eitaa logo
🌷شُـهَـدا زِنـده انـد🌷
77 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
2 فایل
♻️امروزفضلیت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی شهداکمترازشهادت نیست زندگی زیباست اماشهادت زیباترست. "سیدعلی خامنه ای" ما سینه زدیم ، بی صدا باریدند🌹 از هرچه که دم زدیم ، آنها دیدند🌷 ما مدعیان صف اول بودیم🌹 از آخر مجلس شهدا را چیدند🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
26.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 «وارث نون حلال» 🔸فرزندان شهدای مدافع حرم، بر سر مزار پدرانشان می‌خوانند 🎤 با اجرای: گروه سرود فرزندان شهدا ✍ شاعر: محسن رضوانی، قاسم صرافان 🎵 آهنگساز: میلاد هارونی 📽 کارگردان: سید مهران علوي 💠 محصول مرکز مأوا 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃یازهرا سلام الله علیها 🍃یا شهیده 🥀 💎یاران بقیة الله اینگونه اند ✔️ 🌱 🌷🕊 🕊شهید مدافع حرم «داوود جعفری» سال ۱۳۶۲در فیروزآباد به دنیا آمد. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد و مقطع ابتدایی را در روستای قلات و راهنمایی را در شهرستان قیروکارزین گذراند و مقطع دبیرستان را در رشته ریاضی فیزیک پشت سرگذاشت و موفق به اخذ مدرک دیپلم شد. پس از شرکت در کنکور سراسری در رشته مهندسی نرم‌افزار رایانه، دانشگاه پیام نور واحد اوز (شهرستان لارستان) پذیرفته شد. مدتی پس از اتمام دانشگاه عضو نیروی هوا فضای سپاه پاسداران شد. 🍃شهید جعفری از مستشاران نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سوریه بود که سرانجام یکم آذر 401 توسط ایادی رژیم صهیونیستی با انفجار بمب کنار جاده‌ای در حوالی دمشق به شهادت رسید. پیکر پاکش در حرم مطهر شاهچراغ(علیه‌السلام) (در جوار شهدای حادثه تروریستی) به خاک سپرده شد. شهید مدافع حرم🕊🌹 🌷 وعَجِّل فَرَجَهُم🕊 رسیده #✨الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ✨ 🍃یاعلی علیه السلام🍃 یاشهید 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍حاج قاسم سلیمانی: کسی که نتواند سربازان خودش را در خط مقدم حفظ بکند، خطش سقوط کرده. سقوط خط من به این نیست که دشمن برود. سقوط خط من این است که اصلا نیروی دست خودم متفرق بشوند. اگر مسجدی نیروی دست خودش یعنی محیط دور خودش سقوط کرد؛ یعنی امام جماعت سقوط کرده است. این خطش شکسته شده است، دشمن وارد خطش شده است. این نتوانسته خوب مراقبت کند، دیدبانی خوبی نداشته است، ارتباط خوبی نداشته است، جاذبه‌ی خوبی نداشته است، همت خوبی نداشته است. 🌷
یادی از سردار شهید سید عبدالرسول سجادیان هر وقت نام امام حسین(علیه‌السلام) برده می شد، چشم های پدر پر اشک می شد. پدر همیشه به ما می گفت: شما هیچ وقت نباید در خانه امام حسین(علیه‌السلام) را رها کنید، هرچه بخواهید همین جا هست! مادر خیلی مراقب ما بود. آنقدر حساس بود که وقت مدرسه، تا درب مدرسه ما را همراهی می کرد و بعد از تعطیلی دنبال ما می آمد، حتی سید رضا که بزرگتر بود و دبیرستان می رفت هم از این همراهی مادر استفاده می کرد. یک روز یکی از همسایه ها به پدر معترضانه گفت: سید آقا، پسران شما دیگر بزرگ شده اند، نیاز نیست انقدر مراقب آنها باشید. پدرم گفت: آقای عزیز، این بچه سید ها، امانت خدا هستند، من این بچه ها را درب خانه امام حسین(علیه‌السلام) برده ام، باید تمام سعی خودم را بکنم که آنها حسینی بزرگ شوند! همین سخت گیری ها بود که باعث شد، دو پسرش، سید عبدالرضا و سید عبدالرسول به مقام والای شهادت برسند. 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید جلال افشار سرباز آقا امام زمان(عج) در گلستان شهدا اصفهان آیت الله بهاء الدینی: 🔹️ستون نوری از مزار این شهید در گلستان شهدا تا عرش اعلی می‌بینم. امام زمان(عج) از من یک سرباز خواستند و من این شهید را معرفی کردم. ◾️گفتنی است مزار شهید جلال افشار گلستان شهدا اصفهان می‌باشد. شادی روحش صلوات🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شُـهَـدا زِنـده انـد🌷
