eitaa logo
|⛅️ شمـالِ‌ایتـا 🥀🌱'🌧🌱|
696 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
6 فایل
صمیمۍ، باصداقت، ساده هستم✨ جماعت ! من شمالےزادھ هستم🌸! ‌ ‌‌گوشۍ دستمہ! الو؟📞.. - https://abzarek.ir/service-p/msg/970539 ‌ ‌حیف نیست از بوۍ بارون بگذرۍ؟🌧(: بمون هم‌وطن❤!
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋❣🦋 💞بايد به پاى اسم قشنگت بلند شد شوخى كه نيست صحبت سلطان عالم است💞 🦋 السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ الله ، یا اباصالحَ المهدی ، یا خلیفةَ الرَّحمنُ ، و یا شریکَ القران ، ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ ، سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان 🦋 🌺----------------------------------------- بریـم شمـال؟. 😇 🌨👇🏻 eitaa.com/shomale_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊گریه بهانه ای است که عاشق ترم کنی 🕊شاید مرا کبوتر جلد حرم کنی 🕊آقای من! کلاغ به دردت نمی خورد!؟ 🕊از راه دورآمده ام باورم کنی 🕊زشتم قبول بچه آهو که نیستم 🕊باید نگاه معجزه‌ بر جوهرم کنی __ التماس دعا دارم خیلی منو دعا کنید. ❤️ سلام آقا ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صحن گوهرشاد👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪سلام بر شاهد عاشورا ▪سلام بر امام محمد باقر_ع غـــــروب قافله یادت نمی رفت.. صدای هلهــــله یادت نمــی رفت.. گلو و قلب وچشمت ‌سوخت عمـــری.. سه تیرحــــرمله یادت نمی‌ رفت.. 🥀 الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْباقِرُ بِعِلْمِ اللّهِ 🥀الَسَّـلامُ عَلَیْکَ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ ▪شهادت 🌺----------------------------------------- بریـم شمـال؟. 😇 🌨👇🏻 eitaa.com/shomale_eitaa
هدایت شده از ✿⊰『 ࢪۅح‌وُࢪِیحآݩ🌿』⊱✿
▪️اِنَّآ لِله وَ اِنَّآ اِلَیهِ راجِعون▪️ آیتُ‌الله ناصر؎ دارِ فانے را وداع گفت 🥀
شادۍ روحِ ایشان، صلوات
در حاشیه تجمع سلام فرمانده در لبنان😍 پویش سلام فرمانده تهران (ماح) 🦋 ✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باز هم پنجشنبه باز هم دلتنگی... پنجشنبه ها، دنیا "پوچ‌"میشود! تو می مانی و اندوه کسانی که جای خالیشان همیشه تیر میکشد🖤😔 🌹🍂📿شادی روح همه ی درگذشتگان بخوانیم فاتحه وصلوات😓🙇🏻‍♂️ 💔 به یاد بابای مهربانم و خواهر خوبم و داداش کوچولوی نازنینم💔
عصرتون بخیر اهالی شمال ایتا😎
عصرونه‌ی امروز مون تقدیم به شما 😍👌
• عرض سلام🌱' رفقا ؛ دیشب به لطف خدا روضه خوندیم ، گریه کردیم و بار نوکری رو بستیم ! و الحمدلله که بےنصیب نموندیم !✋🏻 • اما یه سوال ⚠️' اگر بهمون بگن ⇩ دھ دقیقه از امام باقر ؏ حرف بزن ؛ چیا داریم بگیم ؟ چقدر اماممون رو مےشناسیم ؟ تا چند دقیقه مےتونیم از آقامون بگیم ؟ تا چند دقیقه به مِن و من نمیوفتیم ؟ (: • مےخوایم اماممون رو بشناسیم !✨ همینجا ، هیئت امام حسن ِ مجتبے ؏ !🌸 حوالے نیمه شب ..🌙 + @heiate_emam_hasan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اللهم الرّزقنا توفیق زیارة قبر الحسين في الدّنيا و شفاعة الحسين في الآخرة🤲🏻🤲🏻💔😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|⛅️ شمـالِ‌ایتـا 🥀🌱'🌧🌱|
