eitaa logo
شکوفه های خیال
996 دنبال‌کننده
860 عکس
55 ویدیو
2 فایل
هدف از تأسیس کانال، نشر اشعار شاعران نامدار معاصر یا کهن نیست. بلکه برآنیم تا شاعران جوان و مستعدی که اشعار زیبا و فاخری دارند در حوزه شعر آیینی و عاشقانه بیشتر شناخته شده و با آثارشان آشنا شویم. ارتباط: @entezar_30
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 سرِ ذهنِ من از فکرت شلوغ است نباشی لحظه هایم بی فروغ است اگر گفتم که بی تو می توانم بدان و شک نکن حرفم دروغ است 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 با خبر نیستی از حال پریشانیِ من موج غم می‌چکد از حالت پیشانیِ من نیستی، بعد تو روی خودم آوار شدم دوست می‌دارمت ای باعث ویرانیِ من رفتی و باز هم آهسته دعایت کردم ای تمنای من، ای خواهش پنهانیِ من تا سحر بی‌تو به روی سر من می‌بارد شعر سرما زده از آه زمستانیِ من ماه و من بعد تو پیمان غریبی بستیم من غزل می‌شوم او نای نیستانیِ من راستی شب به غزل‌های من عادت کرده مثل چشمان تو هنگام غزل‌خوانیِ من امشب از بسکه غزل از غزلم می‌شکفد ماه با پای خودش آمده مهمانیِ من وقت پایان غزل، وقت خداحافظی است موج غم می‌چکد از مصرع پایانیِ من 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 عطری که می آید، از حرم می آید از تُربت سیدالامم می آید آوای مُحّرم و حسین و زینب با مرثیه های مُحتشم می آید 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 ای خویش ما! ای آشنا! دریاب ما را ای یار در هر تنگنا! دریاب ما را آقا! تمام عمرمان در شب گذشته خورشیدِ پشت ابرها! دریاب ما را 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 هر جان، که به راهِ یار تقدیم شود از سوی خدای عشق تکریم شود فرصت چه کم است،کربلا نزدیکست از حُرِ دلت بخواه تسلیم شود 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 «ما نسل به نسل در پناهت هستیم » دائم به امید یک نگاهت هستیم این شال سیاه نوکری ما را بس ما عاشق پرچم سیاهت هستیم 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 تو ای صلابت افتاده روی خاک حسین! تو ای حقیقت عریانِ چاک‌چاک حسین! گریستم همه انگور سرخ در غم تو که طعنه زد تب سرمستی‌ام به تاک حسین! یکی سرود سعادت، یکی غریو غضب میان حنجر و خنجر چه اشتراک حسین؟! نسیم راوی لب‌های اصغرت شده بود در آن مسیر که صد‌غنچه شد هلاک حسین! کجاست حوصله‌ی ابرهای موی‌سفید؟ کجاست همدلیِ چشمه‌های پاک؟ حسین! که صفحه صفحه بمیریم داستان تو را تو ای تورق تاریخ آهناک حسین! اگر قتیل تو بایدشدن، چه جای دریغ؟ اگر ذیبح تو باید‌شدن، چه باک حسین؟ دلیل هجمه‌ی امواج سمت ساحل چیست؟ که شرمسار بیفتند روی خاک حسین! 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 آمد دوباره فصل عزا شعر غم بخوان با سینۀ پرآتش و با چشم نم بخوان آمد دوباره موسم ماتم بگیر دم همراه عرش و کرسی و لوح و قلم، بخوان: "باز این چه شورش است که در خلق عالم است" این را هزار بار بخوان، دم‌به‌دم بخوان شرحی از آتش دل آل رسول را در بندبند مرثیۀ محتشم بخوان آمد دوباره ماه غم و ماتم حسین این ماه را بزرگ بدان محترم بخوان در نینوای غمزده چون نی به ناله باش در پرده‌های شور و نوا زیر و بم بخوان از بلبلان خونی و بی‌آشیان بگو از لاله‌های زخمی و زار و دِژَم بخوان همراه اشک و نالۀ زهرا و مرتضی