سیر تحول جنبش های اسلامی_compressed.pdf
21.89M
🔰دانلود رایگان جهت آشنایی با سرگذشت فلسطین👇📚👇📚👇
📔 کتاب:
"سیر تحول جنبشهای اسلامی"
🔺️مولف: حمید احمدی
🔻ناشر: دانشگاه امام صادق
#عملیات_بزرگ_طوفانالاقصی
#فلسطین #غزه
@siasikosarieh
🌷قسمت سی و یکم🌷
#اسم تومصطفاست
تو از هر دو تشکر کردی: ((خیر، همین جا میمونن، خودمم بهشون می رسم!))
واقعا هم رسیدی و از من و بچه مراقبت کردی. از حمام تا پوشک بچه.
حتی وقتی خواب بودم صدایم نمی زدی و وقتی اعتراض می کردم، می گفتی: ((اون قدر قشنگ خوابیده بودی که دلم نیومد بیدارت کنم!))
اسم دخترمان را گذاشتیم فاطمه.
هر وقت گریه می کرد بغلش می کردی: ((بیا درد دلت را به بابا بگو ببینم چی شده؟))
برایش مداحی می کردی و برایش روضه می خواندی.
شب سوم تب شدیدی کرده بودم. نصف شبا بیدار شدم دیدم بالای سرم نشسته ای. گفتی: «خدارو شکر بیدار شدی، فاطمه خیلی گریه می کرد اما بیدارت نکردم، بهش آب قند دادم. بیا شیرش بده»
روز چهارم برای تست غربالگری او را بردی، بعدها هم برای واکسن.
دلم نمی آمد خودم بغلش کنم تا به او امپول بزنند. هنوز یک ماهش نشده بود که او را بالا می انداختی و می گرفتی.
_ آقا مصطفی دختره ها ! لطیف تر برخورد کن!
_ بچه یه ماهه باید یه متر بالا بپره! باید رنجر بار بیاد! طوری که توی خیابون کسی جرئت نکنه نگاه چپ بهش بکنه!
فاطمه که به دنیا آمد دیگر نه مدرسه رفتم نه حوزه و نه بسیج.
نمی شد هم کار کرد، هم درس خواند، هم مادری کرد و هم همسری.
در جریان فتنه ۸۸ هم به تحصیلت لطمه خورد هم ضرر مالی دادی.
آن روزها در کنار برنج، پلاستیک و نایلون هم می فروختی. آن ها را با چک یکی از اقوام خریدی و گذاشتی در مغازه تا فروش بروند.
به قول خودت می خواستی به او کمک کنی، اما درروزهای شلوغی، مغازه نیمه تعطیل شد. یا چیزی فروش نمی رفت یا اگر می رفت، درست یادداشت نمی شد و سود و زیان نا مشخص بود.
بالاخره آنجا را تعطیل کردی و خلاص. برای پول پلاستیک ها و نایلون هایی هم که فروش نرفته بود چک دست فروشنده داشتی. از من خواستی طلاهایم را بفروشم که فروختم و بدهی ات را صاف کردی.
آن روزها یک نیسان داشتیم که از آن برای خرید و فروش و جا به جایی گونی های برنج استفاده می کردی و تا سه چهار ماهگی فاطمه هنوز آن را داشتیم.
شبی مهمان داشتیم، وقتی که مهمان ها رفتند گفتی: ((بلند شو بریم بیرون.))
_ کجا؟
_ اشتهارد.
_ با نیسان؟ بچه اذیت میشه!
_ چه اذیتی؟ هر جا دیدم اذیت می شه نگه می دارم!
وسایلی را که لازم داشتیم گذاشتی پشت ماشین و راه افتادیم.
در آن سفر، فاطمه آرام بود. همین باعث شد که بعد از آن، سفرهای تفریحی ما شروع شود.
آن روزها هم پایگاه بسیج را اداره می کردی، هم دانشگاه آزاد درس می خواندی، هم جهاد دانشگاهی دوره پرورش و نگهداری گاو می دیدی.
گاهی هم بازاریابی برنج برای رستوران ها و تالار می کردی. کارهایت را هماهنگ می کردم و سعی می کردم کنارت باشم.
اگر قرار بود جایی بروی یا چیزی را به کسی تحویل دهی یا به کارهای اجرایی پایگاه برسی خبرت می کردم.
حتی ساعاتی را که در دانشگاه بودی، منتظر می ماندم تا کلاست تمام شود.
وقتی می آمدی فاطمه را برمی داشتم با هم می رفتیم فروشگاه و خرید می کردیم.
بعد قدم زنان به خانه می آمدیم. بودن با تو، رویای من بود.