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|⛅️ شمـالِ‌ایتـا 🥀🌱'🌧🌱|
در این گرماگرم ِ ایام ، جرعه‌ای شربت ِ عشق میل داری ..؟❤️ در بقچه ام چند لیوان بیشتر دارم ! (: ــــ
در این گرماگرم ِ ایام ، جرعه‌ای شربت ِ عشق میل داری ..؟❤️ در بقچه ام چند لیوان بیشتر دارم ! (: ــــــــــــــــــــ ــ نوش ِ جانتان ؛✨ یک قسمت از ملجاء جان !🌿
✨🌷✨🌷 🌷✨🌷 ✨🌷 🌷 بسم‌رب‌الحسین'؏✨ - 『ملجاء'🌿』 (فَفَروا اِلےَ الحُسین'؏❤️!) "قسمت‌بیست‌وهفتم - گفتم‌نرو؛خندیدورفت! 📜" ایمان به تلخی خندید و گفت: صبر کن! گوش کن چی میگم! بهش گفتم حالا چرا این شبِ جمعه اینجوری میکنی؟ گفت آخه آقا امشب دوباره دارن میبینن! دارن تاسوعا رو نشونشون میدن! دارن میبینن دست عموشونو بریدن، تیر به مشکشون زدن! میبینن رقیه (س) چشم انتظاره اما عمو برنگشته! میبینن! میدونن فقط خودشون می‌تونن بیان انتقام لبای خشکِ علی اصغر (ع) رو بگیرن اما... من راهشونو بستم! نمی ذارم بیان! حالا همه‌ی حسینیه تو صورتِ خودشون میزدن! صدای ناله ها بلند شده بود هر کی یه اسمی رو صدا می‌زد! یکی یا مهدی(عج)، یکی یا رقیه(س)، یکی یا ابوالفضل(ع)! ایمان روضه نخونده، حسینیه رو بهم ریخته بود! -رفیق! ده روز مونده تا چهلم ارباب! این روزا، هر روزشون تاسوعاست! هر روزش عاشوراست! آقای ما هر روز دارن خون گریه می‌کنن چون دارن کوچه های شام رو نشونشون میدن! دارن غل و زنجیر و اسارت رو نشونشون میدن! صدای ناله بلند شد و من، گیج و گنگ به دست هایی که بالا اومده بود و صورت هایی که از اشک خیس شده بود، نگاه می‌کردم! مگه تو کوچه ها چه خبر بوده؟ کی اسیر شده؟ غل و زنجیر به دست کی بوده؟ قطرات اشک، رو صورت ایمان غلت خورد و از شکستن بغضش، لحش صداش لرزید: دلشو داری بگم چه خبر بوده؟ میکروفون رو گذاشت کنار، رو پا ایستاد و گفت: دو بیت، فقط دو بیت از زبونِ بی بی زینب سلام الله میگم و می‌گذرم! یه جور گریه کن صدام به آقا امام زمان (عج) نرسه! صدای همهمه زیاد شده بود. گوش تیز کردم تا صدایِ ایمان رو از اون فاصله که نشسته بودم، بشنوم! - مردم لباسِ پاره‌ی ما خنده دار نیست! کاخِ غرور کاذبتان پایدار نیست! ناله های یا زینب(س)، ساختمونِ حسینیه رو لرزوند! اما بغضِ من، هنوزِ گوشه رینگ نشسته بود و کاری به کار اشکام نداشت. ایمان لب باز کرد چیزی بگه اما اشکاش امونش نمی‌دادنش و مدام نفسی که برای خوندنِ بیت دوم می‌گرفت، خرج هق هق هاش میشد! -آخ... سادات من رو ببخشن! آه... مردانِ ما به نیزه و در کوچه هایِ شهر ... گرداندنِ زنانِ حرم افتخار نیـ... 💬- این‌عاشقانہ‌، ادامہ‌دارد...🕊 هدیہ بہ آقای جوانان حضرت علے اکبر 'ع'💕 بہ‌قلم: نوڪرالحسن (مرضیہ_قاف) ✋🏻✨ ❤️(: 🌷eitaa.com/shomale_eitaa ✨🌷 🌷✨🌷 ✨🌷✨🌷‌
