🔖 دسترسی سریع به مطالب کانال
👈🏼 برای دسترسی سریع به مطالب، هشتگ مربوطه را لمس کنید.
🔻هشتگهای متن و سبک ها:
#متن_کامل_روضه #متن_کامل_شعر
#سبک_پیامبر_اکرم #سبک_مبعث
#سبک_میلاد_امام_علي
#سبک_شهادت_حضرت_زهرا
#سبک_اربعین #سبک_امام_حسین #سبک_حضرت_عباس #سبک_امام_حسن #سبک_امام_رضا
#سبک_امام_حسن_عسکری
#سبک_میلاد_پیامبر
#سبک_میلاد_امام_حسين
#سبک_میلاد_امام_صادق
#سبک_میلاد_امام_عسکری
#سبک_وفات_حضرت_معصومه
#سبک_میلاد_حضرت_زینب
#سبک_حضرت_ام_البنين
#سبک_حضرت_ام_کلثوم
#سبک_میلاد_حضرت_زهرا
#سبک_میلاد_امام_جواد
#سبک_میلاد_علی_اصغر
#سبک_شهادت_امام_کاظم
🔻هشتگ های فیش روضه:
#فیش_روضه_پیامبر #فیش_روضه_امام_حسن
#فیش_روضه_امام_حسین
#فیش_روضه_امام_رضا
#فیش_روضه_امام_حسن_عسکری
#فیش_روضه_حضرت_معصومه
#فیش_روضه_حضرت_زهرا
#فیش_روضه_حضرت_زينب #فیش_روضه_امام_کاظم
🔻هشتگهای مناسبت ها:
#شب_جمعه #مناجات #حضرت_زهرا
#پیاده_روی #صفر #اربعین #عيد_مبعث #شهادت_امام_حسین #حضرت_عباس #تاسوعا #حضرت_زینب #پیامبر_اکرم #امیرالمؤمنین #مدح_امیرالمؤمنين
#مناجات_مهدوی_فاطمی
#شهادت_امام_حسن #حضرت_رقیه
#امام_زمان_عج #امام_موسی_کاظم
#امام_سجاد #شهادت_امام_رضا
#وداع_محرم_صفر #امام_حسن_عسکری
#حضرت_سكينه #حضرت_خدیجه #سالروز_ازدواج #حضرت_عبدالعظیم
#حضرت_معصومه #فاطمیه #مولودی_حضرت_زهرا #مدح_حضرت_زهرا
#وفات_حضرت_ام_کلثوم
🔻ساير
#دفاع_مقدس #روایتگری
#یکشنبه_های_علوی_و_فاطمی #سید_حسن_نصرالله
#⃣ #فیش_روضه_امام_کاظم
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #موسی_بن_جعفر
#⃣ #شهادت_امام_کاظم
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَلسَّلامُ عَلَیکَ يَا أَبَا الْحَسَنِ، يَا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ، أَيُّهَا الْكاظِمُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانَا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰه
اَللهمَّ کُن لولیَّک...
وقتش شده بیایی و درمانمان کنی
فکری به جسم زخمی ایمانمان کنی
یا بن الحسن! آقاجان!....
ما را فراق روی تو نزدیک کفر کرد
برگرد تا دوباره مسلمانمان کنی
ما آبرو بَریم به دردت نمیخوریم
حق میدهیم از همه پنهانمان کنی
ابری شدیم و راه به گریه نبرده ایم
داریم امید تا که تو بارانمان کنی
ما را کنون که تا حرم شاه راه نیست
ای کاش تا که زائر سلطانمان کنی
حالا که کاظمین نرفتیم کاش که
ما را غبار راه خراسانمان کنی
امشب که پای سفره موسی ابن جعفریم
در این عزا تو کاش که مهمانمان کنی
*امشب اومدی برا اون آقایی اشک بریزی که چهارده سال گوشه ی زندان بود،باب الحوائجِ این آقا،خوب جایی اومدید، بعضی هاتون گرفتاری دارید،مریض دارید، امشب شبِ آقا موسی بن جعفرِ، بخواهید از آقا...نَفَسِ موسی بن جعفر،نگاهش آدم رو عوض میکنه، زنِ بدکاره ای رو توی زندان آقا وارد کردن برای اذیتِ آقا، نَفَسِ موسی بن جعفر عوضش کرد، اومدن نگاه کنن ببینن چیکار کرده،آقا رو اذیت و آزار داده یا نه، دیدن اون زنِ بدکاره پشت سر آقا روی خاک افتاده، هی داره استغفار میکنه،العفو،العفو،سیدی،سیدی...*
زیر سنگینیِ زنجیر ، سرش افتاده
خواست پرواز کند ، دید پرش افتاده
میشود گفت کجا تکیه به دیوار زدهست
بس که شلاق به جان کمرش افتاده
*یاعلی ابن موسی الرضا ... مجلسِ بابای مظلومتِ آقا ...*
آدم تشنه عجب سرفهی خشکی دارد
چه قدر لختهی خون دور و برش افتاده
*من زود میخونم و میگذرم...*
گریه پیوسته که باشد ، اثراتی دارد
چند تاری مژه از پلک تَرَش افتاده
هرکس ایام کهنسالی عصا میخواهد
پسرش نیست ببیند ، پدرش افتاده
آن که از کودکیاش مورد حُرمت بودهست
وقت پیری به چه جائی گذرش افتاده
به جراحات تنش ، ربط ندارد اشکش
حتم دارم که به یاد پسرش افتاده
*بمیرم برات، قریب به چهارده سال،از این زندان به آن زندان...