نوحه ببار و شور بگیر و دودم بخوان "از آب هم مضایقه کردند کوفیان" طوماری از جنایت اهل ستم بخوان از خیمه‌ها و قحطی آب و عطش بگو از دست و مشک و فرق و عمود و علم بخوان بر روی نیزه آیۀ اعجاز را ببین از داستان کهف و رقیم این رقم بخوان همچون نسیم از حرم دوست کن گذر از غنچه‌های پرپر باغ قِدَم بخوان بگذار سر به تربت مولای بی‌کفن از غربت و مصائب اهل حرم بخوان 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 هر بار می آمد ولی اکنون نیامد گلهای خود را دید غرقِ خون؛ نیامد تا که مبادا شرمگین باشد حسینش از خیمه اش یک لحظه هم بیرون نیامد😭 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 "اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد" تمام زندگی اش بود اینچنین افتاد... همیشه محو عمو بود حق بده تا دید، که هستی اش وسطِ عده ای لعین افتاد دوید سمت عمو تا فدایی اش بشود به جانِ طفلِ حسن، آتشِ یقین افتاد به راهِ عشق که دستش جدا شد از بدنش... حسین بود ک انگار حاء و سین افتاد "دوباره چادر خاکی،دوباره سیلیِ زور" خطور کرد به ذهنش "فقط همین" افتاد... 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 حالا تو از تمام زمین و زمان سری خود را به روی دست پدر تا که میبری... گریه نمیکنی...رجزت این سکوت توست حاشا که لحظه ای پسرم کم بیاوری! هرچند اصغری ولی اصلا مشخص است در رزم با تمام بزرگان برابری... شمشیرها برای تو شیء ای اضافی اند ای شیرخوار! یک تنه یک شیرِ لشکری! میخواستم که قد بکشی، قد علم کنی میخواستم سری توی سرها درآوری... حالا به روی دست پدر رفته ای و من می بینم از تمام زمین و زمان سری... 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 رسیده است به معنای مستجاب شدن کسی که خسته نمی‌گردد از جواب شدن وهب مسیحی و برگشته‌ها مسلمانند چقدر سهل و محال است انتخاب شدن «حیا کن» از لب اصغر به خود بیا ای ابر وظیفه‌ی تو مگر چیست غیر «آب شدن»؟ بریز خون مرا، تا که فاش‌تر بشوم هلا که باک ندارد گل از گلاب شدن به یاد سوختن خیمه‌ها که می‌افتم مرا گریز نمی‌ماند از کباب شدن در آن زمان که تنت را برهنه دیده به خاک چقدر سوخته خورشید از آفتاب شدن! به قصد هتک حریمت نقاب زد دشمن تناقضی است در این‌گونه بی‌نقاب شدن هزار درد کشیدی ولی شهیدت کرد میان این همه، شرمنده‌ی رباب شدن 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 آنقدر بر خیامِ حرم گشت عرصه تنگ نامردها زدند به اهل خیام چنگ از چه به طبلِ خاتمه ی جنگ میزنند؟! تازه شروع گشته برای رقیه جنگ امشب چگونه بالش پر زیر سر نهی؟! وقتی که گشته بالش اطفال پاره سنگ آنها که آفتاب ندیدست رویشان بُرد آفتاب از رخشان در مسیر ، رنگ با بچه ها چه میکند این راه پر خطر راهِ دراز و مَحملِ عریان و ناقه لنگ 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 آسمان شد تیره و شد همهمه دور و برت بر سرش میزد زمین در لحظه های آخرت تا به روی زخم های سینه ات قاتل نشست بر زمین افتاد روی تل پریشان خواهرت «وا حسینا» گفت و با هر ضجّه میزد بر سرش شمر در گودال تا برداشت سر از پیکرت غرقِ خون بر خاک زیر دست و پا افتاده بود خواهرت را بیشتر دق داد وضع حنجرت غارتت کردند و کرده شعله ور جان مرا بیشتر آن دستِ بی انگشت و بی انگشترت اسب سرکش نعل های تازه می‌خواهد چه کار؟! درهم و برهم