eitaa logo
سیاهه‌ها | هادی سیاوش‌کیا
1.2هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
89 ویدیو
0 فایل
▪️"سیاهه‌های سپید"▫️ 〰️ قلم‌رُوِ یک همه‌کارهٔ هیچ‌کاره 〰️ @H_Siavashkia📫 تلگرام: https://t.me/Siaahee
مشاهده در ایتا
دانلود
جامانده‌ایم حوصلهٔ شرح غصّه نیست... سیاهه‌ها | هادی سیاوش‌کیا @Siaahe
- توو فکر دیشبی سیّد؟ - آره. هنوز باورم نشده ـ دیگه باید عادی بشه برامون این چیزا ـ این چیزا عادی شدنی نیست. ـ ولی این دفه واقعاً عجیب بود... ـ چیه؟ تو چرا رفتی توو فکر مصطفی؟ ـ به نظرت اگه کسی داستان دیشب رو بنویسه بهش نمی‌گن خیلی شعاریه و باور پذیر نیس؟ ـ چرا. می‌گن. به خاطر همینه که کسی داستان دیشب رو نمی‌نویسه. سیاهه‌ها | هادی سیاوش‌کیا @Siaahe
«بارِ عام» ـ راهی‌ای؟ + نه... نطلبید. ـ آقا دَرهم می‌خره. برو ببین چرا اصن توو بار نیستی. سیاهه‌ها | هادی سیاوش‌کیا @Siaahe
اگر به چیزی که می‌خواستی نرسیدی به چیزی که رسیدی نخواه! 🤪 سعی کردم جمله قصار بگم ولی نشد معذرت سیاهه‌ها | هادی سیاوش‌کیا @Siaahe
چقدر قشنگ بود این سریال ❤️ کاش ادامه‌دار باشد. درباره‌اش خواهم نوشت. سیاهه‌ها | هادی سیاوش‌کیا @Siaahe
«بَله» اصلح نامقبوله «ایتا» صالح مقبول... سیاهه‌ها | هادی سیاوش‌کیا @Siaahe
هدایت شده از پاورقی ها
😳 مادر آقای ظفرقندی (وزیر پیشنهادی بهداشت و درمان) حافظ قرآن است دیگه چی می‌خواین؟ استدلال یکی از موافقین وزیر پیشنهادی در مجلس پاورقی‌ها | حمید اسماعیل‌زاده @pavaraqiha
بیشتر دل می‌بری وقتی که چادر سر کنی ماه بی‌شک می‌درخشد نیمه‌شب‌ها بیشتر سیاهه‌ها | هادی سیاوش‌کیا @Siaahe
‏نطقهای امروز ثابتی، ظهوریان و شریعتی نشون داد که نماینده اگر آزاده باشه و زیر دین جریان‌های سیاسی و... نباشه چطور می‌تونه مسلط و مستند از شان مجلس و نمایندگی دفاع کنه و وظیفه نمایندگی رو به جا بیاره. بیش باد. ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan
نوجوانی توفیق اعتکاف و اربعینم زیاد بود. فکر می‌کردم همیشگی‌ست. غلط فکر می‌کردم. توفیقاتتان مستدام باد ولی قدر بدانید. سیاهه‌ها | هادی سیاوش‌کیا @Siaahe
یا للعجب! امّا تشکر از آقای قالیباف و مجلس که راهِ لاف و بهانه را بر دولت بستند. و مرحبا به تلاش تبیینی آقای ثابتی، شریعتی، خضریان و دیگران. حالا ببینیم آقای رئیس با کلّ کابینۀ دلخواهش چه می‌کند. سیاهه‌ها | هادی سیاوش‌کیا @Siaahe
enc_1724274970394113189260.mp3
8.52M
:::: مانند هر جمعه شبِ حسین ع به صبحِ مهدی عج خواهد رسید. :::: سیاهه‌ها | هادی سیاوش‌کیا @Siaahe
