که پسرم به دنیا بیاد خواب دیدم یک سیدی نزد من آمد و به من گفت ناراحت نباش فرزندت سالم به دنیا می آید و اسمش و رضا بزار منم بعد از تولد پسرم اسمش و رضا گذاشتم .
.
از بچگی شجاع بود و نترس.چهارده سالگی رفت جبهه.دو سال تو جبههها بود.باید التماسش میکردم که مرخصی بیاد.پسرم بچهی کوه و جنگلهای سوادکوه بود.اما نمیدونم از کجا قایقرانی رو یاد گرفت.دوستاش میگفتند انقدر نترس بود ، که فرمانده لشکر آقا مرتضی قربانی اکثر ماموریتهای سخت جبهه رو به آبروان میداد.بالاخره تو عملیات کربلای ۴ تو همون قایق زدنش و شونزده سالگی شهید شد.پیکرش بعد چند سال برگشت.
.
🌹پ ن : #رفقا مادر رضا بعد ۳۷ #سال از #شهادت #پسرش به #فرزند #شهیدش #پیوست.#شادی #روحش #صلوات.
💢کانال خبری #شهدای_ایران
✅@shohadayeiran57
⚫️ مادری #داغ دیده و #شهید داده آسمانی شد و به #فرزند شهیدش پیوست.
🌹 ام الشهید حاجیه خانم فاطمه قاسمیان مادر مکرمهی #شهید بیسر رضا شاکری از #شهدای #گردان #حمزه #سیدالشهدا در #عملیات #والفجر ۸ بعد تحمل بیماری به #فرزند #شهیدش پیوست.
.
🔹اهل روستای المشیر بود و عضو گردان حمزه لشکر ویژه ۲۵ کربلا.قبل از عمليات والفجر8 برای چندمین بار به جبهه اعزام شد و در همین عملیات براثر اصابت گلوله مستقيم توپ در تاريخ 25/11/64 در جاده فاو-بصره به همراه شهیدان سادات نیا و خانلری، همچون مولايش امام حسين(ع) سرش از بدن جداگرديد و به شهادت رسيد.
.
🔰خاطره ای بروایت مادر شهید :
من تو طویله مشغول دوشیدن گاو بودم. یهو دیدم بلندگوی مسجد خبر شهادت، شهیدی رو اعلام می کند با ظرف شیر اومدم بیرون، خوب گوش دادم دیدم میگه: رضا شاکری...سست و بی حال شدم؛ شیر از دستم افتاد و و بچه ها مرا گرفتند…آخرین باری که داشت به جبهه می رفت، آمد منزل ما، پدرش نبود مرا از حوض حیاط دوش گرفت و تا ایوان خانه برد و گفت: مادر جان زحمت شیر دادن تو فراموشم نمی شود.
🌹شادی روح همه ی مادران شهدا صلوات...
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
💢کانال خبری #شهدای_ایران
✅@shohadayeiran57
🌹 #گهواره
.
🔹رفقا سالهاست که حس کردم باید این نسل طلایی را همچون گنجی در قالب هنر استخراج کرد و برای آیندگانمان به یادگار گذاشت ...هشت سال مشغول عکاسی
از والدین شهدای لشکر ویژه ۲۵ کربلام ... از شرق استان گلوگاه ، تا غرب استان #رامسر.
در این سالها از مادران و پدران شهدای زیادی عکاسی کردم.#دلتنگی ها ، #یادگاری ها ، #اشک ها و #لبخندهای زیادی را لنز دوربینم در خودش گنجاند...
.
▪️دیروز در یکی از روستاهای #مازندران ( روستای برگه)، خدمت مادری رسیدم که
هنوز گهوارهی #شهیدش را بعد ۴۴ سال تاب میداد و برایش لالایی میخواند و اشک میریخت.خیلی برام ثبت این لحظه سخت بود..میگفت پسرم ۱۶ روز تازه رفته بود جبهه که تو فاو شهیدش کردن.۱۶ ساله هم بیشتر سن نداشت ، تو جبهه هم امدادگر بود.گفتم حاج خانم چرا بهتون میگن ام المصائب ؟
.
▪️گفت یه روزی ۴ تا مرد تو خونه م بود.شوهرم تو سانحه تصادف از دست دادم ، یک پسرم دوران کرونا ، یک پسر دیگه م تازه از سربازی برگشته بود اونم تو تصادف ، پسر اولم که رحمت بود تو منطقه شهید شد و من شدم تنهای تنها....گفتم مادر آرزوت چیه ؟ گفت به والله هیچ آرزوی توی دنیا ندارم ، جز دیدار رهبر ( سید علی خامنه ای) من فقط یک بار ببینمش ، بعدش سرم و میزارم میمیرم.
(📷📝 احمدی اتویی_
📆یکشنبه_۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ )
.
#عکاسی
#شهدای_امدادگر
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
#شهدای_ایران
💢کانال خبری #شهدای_ایران
✅ @shohadayeiran57