شهدای شهر کهریزسنگ
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #رمان_دختر_شینا ✫⇠قسمت : 1⃣7⃣1⃣ #
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #رمان_دختر_شینا
✫⇠قسمت : 3⃣7⃣1⃣
#فصل_پانزدهم
خوشحال شدم. این طوری کسی از همسایه ها هم مرا با آن وضعیت نمی دید.
پارو کردن برف به آن سنگینی برایم سخت بود. کمی که گذشت، دیدم کار سنگینی است، اما هر طور بود باید برف را پارو می کردم. پارو را از این سر پشت بام هل می دادم تا می رسیدم به لبه بام، از آنجا برف ها را می ریختم توی کوچه.
کمی که گذشت، شکمم درد گرفت. با خودم گفتم نیمی از بام را پارو کرده ام، باید تمامش کنم. برف اگر روی بام می ماند، سقف چکّه می کرد و عذابش برای خودم بود. هر بار پارو را به جلو هل می دادم، قسمتی از بام تمیز می شد. گاهی می ایستادم، دست هایم را که یخ کرده بود، جلوی دهانم می گرفتم تا گرم شود. بخار دهانم لوله لوله بالا می رفت. هر چند تنم گرم و داغ شده بود، اما صورت و نوک دماغم از سرما گزگز می کرد. دیگر داشت پشت بام تمیز می شد که یک دفعه کمرم تیر کشید، داغ شد و احساس کردم چیزی مثل بند، توی دلم پاره شد. دیگر نفهمیدم چطور پارو را روی برف ها انداختم و از نردبان پایین آمدم. خیلی ترسیده بودم. حس می کردم بند ناف بچه پاره شده و الان است که اتفاقی برایم بیفتد. بچه ها هنوز خواب بودند. کمرم به شدت درد می کرد. زیر لب گفتم: «یا حضرت عباس! خودت کمک کن.» رفتم توی رختخواب و با همان لباس ها خوابیدم و لحاف را تا زیر گلویم بالا کشیدم.
ادامه دارد...✒️
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت : 4⃣7⃣1⃣
#فصل_پانزدهم
در آن لحظات نمی دانستم چه کار کنم. بلند شوم و بروم بیمارستان یا بروم سراغ همسایه ها. صبح به آن زودی زنگ کدام خانه را می زدم. درد کمر بیشتر شد و تمام شکمم را گرفت. ای کاش خدیجه ام بزرگ بود. ای کاش معصومه می توانست کمکم کند. بی حسی از پاهایم شروع شد؛ انگشت های شست، ساق پا، پاها، دست ها و تمام. دیگر چیزی نفهمیدم. لحظه آخر زیر لب گفتم: «یا حضرت عباس...» و یادم نیست که توانستم جمله ام را تمام کنم، یا نه.
صمد ایستاده بود روبه رویم، با سر و روی خاکی و موهای ژولیده. سلام داد. نتوانستم جوابش را بدهم. نه اینکه نخواهم، نایِ حرف زدن نداشتم.
گفت: «بچه به دنیا آمده؟!»
باز هم هر کاری کردم، نتوانستم جواب بدهم.
نشست کنارم و گفت: «باز دیر رسیدم؟! چیزی شده؟! چرا جواب نمی دهی؟! مریضی، حالت خوش نیست؟!»
می دیدمش؛ اما نمی توانستم یک کلمه حرف بزنم. زل زد توی صورتم و چند بار آرام به صورتم زد. بعد فریاد زد: «یا حضرت زهرا! قدم، قدم! منم صمد!»
یک دفعه انگار از خواب پریده باشم. چند بار چشم هایم را باز و بسته کردم و گفتم: «تویی صمد؟! آمدی؟!»
ادامه دارد...🖋
نویسنده:بهناز ضرابی زاده
#دختر_شینا
@shohadayekahrizsang
25.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همه باهم در ماه مبارک رمضان هر روز یک صفحه قران مهمون شهید
#عبدالرضا_صالحی
صفحه بیست و چهارم قران
☫🇮🇷 #شهدای_کهریزسنگ 🇮🇷☫
@shohadayekahrizsang
qoran-24.mp3
4.02M
ماه رمضان با شهدا✨
🎤تندخوانی جزء بیست و چهارم قرآن کریم
ثوابی از روخوانیِ قرآن کریم،
هدیه به امام زمان(عج) و تمامیِ شهدا،
اموات رو فراموش نکنید..🤲🏻
#خلوتی_با_معبود🕊
#ماه_رمضان 🌙
☫🇮🇷 #شهدای_کهریزسنگ 🇮🇷☫
@shohadayekahrizsang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان
☫🇮🇷 #شهدای_کهریزسنگ 🇮🇷☫
@shohadayekahrizsang
اگر روزی شهدای ما، مانند اصحاب کهف از آرامگاه ابدی بیدار شوند و به شهرهایی بر گردند که حدودا 40 سال پیش از آنجا به جبهه ها اعزام شدندودیگر هیچ وقت برنگشتند،با دیدن صحنه های زیرچه آرزویی می کنند.؟!
*چادرهایی که افتادند.
*روسری هایی که عقب رفتند.
*سرهایی که بی رو سری شدند.
*بدن هایی که برهنه شدند.
*مردانی که بی غیرت شدند.
*زن هایی که بی عفت شدند.
*سینه چاکانی که بی تفاوت شدند.
*بی تفاوت هایی که ساکت شدند.
*شکم هایی که از حرام پر شدند.
*بی دردهایی که مرفه شدند.
*مرفهینی که بی درد شدند.
*کاخ هایی که بر گرده مستضعفین
بنا شدند.
*شکم هایی که از حرام پر شدند.
*مسئولینی که دنیا پرست شدند.
*آقا زاده هایی که منحرف شدند.
*منحرفینی که وطن فروش شدند.
*یقه بسته های ظاهر الصلاحی که
با دشمن هم سفره شدند.
*دو آتیشه هایی که طرفدار آمریکا شدند.
*غرب رفته هایی که طرفدار غرب شدند.
*همراهانی که از قطار انقلاب پیاده شدند.
*خط امامی هایی که از خط امام
خارج شدند.
*وصیت نامه هایی که فراموش شدند.
*ارزشهایی که عوض شدند.
*عوضی هایی که ارزشمند شدند.
*شعارهایی که کم رنگ شدند.
*رزمندگانی که منزوی شدند.
*پیش کسوتان جهاد و شهادت که در کوچه پس کوچه های زندگی فراموش شدند.
*انقلابیونی که مطرود شدند.
و در یک کلام:
*امام و ولی فقیه و رهبر امتی که در میان مسئولانی منفعت طلب تنها و مظلوم شده است.
*فکر می کنید شهدا با دیدن این صحنه ها چه می کنند.؟
*مانند اصحاب کهف آرزوی بازگشت
به جایگاه ابدی می کنند؟!
روزگار غریبی شده است.
*دین ،احکام نورانی اسلام،ولایت فقیه،انقلاب و ملت در اوج مظلومیت قرار گرفته است.!!! ولی مظلومانه همچنان مقدر ....
یا حجت بن الحسن عجل علی ظهورک.
:جامانده ای از قافله شهداء :
☫🇮🇷 #شهدای_کهریزسنگ 🇮🇷☫
@shohadayekahrizsang
روش خواندن فاتحه کبیره برای اموات
☫🇮🇷 #شهدای_کهریزسنگ 🇮🇷☫
@shohadayekahrizsang