#ادامه...
#قسمت_دوم
.
جوون شیک پوشی بود...
.
گفت: خوب دکتر فردا کجایی یه
آدرس بده ببینمت، دکتر رو که گفت
یاد بابام افتادم، هر موقع تو خونه
شیر دستشویی، شیلنگ گاز، آنتن
تلویزیون خراب می شد می گفت:
مهندس😁 پاشو که کار خودته🚜
.
گفتم: خیلی دوست دارم خدمتتون
باشم، امّا باید برم دفتر و برنامه هام
رو ببینم و اوّلین فرصت خدمتتون
تماس می گیرم.
.
انگاری به آقا برخورد که بابا این دیگه
چقدر کلاس میذاره، قشنگ از قیافش
معلوم بود😤
.
گفتم: شماره می دم خدمتتون فردا
ساعت: ۷ تماس بگیرید تا وقت
ملاقات را با هم هماهنگ کنیم،(تو
ذهن خودم گفتم این تا لنگ ظهر
خوابه کِی حاضر میشه ساعت:۷ بیدار
بشه و به من زنگ بزنه)💥
.
گفت: چقدر خوب اتفاقا فردا ۶ صبح
یه قرار مهم کاری دارم که تا ۷ تموم
میشه بعد خدمتتون تماس می گیرم،
دستم رو کردم تو جیبم که کارت
ویزیت بهش بدم که دیدم نه کارت
ویزیت همراهم هست و نه کارت عابر
بانک، میبایست اونجا بودید من رو
می دیدید😨
.
یادم اومد صبح که مشاوره داشتم
همه وسایل جیبم را خالی کرده بودم،
بهش گفتم: من کارت همراهم نیست
شمارم رو میدم بزن تو گوشی، دست
کرد توی جیبش و یک کیف چرم
قهوهای خیلی شیک رو بیرون آورد و از
بغل زیپش یک کارت بهم داد.🃏
.
تشکر کردم و اومدم بیرون دم در
آرایشگاه ایستادم و کارت را نگاه کردم
روش عکس چند تا سیب بود که
یکیشون سبز بود و بقیه قرمز،در نگاه
اول، یاد میوه فروشی افتادم،گوشه
کارت نوشته بود همیشه متمایز
هستیم، گفتم: نه خوشم اومد،
همین که تو دنیایی از آدم های کپی و
تکراری یه نفر دنبال تمایز و متفاوت
بودنه خودش نعمتیه!
.
پشت کارت رو نگاه کردم نوشته بود
مهندس .............. کارشناسی ارشد
مکانیک و آدرس و شماره تلفن و
ایمیل بود...
.
سوار ماشین شدم که بیام خونه نگاهم افتاد به ماشین کنارم یک بنز اس ۵۰۰ مشکی، استارت را که زدم یادم اومد که پول آرایشگاه را ندادم، سریع گوشی رو درآوردم و به موبایلش زنگ زدم، گوشی رو برداشت و گفت: استاد شمایید، چیزی شده، چیزی جا گذاشتید.
.
گفتم: عذرخواهی می کنم کارت عابرم
رو فراموش کردم یه شماره کارت بده
تا برات واریز کنم، بنده خدا کُلّی
ناراحت شد و گفت این حرفها چیه،
دفعه دیگه که اومدید باهاتون حساب
می کنم، گفتم ممکنه من تا دفعه
دیگه بمیرم اون موقع کی جواب تو رو
اون دنیا بده، گفت: شما همین که تو
کلاس به ما لطف می کنید، برای ما
کافیه من که نمی خوام از شما پول
بگیرم شما خودت اصرار می کنی...
.
گفتم: هر چیزی سر جای خودش شماره کارت بده تا واریز کنم، گفت
چشم👍
.
یه دفعه گفت گوشی، از آرایشگاه
اومد بیرون، من توی ماشین بودم و
اون من رو نمی دید ولی من می
دیدمش، گفتم چی شده؟؟؟
گفت کُلّی از شما پیش این بنده خدا
تعریف کردم، منم گفتم ممنونم شما
لطف داری و ازش تشکر کردم،
.
گفت: نه، به گمانم نشناختیش می
دونی چکاره است؟؟؟...
.
ادامه دارد .....
.
لینک کانال👇
☆ @Shoroekasbokar786 ☆