eitaa logo
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
567 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
77 فایل
برای نخبهای ایرانی برای موندن و نترسیدن برای شهیدای افغانی برای حفظ خاک اجدادی🇮🇷 به عشق قاسم سلیمانی💔 من افتخار دارم به دختری که #چادرش تو سختی ها باهاشه من افتخاردارم به #ایران به سرزمین #شیران به بیشه ی #دلیران خـღـادم و تبـღـادل : shohda1617@
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🌸 🍃🌸🌸 🌸🌸 🌸 روی تختش دراز کشیدم ، بوی جامانده عطرش روی بالشش زیر بینیم پیچید ، برگشتم و بالشش را بو کردم ، دلم پر پر می زد که دستم را میان موهای خوش حالتش بکنم و بهم بریزمشان، بعد هم آن تار های افتاده روی پیشانیش دل ببرد از من دلداده .... دیگر اشک هایم دست خودم نبود چه کردن با ما؟؟؟ با سستی از تختش بلند شدم ، دلم هوای آغوشی که فقط یکبار تجربه اش کرده بودم را کرد ، آغوش گرم و پر از امنیتش....... به سمت کمدش رفتم و یکی از پیراهن هایش را از کمد در آوردم و بویش کردم. این چندمین بار بود که داشتم عطرش را به جای هوا به ریه هایم می فرستادم ولی سیر نمی شدم ، هنوز هم نفس کم داشتم ، پیراهن را به داخل کمد برگرداندم ، روبروی آینه اش ایستادم ، به چشمان سرخم نگاه کردم: کجای راه رو اشتباه رفتم که این شد عاقبت عشق و عاشقیمون .. کاش بودی آراد ، کاش ...... بدتر از این هم میشد که قرار بود از من متنفر شوی که اعتمادت را خودم با دستان خودم نابودش کنم ... ادکلنش را برداشتم و دو تا در هوا اسپری کردم ، هوا دوباره بوی عطرش را گرفت ، صدای آراگلم گفتن هایش هی درون گوش هایم تکرار میشد ... یاد آن روز در اتاقش باعث شد ، گریه ام شدت بگیرد "" آراگل ، بیا ببین کدوم از این کت ها بهتره ؟ نگاهش کردم و با شیدایی گفتم : همه چی بهت میاد آقا ، جلوی آیینه اش ایستادم و ادکلنش را در دستم گرفتم که از پشت نزدیکتر شد : عزیزجان ، این بغل هم همون بو رو میده ها..شیشه ادکلن را سر جایش برگرداندم : خیلی بی حیایی گونه ام را بوسید : مگه حرف بدی زدم بانو ؟ چشم غره ای حواله اش کردم "" به قلم برای ارسال نظرات به پی وی مراجعه کنید : 🆔 @BanoyDameshgh @shohda_shadat 🌸 🌸🌸 🍃🌸🌸 🌸🍃🌸🌸