اینکه باشی، با تو حرف بزنم، صدایت را بشنوم، به حرف هایم گوش بدهی، نظرت را بگویی، حس کنم کنارمی و حس کنم دوستم داری و حس کنم در جهان کوچک با تو بودن، فقط ما سه نفریم: من و تو و فاطمه.
حتی گاهی بودن او را هم فراموش می کردم، فقط من و تو.
غ
یک روز بعد از ظهر آمدی خانه و گفتی: ((عزیز بیا تو پارکینگ باهات کار دارم!))
تعجب کردم: ((چه کاری؟))
_ بیا تا بگم!
هنوز پایم را از آپارتمان بیرون نگذاشته بودم که صدایی شنیدم: ((آقا مصطفی این چه صداییه؟))
_صدای گاوه!
_ تو هنوز گاوداری نگرفته گاو خریدی؟تا حالا کی اول نعل خریده بعد اسب؟!
_ بیا ببین چه قشنگه خانم!
ادامه دارد...🌹✅
@siasikosarieh
#سلام_امام_زمانم
📖 السَّلاَمُ عَلَى الْحَقِّ الْجَدِيدِ...
▫️سلام بر آن حقیقتی که با ظهورش هرچه باطل است رنگ خواهد باخت و زمین و زمان را حیاتی نو خواهد بخشید.
📚 مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان سلام الله علیه به نقل از سید بن طاووس.
بالابلندی، شانههای مهربان داری
بر طاق چشمانت دو ابروی کمان داری
بر لب طنین دلنشین نور و الرحمن
روی عبایت آیههایی از دخان داری
بارانی و با ابرهای جمعه می باری
بارانی و در مُشت خود هفت آسمان داری
در دست، گرچه ذولفقار انتقام اما
بر روی دوشت بقچههای آب و نان داری
ما عاشقان مدعی هرگز نفهمیدیم
حسی که تو، به هر کدام از شیعیان داری
گفتیم دوری، بی نشانی، غافل از اینکه
هرجا که دلتنگ توأیم، از خود نشان داری
هرجا که نامت را بخوانم میرسی از راه
هرجای دنیا باشم آنجا جمکران داری
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@siasikosarieh
🇮🇷🇵🇸
🖼 حماس یا فلسطین، آیا دشمنی رژیم صهیونیستی فقط با حماس است؟
🍃🌹🍃
🔻پس از عملیات طوفانالاقصی، مقامات و رسانههای صهیونیستی و به پیروی از آنها رسانههای غربی به طور مدام از نبرد با حماس گفتند و به گونهای القا میکنند که با حماس سر جنگ دارند و نه مردم فلسطین.
🔺اما بررسی سابقه رژیم صهیونیستی نشان میدهد که بسیاری از جنایتهای این رژیم مربوط به دوران پیش از تاسیس جنبش حماس در سال ۱۹۸۷ است. دورانی که به روستاها اردوگاهها و بیمارستانها به طور مداوم حمله میشد و فلسطینیان بیگناه در سرتاسر سرزمینهای اشغالی به قتل میرسیدند.
#فلسطین | #طوفان_الاقصی
@siasikosarieh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇸🇩
♦️دو جنگ همزمان در فلسطین
@siasikosarieh
🔸مظلوم اما مقتدر
در کنار مظلومیت مردم غزه دو نقطهٔ مهم وجود دارد. یک نقطه صبوری و توکل این مردم است. نکتهٔ مهم دیگر این است ضربهای که در این حمله رزمندگان فلسطینی به رژیم غاصب وارد شد یک ضربه تعیینکننده است.
۱۴۰۲/۰۸/۰۳
#غزّه
#اقتدار
#مظلومیت
#رژیم_غاصب
@siasikosarieh
📌 آنها یکشَبِ مَرررررررد میشوند...
🇮🇷🇵🇸
#انتقام
#غیرقابل_ترمیم
#طوفان_الاقصی
#رژیم_حرامزاده_سگیونیستی
#اسرائیل_اوهن_من_بیت_العنکبوت
#اسرائیل_سُست_تر_از_لانه_عنکبوت
🌹 اَللّهُمَّ ارْزُقْنی تَوْفیقَ الشَّهادَةِ فی سَبیلِک🌹
@siasikosarieh
🌷قسمت سی و دوم🌷
#اسمتومصطفاست
امدم و دیدمش.
یک گوساله سیاه و سفید که مقداری علف جلویش گذاشته بودی و ظرفی آب.
مادرت را صدا زدی. آمد.
از ذوق کردن تو ذوق کرد:((مصطفاست دیگه، آدم رو غافل گیر می کنه!))
فکر نمی کنم آن شب تا صبح همسایه ای خوابیده باشد.
رفتی و جایی را اجاره کردی.
