#خاطرات1: سال 61 با خاطره آموزش نظامی در پادگان قدس و قهرمان همدان و عملیات رمضان و مفقود الاثر شدن محمد #روستایی و عملیات محرم در آبان ماه که در آن حسین #میرزایی در مندلی مفقود شده بود گذشته بود و احمد رضا #احدی هم که در ابتدای سال پایش کمی می لنگید بهتر شده بود . اکثر اوقاتمان در انجمن و اتحادیه می گذشت و اگر فرصتی دست می داد زنگهای تفریح با احمد رضا در حیاط مدرسه دوری می زدیم و خاطرات محمد روستایی و آخرین دیدارها را برای هم می گفتیم .احمد رضا اورا آخرین بار شب حمله دیده بود و من آخرین بار او را چند روز قبلترش در پادگان قدس همدان. عید 62 با همه غمهایش برای ما گذشته بود و بعد از سیزده که به دبیرستان آمدیم جای خالی جمشید #صادقی هم برایمان بیشتر پیدا شد . جمشید ششم فروردین در جوانرود به شهادت رسیده بود. همو که پیش نماز مدرسه مان بود .شبی او را در خواب دیدم که بهم می گفت چرا به خانه ما نمی آیید؟ و فردایش که در حیاط مدرسه آن را برای احمد رضا تعریف کردم، اشک در چشمان احمد رضا نشست و دوباره دلمان هوایی شد و با هم تصمیم به اعزام گرفتیم .سعید و محمد هم که خبر شدند گفتند ما هم می اییم و این شد که ثبت نام کردیم و تا به خود آمدیم دراعزام نیروی همدان بودیم که داخل سپاه همدان بود یک شب را آنجا ماندیم و با بعضی بچه ها مثل حسین #سلامی انجا اشنا شدیم، لحن خودمانی و حرکات سریعش در راه رفتن و موهای بلند و پیراهن مانتیگول زردی که پوشیده بود توجهمان را جلب کرده بود .برای نماز جماعت روحانی تازه واردی رسید و پشت سرش اقتدا کردیم و وسط نماز فهمیدیم که ا ز روحانیون اهل سنت است و بالاخره با کم و زیاد کردن ترکیب نمازمان خودمان را به او رساندیم. همدان هنوز در 25 فروردین کمی سرد بود و احمد رضا زیرپیراهن کرمی رنگش بلوز بافتنی پوشیده بود و کلاه بافتنی سبزی سرش بود.بقیه هم همینطور، اما من هنوز پیراهن مشکی که برای جمشید پوشیده بودم تنم بود، با اورکت چار جیب کره ای که تابستان سال 60 از در آمد دستفروشی خودم خریده بودم با احمد رضا و سعید گشتی در محوطه سپاه زدیم و حتی به اتاقهای اداری و آشپزخانه هم سرک کشیدیم . سراغ بعضی از بچه های سپاه همدان را که از دوره آموزش می شناختیم،گرفتیم. با فرمانده گردانمان هم آنجا آشنا شدیم: عبدالله #عابدینی. @shohadayemalayer
زندگینامه بسیجی شهید جمشید #صادقی پری
شهید جمشید صادقی پری دوم فروردین ماه سال 1344 در روستاي پیروز شهرستان ملایر و در خانواده ای مذهبی و ساده زیست به دنیا آمد. پدرش روح الله نام داشت. سال 1351 وارد دبستان شد و تحصیلات خود را تا سال سوم مقطع متوسطه در رشته انساني ادامه داد.
در سال های انقلاب نوجوانی بیش نبود اما همراه با دیگر کودکان و نوجوانان و به فرمان حضرت امام خمینی در راه پیروزی انقلاب گام برداشت و در این راه از هیچ اقدامی فروگذار نبود.
پس از انقلاب به نیروی مقاومت بسیج پیوست و مشغول خدمت رسانی به محرومان و مستضعفان جامعه شد و در عین حال در مجلس مذهبی و هیات های حسینی و همچنین کلاس های قرآن و احکام حضور فعال داشت.
با آغاز جنگ تحمیلی، درس و تحصیل را رها کرد و داوطلبانه به عنوان نیروی بسیج روانه جبهه های نبرد حق علیه باطل شد و در مناطق مختلف عملیاتی حضور پیدا کرد.
سرانجام پس از سال ها مجاهدت در راه خدا و حضور در عملیات های مختلف، ششم فروردین ماه سال 1362 در منطقه عملیاتی جوانرود، هنگام درگیري با گروه هاي ضد انقلاب بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و به مقام عند ربهم یرزقون نائل آمد.
مزار او در گلزار شهداي زادگاهش واقع است.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
در بخشی از وصیتنامه وی آمده است: امت شهید پرور ایران بدانند تنها راهی که میتواند نجاتبخش برای شما و افتخار جاویدان برایتان بجای گذارد و تنها راهی که شما را از دست اجانب شرق و غرب نجات میبخشد و بسوی الله سوق می دهد اطاعت مطلق از ولایت فقیه است. اما علیرغم همه توطئه های آمریکا و رژیم صهیونیستی و رژیمهای مرتجع منطقه و ندانم کاریهای صدام خائن ما یقین داریم جهان در آستانه تحولی عظیم قرار گرفته و مسلمانان جهان بازگشتی پر معنا را بسوی اسلامی راستین آغاز کرده اند. ما به دفاع از آرمانهای مکتب و انقلاب اسلامی خویش برخواسته ایم و طلایه دار این تحول گشته ایم. @shohadayemalayer
شهید عباس #صادقی
ولادت۱۳۴۷/۰۱/۰۶ ملایر
شهادت ۱۳۶۷/۰۴/۰۴ كوشك
یگان خدمتی :ارتش
@shohadayemalayer