eitaa logo
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
539 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
77 فایل
برای نخبهای ایرانی برای موندن و نترسیدن برای شهیدای افغانی برای حفظ خاک اجدادی🇮🇷 به عشق قاسم سلیمانی💔 من افتخار دارم به دختری که #چادرش تو سختی ها باهاشه من افتخاردارم به #ایران به سرزمین #شیران به بیشه ی #دلیران خـღـادم و تبـღـادل : shohda1617@
مشاهده در ایتا
دانلود
💝♥️ ناهارو خونه ی پدرش بودیم . همه دور تا دور سفره نشسته بودن و مشغول خوردن غذا ،🙂 رفتم تا از آشپزخانه چیزی برای سفره بیارم ، چند دقیقه طول کشید ، برکشتم دیدم همه نصف غذاشونو خوردن !😕 ولی آقا مهدی دست به غذاش نزده تا من بیام " باهم شروع کنیم 💑💝❤♥️😊 همسر شهید مهدی زین الدین 💓😊 ❤️
محمد آقا با برادرم دوست بود و با هم هیئت می‌رفتند💚 خانواده ایشون چند باری منو دیده بودن خیلےتمایل داشتند وصلتےصورت بگیره😌 اما چون فاصله سنے‌من و محمد آقا زیاد بود قبول نمے‌کردم😕 من متولد مرداد ۶۷ و محمد آقا شهریور۵۶ 📆 محمد آقا تو سفری که به کربلا داشته در حرم (ع) متوسل به این بزرگوار شده و از ایشون همسر و محب اهل‌بیت(ع) را می‌خواد💚✌️ همزمان با این موضوع برادرم یک بار دیگه این موضوع رو به من گفت و خواست بیشتر فکر کنم🙂 نمیدونم چیشد که موافقت کردم که بیاد🙄☺️ از امام حسین(ع) هم خواستم هرچی خیر و صلاحه پیش روم بذاره😢😇 وقتے محمد آقا به خواستگاریم اومد تازه از کربلا برگشته بود💐❤️ اول صحبت‌هامون یه روایت برام گفت: « نجات و رستگاری در راستگویی است.» تا این حرف رو شنیدم یه کم دلهره ای رو هم که داشتم برطرف شد😇☺️ گفت من خواب دیدم که خدا به من ۲دختر دوقلو می‌بخشه😍👭 و همسری خوب و مهربان دارم، ولےهمه این چیزها رو میگذارمو در راه خدا رو انتخاب می‌کنم. خواب‌های محمد آقا همیشه رؤیای صادقه بود.... @shohda_shadat
TSB=TebyanSoundBank11-nimeipenhan_modegh[1]_c_110550.mp3
زمان: حجم: 9.07M
#عاشقانه_شهدا💞 #بخش_اول #شهید_منوچهر_مُدق @shohda_shadat
TSB=TebyanSoundBank11-nimeipenhan_modegh[2]_c_110549.mp3
زمان: حجم: 6.12M
#عاشقانه_شهدا💞 #بخش_دوم #شهید_منوچهر_مُدِق @shohda_shadat
🌹 🌸 🌸 . 🌹تنها یہ آرزو تو دنیا داشت و... واسہ رسیدݧ بهش خیلے تلاش میڪرد... قبل عقد..💍 بهم گفت: "حاجتے دارم ڪہ لحظہ جارے شدن خطبه… برام از خدا بخواہ..."💫 روز عقد...💐 با فاصلہ از هم نشستیم... اون لحظہ تموم دغدغه‌ م این بود... ڪہ با این فاصلہ...😕 چطور بهش بگم ڪہ چہ دعایے باس براش بڪنم...⁉️ حتمـاً اونم نمیتونست با صداے بلند خواسته‌ شو بہ گوشم برسونہ... چیزے بہ جارے شدن خطبہ عقد...