دوستی که قرار بود با تو شریک شود، منصرف شد. برای همین با چند نفر از فامیل وارد صحبت شدی.
پول جمع کردی و تعدادی گوساله خریدید. اوایل کارگر نداشتید.
من و تو، مادر و پدرت با مامان و بابای من.
گاوداری در شاهد شهر بود و ده کیلومتر با شهریار فاصله داشت.
نگهداری و محافظت از آنجا سختی زیادی داشت، چون گوساله هارا باید شیر می دادی.
از گاو داری هایی که گاو شیری داشتند، شیر می خریدی،
گرم می کردی و با شیشه و پستانک به گوساله ها می دادی.
برای رونق گاوداری، نیسان را فروختی و یک موتور خریدی.
بیشتر روزها من و تو کلاه کاسکت می گذاشتیم و ده کیلومتر را در سرمای زمستان و گرمای تابستان از خانه می رفتیم تا گاوداری.
می توانستی از پدرم، برادرت یا پدرت ماشینشان را قرض کنی، اما غرورت اجازه نمی داد.
کمی گذشت که پولی دستت رسید و قرار شد پاترول دایی ات را قسطی بخری.
پاترول در ملایر بود. با اتوبوس رفتیم قم و از قم به ملایر و آنجا ماشین را تحویل گرفتیم و آمدیم.
فردای آن روز اخبار اعلام کرد بنزین سهمیه بندی شده. هر کسی شنید، سرزنشت کرد: ((پاترول بنزین زیاد می سوزونه آقا مصطفی!))
اما تو کم نیاوردی: ((لابد یه حکمتی توی این خرید بوده!))
رفته بودیم اندیشه سر بزنیم. موقع برگشت دیدیم پیکان وانتی در جوی افتاده و راننده نمی توانست ماشین را در بیاورد. تو آن را بکسل کردی و در آوردی.
حالا فهمیدی حکمت خرید این ماشین چیه؟ اومده تا کار مردم رو راه بندازه، اومده به بقیه کمک کنه. اگه بنا بود این آقا جرثقیل بیاره، باید کلی هزینه پرداخت می کرد، اما من بخاطر خدا این کار رو کردم.
بعدها هم یک میلیون دادی و آن را گاز سوز کردی. با آن، ده پانزده نفر از بچه هایت را سوار می کردی و می بردی گردش. کارهای پایگاه را هم با همین پاترول ،یا خودت انجام می دادی یا می دادی دست بچه هایت و آن ها انجام می دادند.
هنوز برای گاوداری کارگر نگرفته بودی. هر شب یکی از بچه های بسیج می رفت پیش گوساله ها. تو هم صبح ها می رفتی برایشان علف می ریختی و آن کسی را هم که شب مانده بود برمی گرداندی.
شبی گفتی: ((امشب کسی نیست بره گاوداری، وسایل فاطمه رو بردار خودمون بریم.))
_ اونجا گاوداریه مصطفی ! اگر حشره ای فاطمه رو بزنه؟
_ بد به دلت نیار، بسپار به خدا.
رفتیم. غروب مادرت زنگ زد : ((کجایین شما؟))
_ گاوداری. شبم همین جا می خوابیم!
_ می خوابین! اگه بچه رو حشره ای نیش بزنه چی؟ راه بیفتین بیایین همین حالا!
مادرت حرص می خورد و تو می خندیدی. آن شب همان جا ماندیم.
بو و صدا اذیتم می کرد. ما در اتاق سرایداری بودیم. دم صبح خوابم برد.
چشم که بازکردم دیدم رفته ای نان داغ خریده ای و از گاوداری بغلی که مرغ و خروس داشت، چند تخم مرغ رسمی گرفته ای و با چای ساز جهیزیه ام که آورده بودی تا برای گوساله ها شیر بجوشانی چای درست کرده ای. چه چایی ای!
ظهر برگشتیم خانه. بعدها یک کارگر افغانی پیداکردی و در همان اتاقک به همراه زنش جایشان دادی.
گاه می رفتیم شام و ناهار پیش آن ها. آن قدر با آن کارگر افغانی خوب بودی که هرچه دستت می آمد می بخشیدی به او. حتی گفتی: ((قراره بچشون بدنیا بیاد، ما که می خوایم هدیه بدیم، بهتره سیسمونی بدیم.))
_ فکر میکنی یک قرون دوزاره آقا مصطفی؟
_ هر چی میخواد باشه من که تصمیمم رو گرفتهم!
آن هارا با خودت بردی کهنز و تخت، کمد، ننو، پوشک، لباس و اسباب بازی خریدی و دادی بردند.
داخل گاوداری یک زمین خالی بود که در آن یونجه کاشتی و چند تا مرغ و خروس هم خریدی.