✨🌷✨🌷 🌷✨🌷 ✨🌷 🌷 بسم‌رب‌الحسین'؏✨ - 『ملجاء'🌿』 (فَفَروا اِلےَ الحُسین'؏❤️!) "قسمت‌بیست‌وهفتم - گفتم‌نرو؛خندیدورفت! 📜" حسینیه از صدایِ گریه پر شده بود اما گوش هایِ من چیزی جز تکرارِ بیتی که ایمان خوند، نمی‌شنید! سرجام خشک شده بودم و نگاهم خیره به پرچمِ یا زینبِ(س) آخر حسینیه، لحظه به لحظه تار تر میشد! قلبم بی نظم میپید! با هر بار تکرار اون بیت، شکستن چیزی تو وجودم رو حس می‌کردم! اشک و خون، با هم جلوی چشمام رو گرفته بود. و فقط یک سوال تو سرم میپچید: بین اونهمه نامرد، یک مرد نبود؟ غل و زنجیر و کوچه های شام و نگاهِ نامحرم ... بعدِ از بیست و چهار سال، فهمیدن یکی از حقایق محرم، وجودم رو آتیش زده بود! سه ماه رو به تحول بودم اما... این روضه منو شکست! شکسته ها، هیچ وقت مثل اول نمیشن! با بلند شدنِ همه، به خودم اومدم. چشمام تار شده بود و می‌سوخت. پیشونیم تیر میکشید و سرم گیج می‌رفت! قولم هم با تموم وجودم، شکسته بود! حالا همه به نظم، کوچه باز کرده بودن و رو به روی هم ایستاده، به سینه میزدن. ایمان نشسته بود و زار میزد. میکروفون، دستِ سیدمهدی بود و از غربتِ آقا و نامردی های امثال من می‌گفت... -بمیرم برای آقایی که ظلم به خونوادشون رو میبینن، میدونن منتقمِ همه این اتفاقاتن اما از بدیِ ما، از لحنِ کوفیِ فرج خواستن های ما، نمی‌تونن جز خون گریه کردن کاری کنن! حالم بهم ریخته بود. از خودم بدم میومد که هیج کاری برای ظهور نکردم، هیچ؛ دلیلِ طولانی شدنِ غیبت آقام هم شدم. کلافه بودم! اشک میریختم و با سینه زدنِ جمع، سرمو به دیوار پشتم میزدم... مهدی لحن و اهنگ به صداش داد و دم گرفت. نفسی که دلِ از منِ شکسته میبرد و هر لحظه بیشتر من رو از منِ قبل، دور میکرد! - ای ساربان آهسته ران! آرام جان گم کرده ام! آخر شده ماه حسین(ع)! من میزبان گم کرده ام... - در میکده بودم ولی، بیرون شدم از غافلی! ای وای از این بی حاصلی، عمرِ جوان گم کرده ام... - پایان رسد شامِ سیه! آید حبیبِ من زِ ره! اما خدا؛ حالم ببین! من یار را گم کرده ام... - ای وای از این غوغای دل! از دلبرم هستم خجل! وقت سفر ماندم به گِل! من کاروان گم کرده ام... - نعمت فراوان دادی ام! منت به سر بنهادی ام! اما ببین نامردی ام! صاحب زمان (عج) گم کرده ام... - من عبد کوی عشقم و .. من شاه را گم کرده ام! خودمونیم ... آقا تو را گم کرده ام... (: - بنوشتم این نامه چنین، با خونِ دل ای مه جبین! اما ببین بختِ مرا؛ نامه رسان گم کرده ام... - شرمنده ام اما بگم... شرمنده ام اما بگم: آقا تو را گم کرده ام! 💬- این‌عاشقانہ‌، ادامہ‌دارد...🕊 هدیہ بہ آقای جوانان حضرت علے اکبر 'ع'💕 بہ‌قلم: نوڪرالحسن (مرضیہ_قاف) ✋🏻✨ ❤️(: 🌷eitaa.com/shomale_eitaa ✨🌷 🌷✨🌷 ✨🌷✨🌷‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا