eitaa logo
شکوفه های خیال
973 دنبال‌کننده
886 عکس
58 ویدیو
2 فایل
هدف از تأسیس کانال، نشر اشعار شاعران نامدار معاصر یا کهن نیست. بلکه برآنیم تا شاعران جوان و مستعدی که اشعار زیبا و فاخری دارند در حوزه شعر آیینی و عاشقانه بیشتر شناخته شده و با آثارشان آشنا شویم. ارتباط: @entezar_30
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 سرِ ذهنِ من از فکرت شلوغ است نباشی لحظه هایم بی فروغ است اگر گفتم که بی تو می توانم بدان و شک نکن حرفم دروغ است 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 با خبر نیستی از حال پریشانیِ من موج غم می‌چکد از حالت پیشانیِ من نیستی، بعد تو روی خودم آوار شدم دوست می‌دارمت ای باعث ویرانیِ من رفتی و باز هم آهسته دعایت کردم ای تمنای من، ای خواهش پنهانیِ من تا سحر بی‌تو به روی سر من می‌بارد شعر سرما زده از آه زمستانیِ من ماه و من بعد تو پیمان غریبی بستیم من غزل می‌شوم او نای نیستانیِ من راستی شب به غزل‌های من عادت کرده مثل چشمان تو هنگام غزل‌خوانیِ من امشب از بسکه غزل از غزلم می‌شکفد ماه با پای خودش آمده مهمانیِ من وقت پایان غزل، وقت خداحافظی است موج غم می‌چکد از مصرع پایانیِ من 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 عطری که می آید، از حرم می آید از تُربت سیدالامم می آید آوای مُحّرم و حسین و زینب با مرثیه های مُحتشم می آید 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 ای خویش ما! ای آشنا! دریاب ما را ای یار در هر تنگنا! دریاب ما را آقا! تمام عمرمان در شب گذشته خورشیدِ پشت ابرها! دریاب ما را 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 هر جان، که به راهِ یار تقدیم شود از سوی خدای عشق تکریم شود فرصت چه کم است،کربلا نزدیکست از حُرِ دلت بخواه تسلیم شود 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 «ما نسل به نسل در پناهت هستیم » دائم به امید یک نگاهت هستیم این شال سیاه نوکری ما را بس ما عاشق پرچم سیاهت هستیم 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 تو ای صلابت افتاده روی خاک حسین! تو ای حقیقت عریانِ چاک‌چاک حسین! گریستم همه انگور سرخ در غم تو که طعنه زد تب سرمستی‌ام به تاک حسین! یکی سرود سعادت، یکی غریو غضب میان حنجر و خنجر چه اشتراک حسین؟! نسیم راوی لب‌های اصغرت شده بود در آن مسیر که صد‌غنچه شد هلاک حسین! کجاست حوصله‌ی ابرهای موی‌سفید؟ کجاست همدلیِ چشمه‌های پاک؟ حسین! که صفحه صفحه بمیریم داستان تو را تو ای تورق تاریخ آهناک حسین! اگر قتیل تو بایدشدن، چه جای دریغ؟ اگر ذیبح تو باید‌شدن، چه باک حسین؟ دلیل هجمه‌ی امواج سمت ساحل چیست؟ که شرمسار بیفتند روی خاک حسین! 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 آمد دوباره فصل عزا شعر غم بخوان با سینۀ پرآتش و با چشم نم بخوان آمد دوباره موسم ماتم بگیر دم همراه عرش و کرسی و لوح و قلم، بخوان: "باز این چه شورش است که در خلق عالم است" این را هزار بار بخوان، دم‌به‌دم بخوان شرحی از آتش دل آل رسول را در بندبند مرثیۀ محتشم بخوان آمد دوباره ماه غم و ماتم حسین این ماه را بزرگ بدان محترم بخوان در نینوای غمزده چون نی به ناله باش در پرده‌های شور و نوا زیر و بم بخوان از بلبلان خونی و بی‌آشیان بگو از لاله‌های زخمی و زار و دِژَم بخوان همراه اشک و نالۀ زهرا و مرتضی نوحه ببار و شور بگیر و دودم بخوان "از آب هم مضایقه کردند کوفیان" طوماری از جنایت اهل ستم بخوان از خیمه‌ها و قحطی آب و عطش بگو از دست و مشک و فرق و عمود و علم بخوان بر روی نیزه آیۀ اعجاز را ببین از داستان کهف و رقیم این رقم بخوان همچون نسیم از حرم دوست کن گذر از غنچه‌های پرپر باغ قِدَم بخوان بگذار سر به تربت مولای بی‌کفن از غربت و مصائب اهل حرم بخوان 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 هر بار می آمد ولی اکنون نیامد گلهای خود را دید غرقِ خون؛ نیامد تا که مبادا شرمگین باشد حسینش از خیمه اش یک لحظه هم بیرون نیامد😭 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 "اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد" تمام زندگی اش بود اینچنین افتاد... همیشه محو عمو بود حق بده تا دید، که هستی اش وسطِ عده ای لعین افتاد دوید سمت عمو تا فدایی اش بشود به جانِ طفلِ حسن، آتشِ یقین افتاد به راهِ عشق که دستش جدا شد از بدنش... حسین بود ک انگار حاء و سین افتاد "دوباره چادر خاکی،دوباره سیلیِ زور" خطور کرد به ذهنش "فقط همین" افتاد... 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 حالا تو از تمام زمین و زمان سری خود را به روی دست پدر تا که میبری... گریه نمیکنی...رجزت این سکوت توست حاشا که لحظه ای پسرم کم بیاوری! هرچند اصغری ولی اصلا مشخص است در رزم با تمام بزرگان برابری... شمشیرها برای تو شیء ای اضافی اند ای شیرخوار! یک تنه یک شیرِ لشکری! میخواستم که قد بکشی، قد علم کنی میخواستم سری توی سرها درآوری... حالا به روی دست پدر رفته ای و من می بینم از تمام زمین و زمان سری... 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 رسیده است به معنای مستجاب شدن کسی که خسته نمی‌گردد از جواب شدن وهب مسیحی و برگشته‌ها مسلمانند چقدر سهل و محال است انتخاب شدن «حیا کن» از لب اصغر به خود بیا ای ابر وظیفه‌ی تو مگر چیست غیر «آب شدن»؟ بریز خون مرا، تا که فاش‌تر بشوم هلا که باک ندارد گل از گلاب شدن به یاد سوختن خیمه‌ها که می‌افتم مرا گریز نمی‌ماند از کباب شدن در آن زمان که تنت را برهنه دیده به خاک چقدر سوخته خورشید از آفتاب شدن! به قصد هتک حریمت نقاب زد دشمن تناقضی است در این‌گونه بی‌نقاب شدن هزار درد کشیدی ولی شهیدت کرد میان این همه، شرمنده‌ی رباب شدن 🆔 @shokofeha_ye_kheal