👓 دکان عشق در مسیر طویریج! سه خانم که با یک مغازه کوچک و خانه‌ای محقر بهترین مکان را برای زوار تهیه کردند! ❗️ در راه طویریج نزدیک کربلا، وارد موکبی شدیم که کولرگازی بسیار خوبی داشت، مبلهای راحت (بخلاف خیلی از مبلهای موکب‌ها) فضای تمیز، هنگام نهار خورشت بادمجان و گوشت به همراه رانی خنک برایمان آوردند و خلاصه هیچ کم و کاستی در پذیرایی نگذاشته بودند. 🔹 کنار این موکب، دکان محقری وجود داشت و خانه بسیار محقری هم پشت این دکان وجود داشت و ما گمان می‌کردیم همسایه این موکب هستند و در دلمان بود که ای‌کاش این موکب دار که اوضاع مالی‌اش خوب بود به همسایه‌اش کمک می‌کرد. ❗️ تعجبمان هنگامی کامل شد که خانم‌های خادم در موکب، کار دکان را هم انجام می‌دادند و فهمیدیم کل این موکب مال همین دکان محقر است😔 و تمام سال کار می‌کنند تا بتوانند به زوار خدمت کنند و خودشان در فضای محقری زندگی می‌کنند تا زائر سیدالشهدا حتی برای راحت باشد. ❗️ هیچ مردی بالاسر خانه نبود و یک مادر با دو دختر صدها برابر ما مردان مدعی به امام حسین خدمت می‌کردند، روی درب دکان یک‌جمله نوشته بود که فهمیدم سر تمام این زندگی زیبا و عاشقانه همین است: محل برکات الزهراء! @HozeTwit
توفیق می‌خواهد. تا به کسی می‌گویم سبزواری‌ام فکر می‌کند لااقل ماهی یک‌بار حرم می‌روم. نه! حالا شاید بعد از شش-هفت ماه است که طلبیده اند. سراغ دارم فروشنده‌ای را در همین بازار رضای کنار حرم که چند سال است حرم نیامده و نمی‌داند چرا. توفیق مشهد اما راحت‌تر است از برات کربلا گرفتن. برات حرم جدّ عطشان‌تان را هم شنیده‌ام شما می‌دهید آقاجان! سیاهه‌ها | هادی سیاوش‌کیا @Siaahe
نائب الامام... سیاهه‌ها | هادی سیاوش‌کیا @Siaahe
گفتم که الف. گفت: دگر؟ گفتم: درسمون هنوز نرسیده! سیاهه‌ها | هادی سیاوش‌کیا @Siaahe
سخنگوی ستاد پیگیری حال استاد!! سیاهه‌ها | هادی سیاوش‌کیا @Siaahe
با دخترکان زنده در گور شده در کعبه که باز سرد و بی‌نور شده باید که دوباره یک «م ح مّ د» برسد اسلام چقدر از خودش دور شده سیاهه‌ها | هادی سیاوش‌کیا @Siaahe
Hossein Taheri - Ey Siahia Khodahafez.mp3
8.38M
خدایا ما را به محرّم سال بعد برسان! خواهش می‌کنم... سیاهه‌ها | هادی سیاوش‌کیا @Siaahe
غریبه سفره را چیده بودم. پنج دقیقه دیر کرده بودی. زنگت زدم. خاموش بودی. بعد از یک ساعت در زدی. دویدم. همان‌جا باید می‌فهمیدم تو که کلید داشتی چرا در زدی. در را باز کردم. سلام نکردی. و آمدی داخل. باکفش. و رفتی نشستی وسط خانه روی میز. هرچه صدایت کردم و اصرار که چه شده، جواب ندادی. گاهی زمزمه‌ای نامفهوم می‌کردی. اشکم در آمده بود. نمی‌دانستم چه کنم. رفتم سراغ گوشی که یا به بابای تو زنگ بزنم یا اورژانس یا پلیس یا... گوشی در دستم بود که صدای پیامکت آمد. «سلام عزیزم امشب بهم مأموریت تهران خورده، نمیام. برو خونه مادرجون» سیاهه‌ها | هادی سیاوش‌کیا @Siaahe