eitaa logo
کنگره ملی شهدای استان قم
1.4هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.2هزار ویدیو
8 فایل
🌐 https://shohadayeqom.ir ارتباط با ادمین کانال: @Shohadayeqom آدرس: قم، خیابان شهیدان فاطمی(دورشهر)، کوچه ۱۷، پلاک ۱۷ تلفن: 02537737060 02537744112
مشاهده در ایتا
دانلود
🎥 فیلم/ببینید ⚫ عملیات محرم 🌹 تبدیل تهدیدها به فرصت ✏ نقش شهید مهدی زین الدین فرمانده ی لشکر 17 علی ابن ابیطالب علیه السلام در هدایت عملیات محرم. عملیات محرم در دهم تا شانزدهم آبان 1361 در منطقه ی عملیاتی جبال حمرین و موسیان در منطقه ی شرهانی در استان ایلام انجام شد. این عملیات مصادف با 14 محرم 1403 قمری انجام شد که به همین دلیل این عملیات،عملیات محرم نامگذاری شد. سردار احمد فتوحی: وقتی منطقه را شناسایی می کردیم ، از پل چم سری تا نزدیک ارتفاعات حمرین ،به صورت قدم شمار ،بعد از حدود4700 قدم،به کانالی رسیدیم که مشهور به کانال بجلیه 6متر عرض و 4متر عمق داشت.برخی از دوستان عنوان می کردند این کانال شب عملیات مشکلاتی را برای عبور نیروها فراهم خواهد کرد،اما آقا مهدی حرفی زد که خیلی باعث تعجب بود و بسیار هم مفید واقع شد. آقامهدی گفت:فکر می کنم این کانال یک فرصت خوبی برای ما خواهد بود.ما می توانیم یک شب پیش از عملیات نیروها را بیاوریم داخل کانال و از دید دشمن پنهان کنیم و شب حمله در یک غافل گیری به آن ها ضربه بزنیم و سریع به هدف خود برسیم. فتوحی می گوید: این اقدام بسیار جرئت و جسارت می خواست. آن ها(3گردان)حدود100 نفر رزمنده را همراه تجهیزات،ادوات و آذوقه با یک برنامه ریزی دقیق و حساب شده به زیر پای دشمن ببرند و یک شبانه روز پیش از عملیات با رعایت اصول امنیتی و حفاظتی،بدون آن که دشمن متوجه شود آن جا مستقر شوند. 📎 مشاهده فیلم: https://shohadayeqom.ir/c2px 🌹ستاد کنگره ملی شهدای استان قم @shohadayeqom_ir
✅خاطرات رزمندگان خاطره ی رستوران معنوی را در پست زیر از رزمنده پیشکسوت برادر علی حاجی زاده بخوانید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌹رستوران معنوی کنار ساختمان سپاه شوش یک غذاخوری بود.وارد که شدیم ، صدای اذان بلند شد.هرکدام غذایی سفارش دادیم.بعد هم رفتیم و پشت سر آقامهدی زین الدین به نماز ایستادیم. آقامهدی بعد از نماز به سجده رفت.چنان باصدای بلند الهی العفو می گفت که همه برگشتند ببینند،چه خبر است. من خجالت کشیدم.خیال می کردم رستوران جای این حرف ها نیست. آقامهدی سر از سجده برداشت،صورتش از اشک خیس بود.یک دفعه زد زیر خنده.از آن همه نگاه متعجب خنده اش گرفته بود. مقدس راوی : رزمنده پیشکسوت علی حاجی زاده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌹من حاضرم فرمانده داشت بچه های گروهان را توجیه می کرد.عملیات تنگه چزابه در حال شکل گیری بود.دشمن به مین گذاری شروع کرده بود.فرمانده گفت:چند نفر داوطلب می خواهیم که اگر به میدان مین برخورد کردیم،راه را باز کنند.البته این یک احتمال است و شاید اصلا به میدان مین برخورد نکنیم اما باید آمادگی داشته باشیم. بچه ها با تعجب همدیگر را نگاه می کردند.آن موقع نمی دانستیم مین دقیقا چیست.فرمانده بیشتر توضیح داد اما نگاه ها همچنان پر از سوال بود. اسحاق اسحاقی بلند شد و گفت:من حاضرم.من آماده ام تا شهید شوم. بعد از او، چند نفر دیگر هم اعلام آمادگی کردند.اولین کسی که در آن عملیات شهید شد،اسحاق بود. مقدس راوی : رزمنده پیشکسوت مصطفی اسحاقی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌹ستاد کنگره شهدای قم https://eitaa.com/shohadayeqom_ir
