چند خاطره
1️⃣زمان ملاقات در منزلش به روی همه باز بود. با عالم و عامی انس داشت. روزی گفت آقای #تیجانی آمده بود.
2️⃣با لیوان آب کوچکی وضو می گرفت. در همان بستر که بود حوله ای روی پا می انداخت و روی آن وضو می گرفت. #وسواس به خرج ندهیم و #کاتولیک_تر_از_پاپ_نشویم.
3️⃣یکی از دوستان خیلی رک بود. به ایشان گفت این همه سال کربلا بودید حتما #تربت_اصل دارید. به ما هم بدهید. ایشان گفتند در کتابخانه است فلان روز که آنجا هستم بیایید. دوستم رفت شمال. من رفتم تربت را گرفتم. آن را در کاغذی پیچیده بود. گفت. با دوستت تقسیم کن. اندازه نوک سوزن در آب بینداز و بنوشید به بیمار بدهید. شرم کردم آن را باز کنم. بیرون از منزل دیدم اندازه یک ماش است.
4️⃣حافظه اش بسیار قوی بود. ابن مالک همه ادبیات عرب را در هزار بیت گنجانده بود و ادعا می کرد از هزار بیتی (الفیّه) ابن معط دقیق تر و جامع است. ایشان الفیّه را حفظ بود. خودش شاعر بود و در مصاف ابن مالک ادبیات عرب را در الفیه ای آورده بود و می گفت ابن مالک کجاست بیاید الفیه (هزاربیتی) من را ببیند؟!
5️⃣ خودمانی بود و راحت خودافشایی می کرد. می گفت اول طلبگی استادم باد در دماغ داشتم چون هوش و حافظه قوی داشتم استاد از من درس پرسید نخوانده بودم استاد ناراحت شد و گفت تنبیه میشوی. شب بیدار بودم تا صبح. سوزنکی به ران پا می زدم خوابم بپرد و درس میخواندم. سالهای زیاد از خواندن کتاب #سیوطی گذشته الان امتحان بگیرید بیست میگیرم.
6️⃣ وقتی مرجعیت چند بزرگوار مطرح شد ایشان آیت الله بهجت را #اعلم میدانست
آیت الله بهجت وقت ملاقات وی میگفتند:السلام علیک یا ایوب العلما.
🍃سیدعباس کاشان