شهدای ملایر
سلام علیکم طاعات و عباداتتون قبول باشه ان شاءالله استفاده و نشر تصاویر قابل تقدیر و تشکر وآرزوی ماس
هدایت شده از 『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
✨🕯✨🕯✨🕯✨🕯✨🕯✨
🕯✨🕯✨
✨🕯✨
🕯✨
✨
🌸 #معرفی_شهدا....🌸
🕊به نام خدا....
🌸 #بهار آمده بود.
فصل رویش شقایق های سرخ و یاس های کبود فصل بوییدن عطر گل های محمدی و تو آمدی همراه با عطربندگی باگونه های به سرخی شقایق های صحرای زندگی...
❤️ در یک روز بهاری به دنیا آمد گریه هایش هم صداشد باشبنم عاشقی برگونه های سرخ لاله ها.
🌸بهارفصل روییدنش شد درسبزی خانواده ای مذهبی وتلاشگر در سی ونهمین سال از هزاروسیصدمین سال خورشیدی.
🍃فصل لالایی مادر با قصه های شبانگاهی پدرش روزگار رویایی اش شد زمانی که رهبرکبیرمان مژده داده بود سربازان من در گهواره اند.
بی تاب بزرگ شدن بود تا کودکی اش راپشت سر گذاشت و راهی دبستان شد .
روزگار برایش کمی سخت شد زمانی که هم درس میخواند و هم با برادرش تا پاسی ازشب در نانوایی پدر کارمیکرد.
🍃دبیرستان را تمام کرده بود و حالا "سربازان گهواره " ، خواب همه جوانهایی شده بود مثل مصطفی....
🍃 ازهمان موقع اقتدا کرد به فرمانده اش و مخلصانه سربازیش را انجام داد تاانقلاب شد و سرزمینش مفتخر به نام #ایران_اسلامی.🌸🇮🇷🌸
✨با آمدن #امام نفسی تازه به کالبد وجودشان دمیده شد .
مدتی بود که در #کردستان منافقین و کُمله ها تحرکات ضد انقلابی خود را شروع کرده بودند آنها که خود را به بهای اندکی فروخته بودند از هیچ ظلمی به مردم مظلوم آنجا دریغ نمی کردند. #مصطفی هم بایست میرفت باید میرفت و مبارزه میکرد .
مدتی بعد که مصطفی آمد این بار برای سرزمینش نقشه ای دیگر کشیده بودند ، جنگ شروع شد ، یک طرف ایران بود وطرف دیگر خدا میداند چند کشور....💔
دیگر بی تاب شد و بی قرارتر...❣
🍃هم قدم شد با رفیق دیرینه اش حاج #حسن_تاجوک.
عقد اخوتشان را انگار در آسمانها خوانده بودند هر دو راهشان یکی بود و صدایشان هم صدا .
همه ۸ سال جنگ را ماند و مبارزه کرد هربار که می آمد سوغاتش تنی پر زخم بود انگار همه دیگر به این سوغاتی ها عادت کرده بودند.
🌹 #وقتی_حاج_حسن_شهیدشد سخت بود برایش ، همه جای جبهه که می رفت بوی عطر خاطرات او را برایش داشت.
#کربلای۵ بود که هر دو با جسمی پر از درد به منطقه رفتن هنوز خوشحالی رزمنده ها را از دیدن آنها درمقابل نظرش بود.🕯
🌷جنگ که تمام شد آنچه برایش مانده بود تنی پر زخم بود و دلی بسیار تنگ از یاد یارانی که حالا خاطراتش مسکن دل بیقرار و دردهای استخوان سوزش میشد.
❤️فرزندانش باتصور اینکه جنگ تمام شود پدر می ماند وسهم همه این سالها نبودن را درکنارشان خواهد ماند .دلشان میخواست وقتی دستهای پدر رامیگیرند گرمی اش را مانند گرمی دلش احساس کنند . آخر سهم فرزندان ایران شاید بیشتر از آنها ازپدرشان شده بود.
هرچند دلتنگ میشدند
اما در دلشان به پدرشان افتخارمیکردند.