💕 نموندہ بود ڪہ... خواهرش اومد و... یہ دستمال ڪاغذے تاشدہ داد دستم و گفت... "اینو داداش فرستادہ...😊" دستمالو ڪہ وا ڪردم… دیدم... روش برام خواستہ شو نوشتہ بود... "دعا ڪݧ ڪہ مݧ شهید شم..."😔 یادمہ قرآݧ دستم بود... از تہ دل دعا ڪردم ڪہ خدا...✨ شهادتو نصیبش ڪنہ و... عاقبتش ختم بہ شهادت شہ...🙂 اما... واقعاً تصور نمیڪردم این خواستہ قلبے من... بہ این سرعت بہ اجابت برسہ...🙏🏻 . ... . من گفتہ بودم عاقبتش... ڪہ بہ حساب ذهن خودم... تا این عاقبت... سالهاے سال فرصت داشتم... فڪرشم نمیڪردم ڪہ بہ این زودیا...داشتنش بہ آخر برسه ...🌼😔 @shohda_shadat
به خودم آمدم انگار تویی در من بود این کمی بیشتـر از دل به کسی بستن بود ...❤️ @shohda_shadat
#عاشقانه_شهدا 💔 هَرگز به تـو دستم نرسَد! ماهِ بلنـدم .. اندوهِ بزرگی است زمانی که نباشی . . . @shohda_shadat
🍃🕊|رفیقِ‌خُدایی وَقتی‌ببینه‌داری‌‌غَـرق‌میشی -نِجـاتت‌میـده..، #بی‌منت.. #رفاقتمون‌روخدایی‌ڪنیم:) اینجـا👈{مَشْــق‌ِعـِشـْ❤ـق} ڪانالے بـراے نوجووناےانقلابے✌️ ڪانالۍبراے #عاشـقان‌شـهدا💚 ڪانالےپراز:👇 #عڪس‌نوشتہ{📸} #ریـحانہ{🌸🍃} #رهبـرانہ{🌼} #چـادرانہ{🍂} #طنــز_جبهہ{😅} #شهــیدانہ{♥️} #عاشـقانہ_شهـدا{💕} #حاج‌حسین‌یڪتا{🍃} #ایستائیسم{✌️} #شعر_مهدوے{☘} #معرفےڪتاب{📚} #و....... اینـجا میخوایم #عشق‌بازےباخدا رو یادبگیریم😉👇 http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3 پـس تا دیرنشده و شیطون وسوسه‌ات نکرده که نیاے انگشتتنو بزن رو لینڪ و بہ جمع { #عـاشقان‌شهدا♥️ } بپیوند🔸 تودعـوت‌شده‌ےشهدایی😍 http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3 مطمئنم ڪہ پشیمون نمیشی🌹
🌹 یـہ روز کہ از سر کار برگشتہ🚶 بـود خونـہ... بچـہ هـا 👶🏻دویـدݧ سمتش و بغلش کردݧ...😇 محـمـد 👦هم شروع کرد بـہ بالا رفتـݧ از سر و کول باباش...😕 سفـره ناهـارو کہ انداختم🍽 دسـت کـرد جیـبـش و یـہ دستمال سفیـد درآورد... با نگرونـے نگاش کردم و گفتـم : "سرماخوردے…؟😱" خنـدیـد و گفـت : "نـہ خانومم...💕☺️ یـہ چیزے واستوݧ آوردم😉 مـات و مبـہوت نگاش میکردم کـہ😐 دست.مـالو باز کـرد دیـدم سـہ تا دونـہ برنـج پیـچیـده لاے دستمال❗️ یـہ دونـہ شو داد بـہ مـݧ👱‍♀ یـہ دونـہ شـو بـہ پسر بزرگموݧ👦 یہ دونـہ شم داد دسـت محمد پسـر کوچیکموݧ👶🏻 ذوق زده بـود و با شـعـف گفـت: "بـخوریـد کـہ آقا خیلـے دوستتوݧ داشتـہ...❤" تازه فـہمیدم کـہ قضیـہ چیـہ برنج نذرے گرفتـہ بـود😊 با تعجب پرسیدم "حالا چرا سه تا دونـہ⁉️🤔 با لبخند قشنگـے گفت: "تبرّكـے میدادݧ تو حرم منم ۴ تا دونـہ گرفتم🙂 یکیشو خودم خوردم... سه تاشم آوردم واسـہ شما...😍 پیش خودم گفتم بیشتـر نگیرم کـہ برسـہ به کسایـے کہ مثلہ ما دنبال نذرے بودݧ گفتم: "حالا چرا اینقد کم...⁉️" خندید و گفـت: "اے بابا…مـہم نیّتـہ خانـوم💞 کـم و زیـادش فرقـے نداره نذرے گرفتـݧ یعنـے همیـݧ🙃 نـہ اینکـہ اونقد بخورے کــہ سـیـربـشـے💚 شهید_مهدے_خراسانے🌺 @shohda_shadat