شدی؛ پاشیده شد سرتاسرت پیرمردی بر عصایش چند نیزه بسته بود میزد و میگفت این هم آب و نانِ دخترت پاک می‌کردند با پیراهنت سرنيزه را ای زبانم لال! رفت از حال زهرا مادرت! تصویر: اثر حسن روح الامین(تاختن اسبان بر پیکر شهدا) 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 موج ، موجِ قیام و خون و عطش بی قرار و پرالتهابِ عبور فوج، فوجِ کشیده دست از خاک سر به دامانِ پاک حضرت نور شعله شعله نگاه آتشبار نیزه نیزه شقاوتی لبریز صحنه ی آتش و ستیز و عطش چشمه ای از پگاهِ رستاخیز این طرف قلّت و دل و دریا آن طرف کثرت و نفاق و سراب این طرف خلسه و دعا و امید آن طرف شور و اضطراب و شتاب لحظه ی تنگِ آن تقابل بود زنگِ آهنگ نیزه و خنجر جنگِ پرننگِ سنگ و آیینه رسمِ نامردمانِ بی باور خیمه ها شعله زارِ طفلان شد دجله با خاک و اشک و خون آمیخت از فراسویِ التهاب و عطش خون بر آوار آسمان می ریخت خاک تبدارِ کربلا گل داد در حضور طهور خونِ خدا خیس خجلت شد آفتاب و هنوز سوزد از داغ ظهر عاشورا ماجراها شروع شد آن روز ماجرای ستیزه با ناحق تا ابد هم ادامه خواهد داشت با شما هستم عاشقان! یا حق 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 زهرا شدی و قد کمانت گواه تو آرام شد سر پدرت در پناه تو زینب شدی به حکم رد تازیانه ای که اینچنین نشسته به چادر سیاه تو مثل پدر قدم به قدم در نگاه دشت خون گریه کرده خار مغیلان به راه تو از زجر دیدنت چه بگویم که نیمه شب دست خسوف پرده کشیده به ماه تو تشت طلا شبیه به ظرف طعام نیست سیلی چه کرده با دل خون نگاه تو؟ اشکت تباه کرده شب و روز شام را دیگر چه حاجت است به نفرین و آه تو؟ زخمی ترین سه ساله‌ی تاریخ بوده ای معصوم بودنت شده تنها گناه تو 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 آری ضرر نمودم و ارزان گریستم گاهی اگر برای غمِ نان گریستم هر لذّتی به غیر تو خسران محض بود در ابتداش خنده و پایان گریستم جز گریه چیست ، لشکر افتادگانِ عجز بنگر مرا که تا بُنِ دندان گریستم گریه اگر نوشته شود ، شعر میشود من با قلم برای تو دیوان گریستم آتش کجا به هیزم تَر میکند اثر؟! آری برای توبه ز عصیان ، گریستم کارم ز دوری ات به تحیّر کشیده است دیشب به یاد روی تو ، خندان گریستم دامان کشیدی از سر آشفته ام چرا؟! دیدی چگونه سر به گریبان گریستم هرچند کربلای تو روزیِ من نشد در پُشتِ مرزِ بسته ی مهران گریستم 🆔 @shokofeha_ye_kheal
دوستان این بیتابی و سوختن دل در فراق کربلا و این اشک و ناله ها کم از زیارت نیست. معرفتی که از زیارت نصیب زائر میشه، در همین بیتابی ها و گریه ها هم حاصل میشه. پس باید خییییییلی مراقب باشیم تا این حالمون رو خراب نکنیم با تهمت و افترا و بی انصافی نسبت به مسئولانی که در امر اربعین تصمیم گیری کرده اند. هر چی حال معنوی که این روزها بدست اوردیم رو با احساسات به باد ندیم. باید خیلی مراقب باشیم
