یک روز از روزای سرد زمستون بود که برای ثبت سوابق پروندهام رفتم حوزه پیش علیآقا..
تقریبا موقع نماز بود.. هوا هم انروز سوز عحیبی داشت که گویی استخوانم نیز یخ کردهاست..
- گفتم: علیآقا کار من عجلهایه اگه میشه این پرونده رو برامن ثبت کن برم خدا خیرت بده..
نگاهی به من انداخت، خندهای شیرین کرد و گفت:
+ فعلا که خدا دعوتمون کرده بریم دیدارش..بزار بعد نماز..
برای گرفتن وضو باید میرفتیم داخل حیاط.. بیرون هم که بشدت سرد بود..
گفتم: علیآقا هوا خیلی سرده.. یخ میزنیم.
با اطمینان و آرامش عجیبی گفت:
+ نترس بیا خدا گرممون میکنه.....
وقتی وضو گرفتیم احساس هیچ سرمایی نکردم.. به چهره علیآقا نگاه کردم که همانطور آرام بود و لبخندی ریزی که روی لبهایش نشسته بود..
- دانستم هرکس دل بخدا بدهد خدا هوایش را همه جوره خواهد داشت.. دانستم مردان حق در سرما و گرما فقط یک چیز برای آنها مهم است و آن تنها عبد بودن و عشق به خداوندیست..
و #علیآقا به جد یک بنده و #عبدواقعی خدا بود..
- حقیقتا علیآقا الگوی نمونهای در #نمازاولوقت بود..
#شهیدمدافعامنیتمهندسعلینظری
#روحششادویادشگرامی🌹
#راویدوستشهید
#ادامهدارد...
🚫 برایاینپست #کپیبدونلینککانالجایزنیست
@Shahadat1398🕊