نقش علمای شیعه در مهار کردن و شیعه کردن مغول ها

تغییر نگاه 🚕راننده تاكسی گفت «می‌دونی بهترين شغل دنيا چيه؟» گفتم: «چيه؟» گفت «راننده تاكسی.» خنديدم راننده گفت جان خودم‌ ... هر وقت بخوای ميای سركار ، هر وقت نخوای نميای ، هر مسيری خودت بخوای ميری ، هر وقت دلت خواست يه گوشه می‌زنی بغل استراحت می‌كنی ، هی آدم جديد می‌بينی ، آدم‌های مختلف ، حرف‌های مختلف ، داستان‌های مختلف ... موقع كار می‌تونی راديو گوش بدی ، می‌تونی گوش ندی ، می‌تونی روز بخوابی شب بری سر كار ، هر كيو دوست داری می‌تونی سوار كنی ، هر كيو دوست نداری سوار نمی‌كنی ، آزادی ، راحتی ديدم راست میگه ... گفتم «خوش به حالتون.» راننده گفت: «حالا اگه گفتی بدترين شغل دنيا چيه» گفتم «چی؟» راننده گفت "راننده تاكسی » بعد دوباره گفت هر روز بايد بری سر كار ، دو روز كار نكنی ، ديگه هيچی تو دست و بالت نيست ، از صبح هی كلاچ ، هی ترمز ، پادرد ، زانودرد ، كمردرد ، با اين لوازم يدكی گرون ، يه تصادفم بكنی كه ديگه واويلا می‌شه ، هر مسيری مسافر بگه بايد همون رو بری ، هرچی آدم عجيب و غريب هست ، سوار ماشينت ميشه ، همه هم ازت طلبكارن ، حرف بزنی يه جور ، حرف نزنی يه جور ، راديو روشن كنی يه جور ، راديو روشن نكنی يه جور ، دعوا سر كرايه ، دعوا سر مسير ، دعوا سر پول خرد ، تابستون‌ها از گرما می‌پزی ، زمستون‌ها از سرما كبود می‌شي . هرچی می‌دويی آخرش هم لنگی. » به راننده نگاه كردم . راننده خنديد و گفت « زندگی همه چيش همینجوره. هم میشه بهش خوب نگاه كرد، هم میشه بد نگاه كرد 😉 » خیلی از رنج های ما به خاطر زاویه ی غلط نگاهمون هست درستش کنیم ...😊 @Mignair

بازسازی کودکی مراجع شیعه با هوش‌مصنوعی

بازسازی کودکی مراجع شیعه با هوش‌مصنوعی

بازسازی کودکی مراجع شیعه با هوش‌مصنوعی

بازسازی کودکی مراجع شیعه با هوش‌مصنوعی

بازسازی کودکی مراجع شیعه با هوش‌مصنوعی

بازسازی کودکی مراجع شیعه با هوش‌مصنوعی

آسیب های فضای مجازی 1و2و3و4و5. حاج آقا محمد داستانپور اصفهان هیات جوان و نوجوان محور: فانوس https://www.aparat.com/v/Cs1nO https://www.aparat.com/v/IRV60 https://www.aparat.com/v/WsZQc https://www.aparat.com/v/3Io2U https://www.aparat.com/v/ieaXg 💻🧨💊🩺

#درس_اخلاق آیت الله #فیاضی در مرکز آموزش تخصصی فلسفه اسلامی، جلسه16، سه شنبه ۱۹ اردیبهشت۱۴۰۲. بیان ختم در ابتدای جلسه https://eitaa.com/Fayazi_ir/988 🍃ختم مجرب 🍃ابعاد وجودی انسان: جسمی، ذهنی و روانی، اجتماعی، معنوی 🍃البته ختم ( #معنویت_درمانی ) در کنار استفاده از #اسباب_طبیعی است که فرموند دعای بدون اقدام مانند تیر اندازی با کمان بدون زه است. 🕌🔆

کجا بودی ناقلا؟! برخی والدین بیش از حد با فرزندانشان راحت اند و برخی بسیار خشک اند. حد وسط بهترین راه است. اما داستان: رفته بودم شیراز تبلیغ، میزبان آدم شوخ و شنگولی بود. برای سحر بلند شدیم مناجاتش را پشت بلندگو در منزلش خواند بعد از پشت شیشه بیرون اتاق نگاه کرد دید چراغ حمام روشن است داد زد گفت: زن مهدی رفته حمام؟! همسرش گفت: بله. ما نشستیم سر سفره سحری، آقا مهدی که دانشجویی با حیا بود از حمام آمد. در حالی که از شرم سرش زیر بود سلام کرد. پدرش گفت: سلام آقا مهدی گل. کجا بودی پسر؟! مهدی با شرم گفت: همین جا! پدر گفت: حمام چراغش روشن بود. حمام بودی؟! با خجالت گفت: بله! چرا؟ مگه روز را ازت گرفتند؟ مهدی که می دانست باباش قصد اذیت داره گفت: بابا گیر دادی ها؟ نکنه مسابقه سی سؤالی است؟ پدر گفت: آره! مهدی گفت: جایزه اش چیه؟ پدر با خنده گفت: یه همسر خوشگل! ✍️منبع: م ح قديري، شوخ طبعي هاي طلبگي، ص152. 😂😁😉🚿🛁