⃟🤍⚘⃝🕊˼ ᭄ꪆ.• 🔥#دهه_شصت... نسل سوخته👨🏿 #قسمت12 ✍نوشته ی شهید مدافع حرم، سید طاها ایمانی 🟠شرافت توی
⃟🤍⚘⃝🕊˼ ᭄ꪆ.• 🔥...نسل سوخته👨🏿 ✍نوشته ی شهید مدافع حرم، سید طاها ایمانی 🟡رقابت امتحانات ثلث دوم از راه رسید ... توی دفتر شهدام، از قول مادر یکی از شهدا نوشته بودم - پسرم اعتقاد داشت بچه مسلمون همیشه باید در کار درست، اول و پیش قدم باشه. باید شتاب کنه و برای انجام بهترین ها پیشتاز باشه. خودش همیشه همین طور بود. توی درس و دانشگاه، توی اخلاق، توی کار و نماز. این یکی از شعارهای سرلوحه زندگی من شده بود؛ علی الخصوص که 2 تا شاگرد اول دیگه هم سر کلاس مون بودن. رسما بین ما 3 نفر یه رقابت غیررسمی شکل گرفته بود. رقابتی که همه حسش می کردن؛ حتی بچه های بیخیال و همیشه خوش کلاس ... رقابتی که کم کم باعث شد فراموش کنم، اصلا چرا شروع شده بود ... یک و نیم نمره داشت. همه سوال ها رو نوشته بودم ولی جواب اون اصلا یادم نمی اومد. تقریبا همه برگه هاشون رو داده بودن. در حالی که واقعا اعصابم خورد شده بود با ناامیدی از جا بلند شدم ... - خدا بهت رحم کنه مهران که غلط دیگه نداشته باشی و الا اول و دوم که هیچ، شاگرد سوم کلاس و پایه هم نمیشی ... غرق در سرزنش خودم بلند می شدم که چشمم افتاد روی برگه جلویی و جواب رو دیدم. مراقب اصلا حواسش نبود. هرگز تقلب نکرده بودم. اما حس رقابت و اول بودن، حس اول بودن بین 120 دانش آموز پایه چهارم ... حس برتری ... حس ... نشستم و بدون هیچ فکری، سریع جواب رو نوشتم. با غرور از جا بلند شدم، برگه ام رو تحویل دادم و رفتم توی حیاط ... یهو به خودم اومدم؛ ولی دیگه کار از کار گذشته بود. یاد جمله امام افتادم. اگر تقلب باعث ... روی پله ها نشستم و با ناراحتی سرم رو گرفتم توی دستم... - خاک بر سرت مهران ... چی کار کردی؟ کار حرام انجام دادی ... هنوز آروم نشده بودم که صبحت امام جماعت محل مون نفت رو ریخت رو آتیش. - فردا روز، اگر با همین شرایط، یه قدم بیای جلو، بری مقاطع بالاتر و به جایی برسی. بری سر کار اون لقمه ای هم که در میاری حرامه. خانواده ها به بچه هاتون تذکر بدید ... فردا این بچه میره سر کار حلال و با تلاش و زحمت پول در میاره. اما پولش حلال نیست. لقمه حرام می بره سر سفره زن و بچه اش، تک تک اون لقمه ها حرامه ... گاهی یه غلط کوچیک می کنی، حتی اگر بقیه راه رو هم درست بری، اما سر از ناکجا آباد در میاری. می دونی چرا؟ چون توی اون پیچ، از مسیر زدی بیرون، حالا بقیه مسیر رو هم مستقیم بری ... نتیجه؟باید پیچ رو برگردی ... حالا برید ببینید اثرات لقمه حرام رو چه بلایی سر نسل و آدم ها و آینده میاره. کلمات و جملاتش پشت سر هم به یادم می اومد و هر لحظه حالم خراب تر می شد ... . ✅ادامه دارد... 🌷⃟ ⚘⃝🕊˼ ᭄ꪆ.•@shohadazendeaand🇮🇷           ⚘شهــدا زنـده اند⚘
🍃یازهراسلام الله علیها 🍃یا شهیده 🥀 ✋️زیارتنامه ی 🥀🌷 🌷🕊 🌷🕊 🍃اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم.🌱🌷🌱🥀🌱🌷 #🌱الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ بِحق زینب کبری سلام الله علیها ❣️ 🌺اللہمـ.صلےعلےمحمد وآل.محمدوعجل.فرجہمـ وحشُرنامَعَهُم ولعَن اعدائَهُم 🌺 🍃یاعلی علیه السلام 🍃یاشهید 🌷