خاطرات زنده جوان خوش قیافه رزمنده ابوالقاسم عموحسینی دور دوم که شروع شد،دیدم یکی از بچه ها از صف بیرون آمد.گفتم:آقا بیا برو توی صف.داری نظم را به هم می زنی.بعد می گویند بچه های آخر صف بی نظم هستند. لبخندی زد و چشمی گفت و برگشت توی صف.داشتیم دور میدان صبحگاه می دویدیم.با خود فکر می کردم چرا دیشب تا حالا من این نیرو را ندیده بودم.ماشاالله چقدر هم خوش قیافه است. دو که تمام شد برای صبحانه رفتیم.آن جوان خوش قیافه هم سر سفره نشست.از بغل دستی ام پرسیدم:این جوان را می شناسی؟در کدام قسمت مشغول به کار است؟گفت:این آقای زین الدین است فرمانده تیپ17. https://eitaa.com/shohadayeqom_ir
🌹خاطرات زنده🌹 🌹🌹اسیر داری🌹🌹 رزمنده حسین بوجارنژاد داشتیم با وانت برای بچه های توی خط آب و ساندیس می بردیم.در عملیات کربلای یک.48ساعت بود که تدارکات به نیروها نرسیده بود.بچه ها داشتند از کنار جاده ، اسرا را عقب می بردند.دایی محمد(شهید دایی محمد بیطرفان) که روی بار ماشین نشسته بود،روی سقف زد و گفت:آقای بوجار ماشین را نگه دار تا به اسرا آب بدهیم.بعد فریاد زد:کسی به این ها نزند.این ها را نکشید.به آن ها آب و نان بدهید.این ها اسیر ما هستند. راوی:حسین بوجار نژاد https://eitaa.com/shohadayeqom_ir
🌹خاطرات زنده🌹 پشه های جنگجو رزمنده اصغر خجسته شما چرا صبح گاه نیامدی برادر کوهی؟ میرزا(حاج ابوالفضل شهامی فرمانده گردان امام سجاد(ع)) به جان خودم دیشب پشه ها حمله کرده بودند.تا صبح نتوانستم بخوابم. این که دیشب نخوابیده ای، مشکل خودت است.دلیل نمی شود صبح گاه نیایی. میرزا نگاه کن هنوز دارم جای نیش پشه ها را می خارانم. بچه ها از خنده ریسه رفتند.قیافه ی امیر کوهی آن قدر جدی و کلافه بود که انگار مورد حمله ی لشکری از دشمن قرار گرفته و تا صبح جنگیده. راوی:اصغر خجسته https://eitaa.com/shohadayeqom_ir
خاطرات رزمندگان 🌹جنگ بی سیم چی ها🌹 راوی: رزمنده محمود کیایی نژاد یکی از شب های کربلای 5 بود.ما باید در منطقه می ماندیم و گوش می سپردیم به پیام های رادیویی . بی سیم خش خشی کرد و آقای نامدار چیزی به رمز گفت.یزدانی فر سریع رمزگشایی کرد و جوابش را داد.باید دشمن را سردرگم می کردیم. بی سیم چی های بقیه ی گردان ها شروع کردند به پیام دادن . حسن به حسین ، تقی به نقی ، علی به ناصر و ... قیافه ی عراقی بیچاره ای که آن طرف پیام های ما را شنود می کرد و باید از آن ها سردر می آورد و گزارش می داد را تصور می کردیم و می خندیدیم. https://eitaa.com/shohadayeqom_ir
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹. 🌹. 🌹. 🌹. 🌹 🌹هفته دفاع مقدس گرامی باد 🌹فریادمان بلند است ، نهضت ادامه دارد 🌹حتی اگر شب و روز بر ما گلوله بارد 🌹. 🌹. 🌹. 🌹. 🌹 ماندنی 🔺 🔻 📌به ما بپیوندید 🌹ستاد کنگره ملی شهدای استان قم http://zil.ink/shohadayeqom