هدایت شده از تبادلات شهید مرتضی آوینی
بسمـ اللھ...
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفرجـ
ظھور نزدیڪ اَست...:)
#منتظران_ظهور✨
#انتقام_سخت✌️🏻
#مکتب_حاج_قاسم♥️🖇
محفلی با برنامه های #مفیدمهدوی
#هرروزدعاعهد🌸
#پویش_قرآن_خوانی✨
#مجموعه_های_صوتی_اخلاقی🌱
#مجموعه_منتظران🕊
و پست های #مهدوی🔖
#جوانان_انقلابی_ولایتی ✌️🏻
#ما_ملت_امام_حسینیم 🥀
/ʝסíꪀ➘
〖قدمےتـ•°ـاظــھور✨
https://eitaa.com/joinchat/2417688613C34b7bf6885
هدایت شده از تبادلات شهید مرتضی آوینی
سلام علیکم✋🏻
وقتتون بخیر 🌸🌱
روزتون منور به نگاه آقا صاحب الزمان ✨
خوشحال میشیم اگر در کانالمون عضو شید♥️🖇
/ʝסíꪀ➘
°|• @havayemot •|°
دعوتنامه برای منتظران ظهور🕊💌
✨🖤✨🖤
🖤✨🖤
✨🖤
🖤
#نوکرنوشت{♥️}
#حـسین_جان....
•|هم خـودم،هـم پدرم
•|هم پسـرم، #نوکر تو♡🌱
•|نـسل مارا بخـدا
•|صـاحب و #ارباب،تـویی💓
#زکودکےخادم_این_تبارمحترمم
#ما_ملت_امام_حسینیم🏴
✨🖤✨🖤
🖤✨🖤
✨🖤
🖤
@shohda_shadat✨🖤
🖤•••
روی دستش، پسرش رفت، ولی قولش نه
نیزه ها تا جگرش رفت، ولی قولش نه
این چه خورشیدِ غریبی ست که با حالِ نزار،
پای نعشِ قمرش رفت، ولی قولش نه
باغبانی ست عجب! آن که در آن دشتِ بلا،
به خزانی ثمرش رفت ، ولی قولش نه
شیر مردی که در آن واقعه هفتاد و دو بار،
دستِ غم بر کمرش رفت، ولی قولش نه
جان من برخیِ " آن مرد " که در شط فرات،
تیر در چشمِ ترش رفت، ولی قولش نه
هر طرف می نگری
نامِ «حسین» است و «حسین» ،
ای دمش گرم، سرش رفت، ولی قولش نه
🖤 @shohda_shadat ☆
#رمان_من_با_تو 🌸
#قسمت_چهل_سوم
ڪار این روزهام شدہ بود یا آهنگ گوش دادن بہ قدرے ڪہ قلبم درد بگیرہ یا تو خونہ راہ رفتن تا پاهام
خستہ بشن!
بے قرارے میڪردم،عصبے میشدم بهونہ میگرفتم اما باز آروم نمیشدم از همہ بدتر این تب لعنتے بود
ڪہ دست از سرم برنمیداشت!
شیشہ ماشین رو دادم پایین و سرم رو بردم بیرون بلڪہ باد بهمن ماہ آتیشم رو سرد ڪنہ! شهریار با
مهربونے گفت:هانیہ سرتو ندہ بیرون خطرناڪہ! چیزے نگفتم و شیشہ رو دادم بالا! با این همہ حال بد
فقط خجالتم ڪم بود!
مادر و پدرم فهمیدہ بودن و از همہ مهمتر شهریار! وقتے دید ساڪتم بہ شوخے گفت:اہ جمع ڪن بساط
لوسے بازے رو دخترہ ے لوس!
اما باز چیزے نگفتم!
برگشت سمتم و با ناراحتے نگاهم ڪرد،دستش رو گذاشت روے پیشونیم!
با نگرانے گفت:هانیہ چقدر داغے!
آب دهنم رو قورت دادم و آروم گفتم:چیزیم نیست حتما سرما خوردم!
دروغ گفتم،من عشق خوردہ بودم! با بے طاقتے گفتم:شهریار میشہ شیشہ رو بدم پایین؟
بہ نشونہ مثبت سرش رو تڪون داد.
دوبارہ شیشہ رو دادم پایین،نگاهے بہ چادرم انداختم و بہ زور درش آوردم شهریار با تعجب نگاهم ڪرد
اما چیزے نگفت!
#نویسنده:لیلا سلطانی✨
@shohda_shadat
#رمان_من_با_تو 🌸
#قسمت_چهل_چهارم🌱
چادرم رو از پنجرہ دادم بیرون و سپردم بہ دست باد! امروز عقد امین بود!