سوخت تا بفهمیم که در ره عشق سوختن ؛ اولویتِ عاشقی است... حسین ۱۶ سال داشت راننده لودر و بلدوزر بود! در عملیات آزادسازی مهران در تابستان داغِ سال شصت و پنج از شب تا صبح درحال ساخت سنگر بود صبح هنگام، از دوستانش طلب آب کرد اما پيش از آنکه آب را به او برسانند هدف آتشِ خمپاره دشمن قرار گرفت؛ همزمان با متلاشی شدن مخزن بولدوزر روغنِ داغ روی بدن مطهرش ریخت ؛ و تشنه لب در عشق مولایش حسین(علیه‌السلام) ذوب شد و به‌جمع آسمانیان پیوست. 🌷🕊 💔 دلخواه صلوات 🍃🌸اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌸🍃 ... .. 🍃یازهراسلام الله علیها 🍃یا شهیده 🥀
🌷شُـهَـدا زِنـده انـد🌷
⃟🤍⚘⃝🕊˼ ᭄ꪆ.• 🔥#دهه_شصت...نسل سوخته👨🏿 #قسمت13 ✍نوشته ی شهید مدافع حرم، سید طاها ایمانی 🟡رقابت امتحا
⃟🤍⚘⃝🕊˼ ᭄ꪆ.• 🔥👨🏿 ✍نوشته ی شهید مدافع حرم، سید طاها ایمانی 🟢تاوان خیانت بچه ها همه رفته بودن اما من پای رفتن نداشتم. توی حیاط مدرسه بالا و پایین می رفتم.نه می تونستم برم ... نه می تونستم ... از یه طرف راه می رفتم و گریه می کردم که خدایا من رو ببخش. از یه طرف دیگه شیطان وسوسه ام می کرد ... - حالا مگه چی شده؟ همه اش 1/5 نمره بود. تو که بالاخره قبول می شدی. این نمره که توی نتیجه قبولی تاثیری نداشت. بالاخره تصمیمم رو گرفتم ... - خدایا ... من می خواستم برای تو شهید بشم. قصدم مسیر تو بود. اما حالا ... من رو ببخش ... عزمم رو جزم کردم و رفتم سمت دفتر. پشت در ایستادم... - خدایا ... خودت توی قرآن گفتی خدا به هر که بخواد عزت میده. به هر کی نخواد، نه. عزت من از تو بود. من رو ببخش که به عزت تو خیانت کردم و با چشم هام دزدی کردم... تو، من رو همه جا عزیز کردی و این تاوان خیانت من به عزت توئه ... و در زدم ... رفتم داخل دفتر. معلم ها دور هم نشسته بودن. چایی می خوردن و برگه تصحیح می کردن. با صدای در، سرشون رو آوردن بالا ... - تو هنوز اینجایی فضلی؟ چرا نرفتی خونه؟ - آقای غیور ببخشید. میشه یه لحظه بیاید دم در؟ سرش رو انداخت پایین. - کار دارم فضلی. اگه کارت واجب نیست برو فردا بیا. اگرم واجبه از همون جا بگو؛ داریم برگه صحیح می کنیم نمیشه بیای تو. بغض گلوم رو گرفت. جلوی همه ...؟... به خودم گفتم ... - برو فردا بیا ... امروز با فردا چه فرقی می کنه جلوی همه بگی .. اون وقت ... اما بعدش ترسیدم ... - اگر شیطان نزاره فردا بیای چی؟ ... . . ✅ادامه دارد... 🌷⃟ ⚘⃝🕊˼ ᭄ꪆ.•@shohadazendeaand🇮🇷    ⚘شهــدا زنـده اند⚘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🥀خدمت نجومی بگیران مجلس🌷 باورتان میشود؟! هنوز با خط را نگه داشته ...🥀 ؟🌷🍃
...♥️🕊 💌نامه دردناک همسر شهید رستمعلی آقا باباپور ✍ در هشتمین روز کمین، گلوله تک تیرانداز نشست وسط دو اَبروی رستمعلی و پیشانیش را شکافت. صدای یا زهرایش بلند شد و مغزش پاشید روی تنم و کیسه های کمین، با پشت سر آرام نشست روی زمین، سریع عکس گرفتم، به سه ثانیه نکشید که شهید شد. ناگهان از توی کانال یک نفر داد زد که رستمعلی نامه داری فرمانده نامه را گرفت و باز کرد، از طرف همسرش بود ، نوشته بود : رستمعلی جان، امروز پدر شدی، وای ببخشید من هول شدم، سلام عزیزم، نمیدونی چقدر قشنگه، بابا ابوالقاسم اسم پسرت رو گذاشته مهدی، عین خودته، کشیده و سبزه، کی میای عزیزم ؟ از جهاد اومده بودن پی ات، می خوان اخراجت کنند، خنده ام گرفته بود.‏ مگه بهشان نگفتی که جبهه ای ؟ گفتند بخاطر غیبت اخراج شده ای، مهم نیست، وقتی آمدی دوباره سر زمین ، کار می کنی، این یه ذره حقوق کفاف زندگی مان را نمی دهد، همان بهتر که اخراجت کنند. عزیزم زود برگرد، دلم برایت تنگ شده. ...🌷🕊 شادی روح همه شهدا_صلوات