تو حوزه بخور بخوره افرادی که نارسایی قلبی دارند متن زير را نخوانند ممکن است سکته کنند البته از خنده. قبل از این که به حوزه قم بیایم چند ماهی در یکی از مدارس اصفهان بودم .حالا اسم مدرسه را بهتره نگويم، ولی اشاره ای می کنم، مدرسه #خوراسگان زیر نظر آیت الله #مقتدایی. مدرسه چندتا مغازه داشت که به چندتا از افراد متدین اجاره داده بودند . وقتی برای دیدن دوستانم از قم به سمت مدرسه رفتم. قبل از ورود به مدرسه به یکی از مغازه دارها که دوست بودم، سری زدم. گفت: حیف شد رفتی! حج آقای مقتدایی حسابی به طلاب می رسه هاااا! گفتم: چطور مگه؟! گفت: حسابی به طلاب مرغ میدن؛ البته نه مرغ منجمد مرغ تازه. دیروز برا نماز به مسجد مدرسه رفتم دیدم پرو پیشای مرغا رو آفتاب کرده بودن. با تعجب گفتم: من که چشمم آب نمی خوره!! گفت: حالا برو ببین. وقتي وارد مدرسه شدم ديدم راست مي گفت، پر مرغ ها روی پارچه هایی کنار حوض مدرسه پهن بود. با تعجب سري تكان دادم و براي روشن شدن موضوع به حجره دوستم رفتم . سخنان مرد مغازه دار را گفتم و از او خواستم كه من را از اين چاه عميق و تاريك «ابهام» بيرون بكشد. دوستم از خنده به گمانم سه چهار معلق هم زد ،هم می خندید و هم از چشمانش آب سرازیر بود. گفتم: بابا پس به من بگو داستان چيه و چی شده؟! گفت: الوار را که می شناسی ؟ گفتم خب !گفت می دونی که لرها بالش های زیادی دارند و به بالش ها لم میدن، این بالش ها اغلب با پر مرغ است .یکی از طلاب بروجنی بالش هایش را شسته ، جا نبوده که پهن کنه اینجا پهن کرده است. 💡تذكر: دوستان طلبه در مدرسه به مزاح می گفتند: أتراک جمع مُکسَّر تُرک و ألوار جمع مکسر لُر است.😂😁😉 نیز نک: https://eitaa.com/shokhi_talabegi/3760 پی نوشت : .محمدحسين قديري، شوخ طبعي هاي طلبگي، نشر جمال. 💌#هدیه مؤلف به خوانندگان محترم (ایام عید قربان و غدیر و مباهله) 🌷سایت کتابخانه قائمیه دانلود و مطالعه ( در انواع و اقسام فورمت ها: جاوا، پی دی اف، اندروید و..) 👇👇👇 https://b2n.ir/w28029 😂😃🥴👳‍♀️🤓

#زنگ_تفریح حاج آقا ایزدخواه 👆🤣 البته آقایون هم باید برا خانوماشون دلربا و با مهارت باشند ‌

داستان جالب از حضور هیتلر توی حرم امام رضا علیه السلام 😂😂 ┄┅┅┅✼🍃🌺🍃✼┅┅┅┄ معاونت فرهنگی و دانشجویی 🆔 @farhangi_saveh_iau ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯

زاویه دید جالب به کنکور https://www.aparat.com/v/4d8Tt

امام علی (ع) : العُجبُ رأسُ الحماقةِ قله حماقت، خودشیفتگی است 💢

جمله های آخر آیات به منزله علت برای جملات قبلش است. آیت الله جوادی نمونه: ای پیامبر این گمراهانی که تو می بینی مثل چهار پایان اند بلکه بدتراند چون غافل اند ( حیوان ظرفیت توجه را ندارد ولی انسان دارد) .

دعا و توسل برای درمان : 1️⃣بیماری های جسمانی: 2️⃣بیماری های روانی و ذهنی: 3️⃣بیماری های اجتماعی: 4️⃣بیماری های معنوی: 🍃

✳️زوج ها و مهندسی معکوس ایام عقد ✳️پیشگیری و حل تعارض ✳️طنز ✳️ عادات ویرانگر ✳️همبودی و اختصاص وقت با کیفیت ✍️نویسنده: م ح قدیری 🌸