وقتی گوساله ها را با دست خودت شیر می دادی، از ذوق تو ذوق می کردم.
از دور می ایستادم و تماشایت می کردم. فاطمه را بغل می کردی و پیش آن ها می بردی. اولین گوساله را که بزرگ کردی و فروختی، گریه ات گرفت و گفتی: ((این رو به نیت مامانت خریدم که سیده، پولشم برای او.))
از فروش هدیه های تولد فاطمه هم گوساله ای برای او خریدی. آن را بزرگ کردی و فروختی.
می خواستی برای فاطمه حساب باز کنی، اما درگیر مشکلات اقتصادی شدی و نتوانستی.
درگیری ها تمامی نداشت، اما ایمان و توکل تو هم بی انتها بود.
ادامه دارد ....✅🌹
@siasikosarieh
🔴رهبر معظم انقلاب:
در قضیّهی غزّه، این (وظیفهی) واکنش بر دوش همهی ما وجود دارد؛ باید واکنش نشان بدهیم؛ عدّهای گرسنهاند، عدّهای زیر بمبارانند، عدّهای دارند صدتا صدتا به شهادت می رسند.
در این جبههبندیهای متعدّدی که وجود دارد در سطح جهان، در سطح کشور، عالِم ــ چه عالِم دانشگاه، چه عالِم حوزه ــ باید اوّلاً تلاش کند حق را بشناسد، حق مشخّص بشود، در کنار حق بِایستد؛ بیتفاوتی، نگاه کردنِ بیتفاوت، برای عالِم و دانشمند جایز نیست. ۱۴۰۲/۰۷/۲۵
🔴تجمع طلاب و اساتید حوزه های علمیه خواهران استان تهران
🔴در محکومیت جنایات ننگین رژیم کودک کش صهیونیستی
✅وعده ی ما:
🔻روز یکشنبه، 21 آبان 1402 ساعت 14
🔻تهران، خیابان شریعتی، بالاتر از حسینیه ارشاد، خیابان قبا، جنوب بلوار شهرزاد، مقابل دفتر سازمان ملل
#مدیریت_حوزه_علمیه_خواهران_استان_تهران
@siasikosarieh
🇮🇷
🖼 کدام وحشیتر است؟
🍃🌹🍃
ابوبکر البغدادی با قتل ۱۷۵ کودک در سه هفته یا نتانیاهو با قتل ۳۹۰۰ کودک در سه هفته
#فلسطین | #طوفان_الاقصی
@siasikosarieh
🇮🇷🇵🇸
⭕️ امضای ۱۸ سند و تفاهمنامه همکاری بین ایران و تاجیکستان/ نقشه راه همکاری در زمینه فرهنگ و هنر در سفر به تاجیکستان تدوین شد
🔹یادداشت تفاهم نقشه راه همکاریهای مشترک در زمینه های فرهنگ و هنر، آموزش عالی، تجاری و اقتصادی، لغو رویداد، حمل و نقل و ترانزیت، ایجاد منطقه آزاد مشترک، تحقیقات فناوری و نوآوری، امور ورزشی و خواهر خوانندگی میان شهرهای یزد و خجند تاجیکستان از جمله اسناد و تفاهمنامههای همکاری میان جمهوری اسلامی ایران و تاجیکستان بود که توسط مقامات دو کشور به امضا رسید.
🔹این اسناد همکاری میان وزرای امور خارجه، نیرو و فرهنگ و ارشاد جمهوری اسلامی ایران با وزرای رشد اقتصاد، فرهنگ، معارف، نقلیات و صناعت تاجیکستان امضا شد.
🔹ابراهیم رئیسی به دعوت رسمی «امامعلی رحمان» همتای تاجیکستانی خود و در راستای گسترش و تعمیق تعاملات اقتصادی و سیاسی با کشورهای همسایه وارد دوشنبه شد و در کاخ ملت مورد استقبال رسمی امام علی رحمان همتای تاجیکستانی خود قرار گرفت.
🔹محمدمهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در این سفر و جهت انعقاد تفاهمنامههای فرهنگی و هنری رییس جمهور را همراهی میکند.
@siasikosarieh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 قطبنما 302 / انتخاباتی که مهم است
🔻یکی از رویدادهای مهم امسال انتخابات 11 اسفندماه است و قرار است کم تر از 4 ماه ديگر مردم در پاي صندوق های حاضر شوند و نمايندگان خود را معرفي و راهي بهارستان کنند. اين عمل در 44 سال اخير بيش از 40 بار در اين سرزمين تکرار شده است و بزرگان انقلاب بر تکرار آن تاکيد کردهاند.
🔗دریافت با کیفیت اصلی
https://basirat.ir/fa/news/352770
✅ #قطب_نما
✅ #ثامن
@siasikosarieh