eitaa logo
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
564 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
77 فایل
برای نخبهای ایرانی برای موندن و نترسیدن برای شهیدای افغانی برای حفظ خاک اجدادی🇮🇷 به عشق قاسم سلیمانی💔 من افتخار دارم به دختری که #چادرش تو سختی ها باهاشه من افتخاردارم به #ایران به سرزمین #شیران به بیشه ی #دلیران خـღـادم و تبـღـادل : shohda1617@
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🌸 🍃🌸🌸 🌸🌸 🌸 آرام زیر لب صلواتی می فرستم و به طرفش قدم بر می دارم . با همان انحنای خواستنی اش نگاهم می کند: سلام دوباره آراگل جان و چه عجیب چسبید این پسوند جان که دوباره همراه اسمم شده بود : سلام بعد از سوار شدن به ماشین ، متوجه نگاه های زیر چشمی اش به خودم می شوم ، به طرفش بر می گردم : چیزی شده آقای دکتر ؟ همانطور که حواسش به رانندگی اش است جوابم را می دهد : یه جوری شدی شما با تعجب نگاهش میکنم : مثلا چه جوری ؟ با قیافه ای که مرا عجیب یاد پسر بچه های تخس می اندازد و با لحنی متفاوت تر از همیشه می گوید : از صبح چند جور لقب خوشگل بهت دادم، محض رضای خدا یه عزیزم خشک و خالی هم نگفتی بی اختیار خنده ام می گیرد و چند باره با دقت نگاهش میکنم ، خنده ام را دوباره از سر می گیرم ....: نخند دختر ، دارم جدی میگم آراد و این بهانه گیری ها ؟؟؟؟ : واقعا لازمه که دوباره بشناسمت آرادِ اون روز ها از این حرف ها بلد نبود دوباره اخم می کند : مثلا اینطوری اخم کنم ، میشم همون آراد ؟ دوباره خنده ام می گیرد ، جای امید خالی که برای تلافی ، خوش خنده ای نثارم کند : نه این اخم ها دیگه جواب نمیده ، من پسر بچه تخس درونت را بعد این همه سال دیدم جدی نگاهم میکند و زیر نگاه جدی اش ، خنده ام را ظاهرا قورت میدهم ، هر چند در دلم قهقهه میزنم برای این رویش : چشم نمی خندم ..آراد جونم ؟ قبول واقع شد سرورم ؟ ابرویی بالا می اندازد : برای شروع بد نبود و من خیلی خودم را کنترل میکنم که نخندم یا چشم غره حواله اش نکنم .... جلوی آزمایشگاه پارک میکند و با هم پیاده می شویم دستش را درون جیبش میکند و در همان حالت بازویش را جلویم نگه می دارد ، گنگ نگاهش میکنم و او با نگاه عاقل اندر سفیهانه اش بازویش را جلویم تکان ریزی میدهد : این یعنی خانم گلم ، دستتون رو جلو بیارین و اینجا حلقش کنید چشمانم را گرد میکنم : نه بابا ، خوبه گفتی، فقط مشکل هنگ کردن من اینه که عجیب شدی ... نکن این کار ها رو با ما جناب دکتر بعد هم با ذوقی کودکانه ، دستم را حلقه بازویش میکنم ..... بعد آزمایش ، دوباره سوار ماشین می شویم و آراد بعد نگاهی به من می گوید : چیزی برات بگیرم ؟ با لحن پر از شیطنت می گویم : تنها چیزی که الان هوس کردم آب اناره چشمان مشکی اش ، کمی گرد می شود : دختر الان آزمایش خون دادی تو به قلم برای ارسال نظرات به پی وی مراجعه کنید : 🆔 @S1382L @shohda_shadat 🌸 🌸🌸 🍃🌸🌸 🌸🍃🌸🌸