من بندہ ے امین بودم نہ خدا! دیگہ امینے نبود ڪہ بخوام بندگے ڪنم!
پس دلیل اون رفتارهاش چے بود؟!مطمئن بودم اشتباہ برداشت نڪردم اصلا همہ ش رو اشتباہ برداشت
ڪردہ باشم هانیہ گفتن هاش چے؟!شب خواستگاریش ڪہ بهم زنگ زد چے؟!
با فڪر رفتار ضد و نقیضش قلبم وحشیانہ مے طپید! دوبارہ اشڪ هام بہ سمت چشمم هجوم آوردن،چشم
هام رو بستم تا سرازیر نشن،این مردے ڪہ ڪنارم نشستہ بود،برادرم بود و اشڪ هاے من شاهرگش!
مهم نبود جسم و روحم خفہ میشہ!
بے حال وارد ڪوچہ شدم،عادت ڪردہ بودم چادر سر نڪنم،سہ هفتہ خودم رو حبس ڪردہ بودم تا
نبینمش!تا بیشتر خورد نشم!حال جسمم بہ هم ریختہ بود مثل روحم!
شهریار بازوم رو گرفت،برادرم شدہ بود خواهر روزاے سختے!
شروع ڪرد بہ قلقلڪ دادن گلوم،لبخند ڪم رنگے زدم با خندہ گفت:دارے حوصلہ مو سر مے برے
خانم ڪوچولو! وقتے با مادرم صحبت میڪرد صداش رو شنیدم ڪہ گفت خیلے حساس و وابستہ ام باید
با سختے ها رو بہ رو بشم!
دستش رو از بازوم جدا ڪردم و گفتم:میتونم راہ بیام! رسیدیم سر ڪوچہ،عاطفہ با خندہ همراہ دخترے
مے اومد پشت سرشون امین لبخند بہ لب اومد و دست دختر رو گرفت! نمیدونم چطور ایستادہ بودم،فقط
صداے جیغ قلبم رو شنیدم!
#نویسنده :لیلا سلطانی✨
@shohda_shadat🥀
🔻ساعت ۱۰ دقیقه به ۱۱ ...
گوشیم زنگ زد📱 ... بیحس و رمق، از خواب بیدار شدم ... از جا بلند شدم رفتم سمتش ...
🔸شماره ناشناس بود ... چند لحظه همین طوری به صفحه گوشی خیره شدم ... قدرت حرف زدن نداشتم ... نمیدونم چی شد؟ که جواب دادم ...
- بفرمایید ...
- کجایی مهران❓ ... چیزی به ظهر عاشورا نمونده ...😔😭
💢چند لحظه مکث کردم ...
- شرمنده به جا نمیارم ... شما❓ ...
▫️و سکوت همه جا رو پر کرد ...
- من ... حسین فاطمهام ...
❌❌برای خوندن ادامه داستان شهیدی ک امام حسین به او زنگ زدن😭💔
به کانال زیر بپیوندید👇👇
❌درکانال سنجاق شد❌
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2885156909C2ff39cb537
🛑فووووووووووووووووووری🛑
✅فیلم شهیدی که کبوتر ها خبر شهادتش را برای مادرش آوردن😱😱
✅شهیدی که اهل بیت هم براش عزا گرفتن 😳
✅شهیدی که در مراسم کوموله به جای گوسفند سر بریده شد 😭
داستان های عجیب این شهدا رو.میتونید در لینک زیر ببینید 😱😳
❌در کانال زیر سنجاق شده زود ببینید تا پاک نشده❌
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2885156909C2ff39cb537
بسیار دیدنی 👌👌
به عشق شهدا وارد شوید
🌹بسم رب الشهدا🌹
اینجا کانال همه ی شهداست
از دفاع مقدس گرفته تا
مدافعین حرم و شهدای ترور ...🍃
💌 شهیدی که به خاطر جذابیتش
می تونست سوپر استار سینما بشه .....✨
💌شهیدی که مزارش
همیشه بوی عطر می ده ...🌹
💌شهیدی که سی سالبعد شهادتش
به همسرش نامه می ده وازشهادتش می گه ....❤️
💌شهیدی که قلیان می کشید
و دستاش پر خالکوبی بود ...❤️
💌اینجا شهدای خاص و
عجیبی هستن ،خواستی بیا ،
تو جمع شهیدانه ما شرکت کن...
👇🎈👇🎈👇
http://eitaa.com/joinchat/865861653Cf13622c90f