eitaa logo
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
539 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
77 فایل
برای نخبهای ایرانی برای موندن و نترسیدن برای شهیدای افغانی برای حفظ خاک اجدادی🇮🇷 به عشق قاسم سلیمانی💔 من افتخار دارم به دختری که #چادرش تو سختی ها باهاشه من افتخاردارم به #ایران به سرزمین #شیران به بیشه ی #دلیران خـღـادم و تبـღـادل : shohda1617@
مشاهده در ایتا
دانلود
❣_کاری نکردی که بخوام ببخشمت من نباید تو این موقعیت این حرفارو بهت میزدم میدونم تحملش سخته خودت میدونی که از همه چی واسم مهم تره روزی که رضایت دادی خیلی خوشحال بودم اما تو سوریه وقتی یاد اشکات میافتادم پریشون میشدم شاید دلیل اینکه رفتنی نبودم دله تو بوده وسط حرفاش پریدم و گفتم:از همون روز از ته قلبم دادم فقط دوریت واسم سخته همین ❣میخواستم بحثو عوض کنم چون انتهای این بحث مساوی بود با بغض عمیقی ک تو گلوم لونه کرده بود تا سرباز کنه و دلم نمی خواست یه بار دیگه اشکام قلبشو پریشون کنه و مانع رفتنش بشه اشاره ای ب ساعت کردمو گفتم: حاج اقا ساعت پنجه ها منو نمی بری بیرون؟ سریع جاش نشست و متفکرانه دستی ب محاسنش کشید و گفت: بریم ساحل یا جنگل؟ _ساحل ❣_ولی از اونطرف دیگه نمی تونیم بریم جنگل اخه اشکان زنگ زد و گفت فردا شبه واس خاطر همین صبح باید حرکت کنیم. من شرمندتم _این چه حرفیه همین که منو ازاون افسردگی نجات دادی ممنونتم ❣ یا علی گفت و از جاش بلند شد منم بلند شدم و رفتم سمت چمدون لباسام و مانتوی فیروزه ای با شال ابی رنگی رو بیرون کشیدم حسام پیراهن چارخونه ی ابی نفتیشو پوشیده بود و جلوی اینه مشغول شونه زدن موهاش بود. نزدیکش ک شدم با دیدن محاسنش قهقهه ای زدم که حسام با تعجب نگام کرد و گفت: ب چی میخندی؟ ❣ _انقد که خوابیدی ریشات فر شده دستی به محاسنش کشید و گفت:مدل جدیده شونه رو از دستش کشیدم و با احتیاط صافشون کردم ما همون مدل قدیمیو بیشتر دوست داریم سوییچو از جیب کتش بیرون اورد و ماشینو روشن باز کرد معترضانه گفتم:با ماشین نه دریا که نزدیکه بدون هیچ مخالفتی قبول کرد و راه افتاد ❣دوشادوش هم راه میرفتیم و دستمون تو دست هم بود ی ربع بیشتر پیاده روی نداشت دریا با اون عظمتش تو قاب نگاهم قرار گرفت هوا کمی سوز داشتو افتاب هنوز تو اسمون بود به غیر از ما یه خانواده ی دیگه چند متر دور تر از لب ساحل بودن رو شنای ساحل نشستم و با عشق به دریا خیره شدم چقدر دلم برای صدای موج ها تنگ شده بود.حسام به تبعیت از من چند تا از صدفای روی ساحلو برداشت و با صدایی ک توش خوشحالی موج میزد گفت: 💠ادامه دارد.. 👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الہے دارد ⛔️🚫 منبع👇🏻 instagram:basij_shahid_hemat @shohda_shadat