eitaa logo
«شُــهرِۀ آفــاق»
135 دنبال‌کننده
275 عکس
36 ویدیو
1 فایل
فعلا اینجا دیگه فعالیتی نداریم❌ در اینستاگرام و روبیکا دنبالمون کنید🙃 https://rubika.ir/shohreafagh https://www.instagram.com/shohreafagh_ir?igsh=MXMyNGthbWwwa3l2Nw==
مشاهده در ایتا
دانلود
عجب ســـروی، عجب مـــاهی، عجب یــاقـــوت و مــرجانی عجب جسمی، عجب عقلی، عجب عشقی، عجب جانی 🌿
صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن دور فـــلـک درنــگ نـــدارد شـــتـــاب کن 🌿
تن چیست که با خاک برابر نتوان کرد؟ از کــــوتهی ماسـت که دیـــوار بــلنــدست 🌿
؟ 🔹 عنوان: 🔸 نویسنده: 🔻 خلاصه داستان: این کتاب داستان مردی به نام «قیدار» است؛ که از نو، جوانمردی را زنده می‌کند و هدف نهایی او گمنامی است. قیدار که اهل تهران است صاحب گاراژ بزرگی است؛ افراد بسیاری را نان می‌دهد و همه‌جا به جوانمردی و مردانگی معروف است. قیدار با نامزدش «شهلا» که بسیار از او جوان‌تر است به اصفهان سفر می‌کند تا در قبرستان تخت فولاد بر سر قبر پدر نامزدش کسب اجازه کند. در طول مسیر تصادفی به وقوع می‌پیوندد؛ سفرش ناتمام باقی می‌ماند و با این حادثه وقایع مختلفی در داستان شکل می‌گیرد که زندگی قهرمان داستان را متحول می‌کند...
💌 در واقع، کار هر دانش‌آموزی در مدرسه هم همین بود، کاری را که گفتند انجام دهی و جاهای خالی را پر کنی و با زیادی فکر کردن و زیاد سؤال کردن دردسر درست نکنی.
یــــا رب ایــن کعبهٔ مقصود تماشاگه کیست؟ که مغیلانِ طریقش گل و نسرینِ من است 🌿
من و انکارِ شراب! این چه حکایت باشد؟ غـــــالباً ایــــن قَــدَرَم عـــقــل و کِـفـایت باشد 🌿
بَر فَراز دکل‌های مُخابرات اَمواجِ رادیوییْ می‌وزند و می‌روند به سوی شهر. بی‌سروصدا، وارد خانه‌های مردم می‌شوند مثل یک نسیمِ ملایم و غافل از طوفانِ درون‌ِشان... 🍂
ز مـــن اقـــــرار بـــــــا اجـــبــــار مـــی گـــیــــرنـــد، بـــاور کُــــــن شکایت های من از عشق ازین دست اعترافات است 🌿
💌 هیچ چیز به بدی جنگ نیست... مردم وقتی می فهمند جنگ چقدر بد است، دیگر نمی توانند جلویش را بگیرند، چون دیوانه می شوند. بعضی ها هم هستند که هرگز نمی فهمند. بعضی ها هستند که از افسران شان می ترسند. با همین ها جنگ راه می اندازند.
ترسم که اشک در غمِ ما پرده‌در شود وین رازِ سر به مُهر به عالَم سَمَر شود 🌿
در بیابانِ طلب گر چه ز هر سو خطریست مــی‌رود حـــافـــظِ بــی‌دل بــه تَوَلّایِ تو خوش 🌿
💌 گاهی اوقات ما دلمان برای کسانی می‌سوزد که دلشان نه برای خودشان می‌سوزد و نه برای دیگران.
💌 عادت، نيروی عجيبی است، و چه مطلوب است که اين نيرو صرف کار نيک شود.
اندر دل مــن درون و بـیرون هــمــه اوســـت اندر تن من جان و رگ و خون همه اوست 🌿
کسی به شدتِ تو به صخره‌ام کوبید و من فرو رفتم به قعر دریاها، که قعر دریاها پر از مزار شود... 🌿
💌 از دو دسته آدمها باید خیلی ترسید! دسته ای که چیزی برای از دست دادن ندارن. دسته ای که عقل سالمی ندارن. این دو دسته هر کاری ازشون برمیاد.
عاشقی چیست؟ به جز شادی و مهر و غم و قهر؟! نـــه مـــن از قـــهـــر تـــوغمگین، نــه تـــو از مهرم شـــاد 🌿
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافری است راهـــرو گـــر صـــد هـــنــر دارد تـــوکـــل بـــــایــــدش 🌿
💌 اندوه پاك و كامل نيز، مانند شادمانی پاك و كامل، نمیتواند وجود داشته باشد.
💌 در عصر ما هر میخی، در هر سنگی فرو میرود. ابزارهای مناسبش را باید یافت....
قـــاصـــد ز بـــرم رفت کآرد خبر از یار باز آمد و اکنون خبر از خویش ندارد 🌿
💌 شبه‌روشنفکرِ حقه‌باز، همان فیلمفارسی‌چیِ بُنجل‌ساز است که فقط لباسْ عوض کرده. هدف هردوشان هم تحقیر ما مردم است و جیب‌بُری.
💌 مردم حاصل‌ضرب وسعت عشق‌اند در عمق مظلومیت.
💌 اشک توی چشم‌هام جمع می‌شود. این‌جا (افغانستان) تنها جای عالم، خارجِ ایران است که می‌توانی برگِ پذیرشِ هتل را به خط و زبانِ فارسی پر کنی...