🌸 💠 در رثای علی لندی بزرگ‌مرد پانزده‌ساله‌ای که پروانه‌سان به آتش زد و ققنوس‌وار جاودان شد. سر تا به پا شد نور و چون فانوس برخاست چون بود با پروانه‌ها مأنوس، برخاست تا پا نهاد آن مرد بی‌پروا در آتش آه از نهاد آتش و فانوس برخاست تنها نه نام او، مرامش هم علی بود در پای عزّ و غیرتش ناموس برخاست چون قطره‌ای گمنام دل را زد به دریا افزون‌تر از دریا شد، اقیانوس برخاست فهمیده بود اندیشۀ فهمیده‌ها را چون گوهری ناب از دل قاموس برخاست از خیل دم‌سردان و بی‌دردان جدا بود از درد همسایه چو جالینوس برخاست در ماتم این لالۀ آتش‌گرفته از بلبلان غم‌زده قالوس برخاست هم اشک از چشم جوانمردان فرو ریخت هم از لب آزادگان افسوس برخاست در وصف او شعر و حماسه در هم آمیخت پروانه در آتش شد و ققنوس برخاست 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 با قامت کوچکش عَلَم را برداشت بر سینه نشانِ غیرت از حیدر داشت پروانه میان شعله‌‌ها سوخت ولی در خاکِ جهان بذر فداکاری کاشت 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 جامانده ام و سخت به هم ریخته ام احوال دلم را به غم آمیخته ام عشاق همه عازم مشایه شدند من کوله به چوبِ رخت آویخته ام😔 🆔 @shokofeha_ye_kheal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 ابیاتی منتخب که توسط جمعی از شاعران، بمناسبت اربعین حسینی سروده شده است: مانده ام در حسرتِ گنبدْ طلای کربلا می نویسم شعر با حال و هوای کربلا اربعین شد باز هم در بارگاه عاشقی نیست جای ، عاشق یک لا قبای کربلا بر مشامش می رسد موکب به موکب بوی سیب هر زمانی می وزد باد صبای کربلا صد بغل گل در مسیر عشق میکارم ولی صد گلستان، نذر صحنِ باصفای کربلا من مریض درد هجران تو هستم یا حسین می کند درمان مرا دارالشفای کربلا کشتی قلبم کنار نام تو پهلو گرفت گوشه ی چشمی فقط ای ناخدای کربلا می کنم دل را هوایی در میان زائران پُر شود حس نیازم با نوای کربلا آنقدر در انتظار یک زیارت سوختم تا شدم دیوانه ی صحن وسرای کربلا اشک روی اشک از رخسارِ من می ریزد و "می برد دل را هوای دلربای کربلا" غنچه های هـر دعا در زیر قبه وا شــده عاشق فصـل بهارم در فضــای کربلا عمر خود را هم فدایش کرده‌ام با صد رضا دوست دارم تا بمیرم من برای کربلا چکه چکه غربت از چشم جهان می‌بارد و نیست تنها، هر که باشد آشنای کربلا هر چه گویم باز هم شعرم عطش دارد به شرح واژه واژه صف کشیــده در ثنای کربلا عادتم این است شبها تا سحر کنج اتاق اشک میریزم برای ماجرای کربلا زخم های توامان و درد های بی امان می کُشد آخر مرا این داغ های کربلا شعر غمگینی سرودم در تمنای وصال اشک ماتم میچکد از هر هجای کربلا چشم سرمیبندم و با چشم دل میبینمت السلام ای عشق، ای فرمانروای کربلا شاعران: یاغریب الغربا- یاصاحب صبر-مریم شعله پاش-مستان-فرزانه پورنظری-مستوره-یازهرا-فاتح-پرواز-سرداردلها-کویر-هاتف-ایراندخت-مهمان خدا 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 هرجا رفتم دَرارو بستن روم هیشکی این خرابو راه نداد دلِ تنهای بی پناهِ منو هیشکی غیرِ تو پناه نداد این منِ سرکشِ فراری رو پیشِ تو،‌ دست بسته آوردم با یه تحفه که قیمتی نداره یه دل، اونم شکسته آوردم تو فقط دستمو گرفتی آقا منو مثل همه لگد نزدی... همه جا سنگتو به سینه زدم تو به این سینه دست رد نزدی شعر، اصلا نمیدونست چیه! مهربونیتو دید و شاعر شد شده پابند صحن آزادیت... زائرت اومد و مجاور شد..... .....مِدِنُم عمر مو تِباه شده مِدِنُم آدمِ بَدی رفتوم ولی ای یَکدفه درست آمدُم مو از عشق تو مشهدی رفتوم... یه نفر که زیارتت هر روز دیگه عین نِماز واجبشه مو رِه همساده ی تو مِشنسَنُم مال بد بیخ ریش صاحبشه دوس دِرُم خادمت بشُم آقا نوکره آرزو به دل نکنی... وطنِ مو تویی امام رضا موره اینجِه غریب ول نکنی 🆔 @shokofeha_ye_kheal