˙·•°❁ #معرفی_شهدا ❁°•·˙
بهنام نوجوان ۱۳-۱۲ سالهای بود که در تمام روزهای مقاومت از ۳۱شهریور تا ۲۸مهر۵۹ در خرمشهر ماند❤️
این شیربچه خوزستانی چند روز قبل از سقوط خرمشهر پر کشید و در قطعه شهدای کلگه شهرستان مسجدسلیمان به خاک سپرده شد.
#شهید_بهنام_محمدی
#شهید_نوجوان
#سالروز_شهادت
#یادش_باصلوات
🌹 @shohadaygian 🌹
#شبهای_قدر_کربلای۵
🔰 #شهید_کمالالدین_کیانی
🍀 تولد: ۱۳۴۹ _ گیان (۱۶ ساله)
🌹 شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۲۱ _ شلمچه
📜 قسمتی از وصیتنامه شهید:
🖊خدایا از تو تقاضامندم که فیض شهادت را نصیبم بگردانی شاید بدینوسیله رضایت خاطر تو را فراهم آورده باشم.
بارالها حال که در این راه قدم گذاشتهام و به خاطر دین تو در این جهاد مقدس شرکت کردهام، مرا بطلب.
#شهید_نوجوان
#سالروز_شهادت
#یادش_با_صلوات
@shohadaygian
📖 دستنوشتهای از #شهید_کمالالدین_کیانی
#شهید_نوجوان
🖋 ...با چند تن از برادران قرار گذاشته بودیم که صبح زود به برزول برویم و از آنجا اعزام شویم، ولی وقتی که به برزول رفتیم به ما گفتند که کوچک هستید و ما را نگذاشتند،
من خیلی ناراحت شدم و از آنجا به نهاوند رفتم و از نهاوند به سپاه رفته و حسنمراد ابروزن و کیخسرو و نظام را دیدم.
با آنها سلام و احوالپرسی کردم و با ناراحتی گفتم مرا در برزول اعزام نکردهاند، ابروزن گفت ساعتی دیگر به بسیج بیا تا برگه اعزام به تو بدهم...
#سالروز_شهادت
#یادش_با_صلوات
@shohadaygian
📖 دستنوشتهای دیگر از #شهید_کمالالدین_کیانی
#شهید_نوجوان
🖋 ...مادر خودم و مادر هوشمند در مسجد بودند، گفتند که هوشمند توی مسجد است و هرچه میگوئیم برنمیگردد، گفتم من هم میخواهم بروم ...
بر حسب اتفاق ابروزن هم آنجا بود و من به سواری او نشستم و به بسیج رفتیم...
در سواری نشسته بودیم که پدرم و پدر و مادر هوشمند و مادرم آنجا امدند، و گفتند که برگردم، ولی من برنگشتم...
در مسجد مرا صدا زدند که ملاقات دارم، بیرون رفتم دیدم پدرم بود، به من میگفت برگرد ولی برنگشتم،
گفت مادرت خیلی گریه میکند و دوباره من برنگشتم،
پس یک قرآن به من داد و با من خداحافظی کرد ...💔
#شبهای_قدر_کربلای۵
#سالروز_شهادت
#یادش_با_صلوات
@shohadaygian
📖 دستنوشتهای از #شهید_کمالالدین_کیانی
#شهید_نوجوان
🖋 ...با چند تن از برادران قرار گذاشته بودیم که صبح زود به برزول برویم و از آنجا اعزام شویم، ولی وقتی که به برزول رفتیم به ما گفتند که کوچک هستید و ما را نگذاشتند،
من خیلی ناراحت شدم و از آنجا به نهاوند رفتم و از نهاوند به سپاه رفته و حسنمراد ابروزن و کیخسرو و نظام را دیدم.
با آنها سلام و احوالپرسی کردم و با ناراحتی گفتم مرا در برزول اعزام نکردهاند، ابروزن گفت ساعتی دیگر به بسیج بیا تا برگه اعزام به تو بدهم...
#سالروز_شهادت
#یادش_با_صلوات
@shohadaygian
#شبهای_قدر_کربلای۵
🔰 #شهید_کمالالدین_کیانی
🍀 تولد: ۱۳۴۹ _ گیان (۱۶ ساله)
🌹 شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۲۱ _ شلمچه
📜 قسمتی از وصیتنامه شهید:
🖊خدایا از تو تقاضامندم که فیض شهادت را نصیبم بگردانی شاید بدینوسیله رضایت خاطر تو را فراهم آورده باشم.
بارالها حال که در این راه قدم گذاشتهام و به خاطر دین تو در این جهاد مقدس شرکت کردهام، مرا بطلب.
#شهید_نوجوان
#سالروز_شهادت
#یادش_با_صلوات
@shohadaygian
📖 دستنوشتهای دیگر از #شهید_کمالالدین_کیانی
#شهید_نوجوان
🖋 ...مادر خودم و مادر هوشمند در مسجد بودند، گفتند که هوشمند توی مسجد است و هرچه میگوئیم برنمیگردد، گفتم من هم میخواهم بروم ...
بر حسب اتفاق ابروزن هم آنجا بود و من به سواری او نشستم و به بسیج رفتیم...
در سواری نشسته بودیم که پدرم و پدر و مادر هوشمند و مادرم آنجا امدند، و گفتند که برگردم، ولی من برنگشتم...
در مسجد مرا صدا زدند که ملاقات دارم، بیرون رفتم دیدم پدرم بود، به من میگفت برگرد ولی برنگشتم،
گفت مادرت خیلی گریه میکند و دوباره من برنگشتم،
پس یک قرآن به من داد و با من خداحافظی کرد ...💔
#شبهای_قدر_کربلای۵
#سالروز_شهادت
#یادش_با_صلوات
@shohadaygian