❤️ کت و شلوار دامادی‌اش را تمیز و نو در کمد نگه داشته بود☺️ به بچه‌های سپاه می‌گفت: «برای این که اسراف نشود، هر کدام از شما خواستید داماد شوید، از کت و شلوار من استفاده کنید.😉 این لباس ارثیه‌ی من برای شماست.»😇 پس از ازدواج ما،✌️ کت و شلوار دامادی محمد حسن، وقف بچه‌های سپاه شده بود و دست به دست می‌چرخید😅😊 هر کدام از دوستانش که می‌خواستند داماد شوند،❤️ برای مراسم دامادی‌شان، همان کت و شلوار را می‌پوشیدند.😅 جالب‌تر آن که، هر کسی هم آن کت و شلوار را می‌پوشید؛ به شهادت می‌رسید!😔 همسر @shohda_shadat
🔰حلقه ی ازدواج من هزار تومن💵 قیمتش بود. ابراهیم به من گفت: من حلقه ی طلا✨ و پلاتین نمیخوام❌ اگه صلاح بدونین،من فقط یه انگشتر بر می دارم☺️ یک بر داشت به قیمت ۱۵۰تومان. 🔰آن موقع مخالفت کرد و می گفت: زشته برای ما که حلقه ی ۱۵۰تومنی بر داره. تو آبروی مارو بردی‌😶 گفتم: مگه چی شده⁉️ گفت: آخه کی تاحالا برای دامادش حلقه💍 ۱۵۰تومنی گرفته؟ زشته بابا،می خندن به ادم 🔰وقتی به خانهٔ مان زنگ زد📞 موضوع را با او در میان گذاشتم، با صحبت کرد. به او گفت: آقای بدیهیان،این از سرم هم زیاده.شما دعا کنین که من بتونم توی زندگی، حق همین انگشتر رو هم ادا کنم👌 باقی اش دیگه دست خدا و مصلحت اوست. 🔰سَرِ حرفش هم ایستاد. همیشه و در حلقه اش را دست میکرد و خیلی به آن توجه داشت😍 وقتی در یکی از عملیات ها،حلقه شکست💔، رفت و انگشتر با همین عقیق و همان رکاب خرید و دستش کرد. 🔰خندیدم و گفتم: حالا چه اصراریه⁉️ اینقدر نسبت به این حلقه ؟ گفت:«این حلقه توی زندگی،سایه ی یه مرد یا یه زنه👤 من دوست دارم همیشه بالا سرم باشه❤️ این حلقه همیشه در ، تو رو یادِ من میاره و من محتاج اون هستم.می فهمی شدن یعنی چی؟ ✍راوی: همسر شهید 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌸•°‌‌‌‌|‌ⓙⓞⓘⓝ↓ @shohda_shadat
💞 اولین غذایی که بعد اَز عروسیِمان درست ڪردم استانبولے بود. از مادرم تلفنے پرسیدم، شد سوپ.... آبش زیاد شدہ بود...😫 منوچهر میخورد و بَه بَه وچَه چَه میڪرد!. روز دوم گوشت قلقلی دُرست ڪردم... شدہ بود عین قلوہ سنگ...🙁 تا من سفرہ را آمادہ ڪنم، منوچهر چیدہ بودشان رویِ میز و با آنها تیلہ بازی میڪرد قاہ قاہ میخندید...میگفت: چشمَم ڪور دندَم نرم تا خانومم آشپزی یاد بگیره هر چی درست ڪنه میخورَم حتی قلوہ سنگ🤗 🌸•°‌‌‌‌|‌ⓙⓞⓘⓝ↓ @shohda_shadat