🌹مردی ازتبار رمضان وخیبر، بیت المقدس ،رزمنده #کربلای۴ و والفجر ، فرمانده بی ادعایی که حتی دشمن به تصور اشتباه از شوق به #اسارت گرفتنش او را مزدور خوانده بود.
❤️راستی حاجی! چه سری است بین تو و بهار....
سلام بر آن روز که به دنیا آمدی در یک روز بهاری🌸
سلام بر آن روز که به آرزویت رسیدی دریک روز بهاری🕊
و سلام بر آن روز که میدانم باز هم بهاریست و می آیی این بار با آخرین رزمنده از تبار حیدر.✨
✨ #سردار مظلوم شهرم فرمانده قلبهای آزاده ، جانبازی که جز زخم های تنت کسی حالت را نفهمید امشب میلاد توست
🌺🌸میلادت مبارک🌸🌺
🌸.....
@Karbala_1365
هدایت شده از 『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌸 #معرفی_شهدا..🌸
🌹 #سرداروجانبازشهید
#حاج_مصطفی_طالبی🌹
🌷 #مصطفی در سال 1339 در خانواده ای مذهبی در شهرستان #ملایر دیده به جهان گشود.
پدرش نانوا بود. مصطفی در شش سالگی وارد دبستان شد و در سن 10 سالگی با برادرش محسن هرروز بعداز مدرسه به نانوایی پدر می رفت وتمام آرد فردای نانوایی را الک می کرد نانوایی وتنور را تمیز می کرد و حدود ساعت 9 به خانه برمی گشت و به درس های خود می رسید، با تمام این مشکلات تحصیلات خودرا تا سطح دیپلم متوسطه ادامه داد.
درسال های قبل از پیروزیی انقلاب ، در جلسات مخفیانه مذهبی شرکت می کرد و در جریان انقلاب اسلامی در مبارزات خیابانی مشارکت فعال داشت وهمزمان با تشکیل #سپاه پاسداران وارد سپاه شد و با شروع غائله #کردستان به مبارزه با ضد انقلاب برخواست. با شروع جنگ به جبهه رفت و تمامی مدت هشت سال دفاع مقدس را در جبهه گذراند و در #عملیات های زیادی از جمله : مطلع الفجر، ثارالله، والفجرمقدماتی بدر، خیبر، رمضان، بیت المقدس، فتح المبین، والفجر2-4-5و8، #کربلای4و5 ، شرکت داشت.❣
🌸.....
@Karbala_1365
🌸 #معرفی_شهدا..🌸
🌹 #سرداروجانبازشهید
#حاج_مصطفی_طالبی🌹
🌷 #مصطفی در سال 1339 در خانواده ای مذهبی در شهرستان #ملایر دیده به جهان گشود.
پدرش نانوا بود. مصطفی در شش سالگی وارد دبستان شد و در سن 10 سالگی با برادرش محسن هرروز بعداز مدرسه به نانوایی پدر می رفت وتمام آرد فردای نانوایی را الک می کرد نانوایی وتنور را تمیز می کرد و حدود ساعت 9 به خانه برمی گشت و به درس های خود می رسید، با تمام این مشکلات تحصیلات خودرا تا سطح دیپلم متوسطه ادامه داد.
درسال های قبل از پیروزیی انقلاب ، در جلسات مخفیانه مذهبی شرکت می کرد و در جریان انقلاب اسلامی در مبارزات خیابانی مشارکت فعال داشت وهمزمان با تشکیل #سپاه پاسداران وارد سپاه شد و با شروع غائله #کردستان به مبارزه با ضد انقلاب برخواست. با شروع جنگ به جبهه رفت و تمامی مدت هشت سال دفاع مقدس را در جبهه گذراند و در #عملیات های زیادی از جمله : مطلع الفجر، ثارالله، والفجرمقدماتی بدر، خیبر، رمضان، بیت المقدس، فتح المبین، والفجر2-4-5و8، #کربلای4و5 ، شرکت داشت.❣
🌸.....
@Karbala_1365