"اَلسَّلامُ عَلَى الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ، بِحَلَقِ الْقُيُودِ وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَيْهَا بِذُلِّ الاِسْتِخْفَافِ وَ الْوَارِدِ عَلَى جَدِّهِ الْمُصْطَفَى وَ عَلَى أَبِيهِ الْمُرْتَضَى وَ عَلَى جَدِّةِ فاطِمَةُ الزَّهراء"
یه وقت دیدن دَرِ زندان باز شد،نازنین بدنش روی تخت پاره ای بیرون اومد، سر از یه طرف آویزانه،پاها از یه طرف، یه نفر هم هی صدا میزنه: "هذا إمامُ الرَافَضَة"...
حسینی ها! کربلایی ها! انگار این رسم از کربلا و کوفه و شام باقی مانده بود،یه نفر سر بریده ی عزیز فاطمه رو بالای نیزه نشون مردم میداد، هی صدا می زد: "هذا رأسُ خارِجی" حسین.....
بی خودی نبود تو تشت طلا، هی قرآن تلاوت می کرد، تا بی بی زینب کبری سلام الله علیها وارد شد، اون وضع رو دید، صدا زد: " اَ مِنَ الْعَدْلِ یَابْنَ الطُّلَقاءِ! تَخْدِیرُکَ حَرائِرَکَ وَ اِمائَکَ، وَ سَوْقُکَ بَناتِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَ سَلَّم سَبایا"
برادر هم به یاری خواهر اومد، میان تشت طلا صدا زد: وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ"
امان از اون لحظه ای که خواهر دید،چوب خیزران برداشته شد،بر لب و دندان حسين... ناله بزن بگو: حسین....*
خدایا! به زندانی بغداد فرج امام زمان ما برسان، در ظهورش تعجیل بفرما، مارو جزو یارانش قرار بده، مرگ مارو شهادت در رکابش قرار بده، رهبرمان تا ظهورش حفظ بفرما، انقلاب ما به انقلاب امام زمان متصل بگردان، اموات ما، پدر و مادر ما ببخش و بیامرز، مارو حسینی زنده بدار عاشورایی بمیران، خدایا چنان کن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار
تعجیل در ظهور آقا امام زمان ،شادی ارواح طیبه شهدا،امام شهدا، شادی روح اموات :رحمه الله من یقرا ،فاتحة مع اخلاص مع صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #فیش_روضه_امام_کاظم
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #موسی_بن_جعفر
#⃣ #شهادت_امام_کاظم
....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ....
السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِکَةِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْیِ وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَةِ وَ خُزَّانَ الْعِلْمِ وَ مُنْتَهَى الْحِلْمِ وَ أُصُولَ الْکَرَمِ
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْأَمِينِ الْمُؤْتَمَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَرِّ الْوَفِيِّ الطَّاهِرِ الزَّكِيِ النُّورِ الْمُبِينِ الْمُجْتَهِدِ الْمُحْتَسِبِ الصَّابِرِ عَلَى الْأَذَى فِيك...
*سيد بن طاووس يه سلامي از امام زمان برا آقا موسي بن جعفر نوشته،نمي دونم بگم يا نه؟"السلام علی الْمُعَذَّبِ فى قَعْرِ السُّجوُنِ ،وَظُلَمِ الْمَطامیرِ، ذِى السّاقِ الْمَرْضُوضِ" "مَرْضُوضِ" يعني چي؟ يه وقت استخون مي شكنه بهش ميگن:"مكسور" يعني شكسته شده، اما اگه استخون با گوشت آغشته بشه،بهش ميگن: "مَرْضُوضِ" چه كردن نمي دونم، ساق پارو خرد كردن...
نانجيب سندی بن شاهک وقتي وارد زندان مي شد،وقتي موقع برگشتن نگاش مي كردن،مي ديدن داره از شلاقش خون مي چكه...*
زندانیی که غیر خدا در نظر نداشت
عمری شکنجه دید و کس از وی خبر نداشت
*دلا بره کاظمین و تو حرم آقا موسی بن جعفر علیهم السلام...*
هر روز، روزه بود ولی وقت شامگاه
جز تازیانه، قوت و غذایی دگر نداشت
صیاد را ببین که چه بیداد میکند
نه میکُشد مرا و نه آزاد میکند
یا فاطمه به جان تو سوگند، روزگار
زندانی از عزیز تو مظلومتر نداشت
*چه کردن با حجت خدا، گفت از روزنهٔ در به زندان نگاه کردم دیدم انگار لباسی روی زمین افتاده، دقت کردم دیدم بدن نحیف و لاغرِ حجت خدا، موسی بن جعفرِ، سالها گوشهٔ زندان با او چه کردن، جز مُشتی گوشت و پوست و استخوان، چیزی از نازنین بدنش نماند، بمیرم..*
جان داد با شکنجه ولی مصلحت چه بود
زنجیر را ز گردن مجروح بر نداشت
*یه مجلسی گذاشت هارون ، گفت: لباس تازه به موسی بن جعفر بپوشونید،آوردن آقارو تو مجلس،میوه و غذا جلوی آقا گذاشتن، همه اش نقشه بود، یه عده رو هم از بزرگان جمع کردن،خواست بهشون بگه:موسی بن جعفر احترام داره کی میگه زندان افتاده؟
همه جمع شدن،نگاه می کردن، موسی بن جعفر هم نشسته،یهو آقا شروع کرد حرف زدن،گفت: همه دروغِ...زد بهم نقشه ی اون نانجیب رو
برگردوند آقا رو زندان، این سندیِ ملعون، این زندان بان یهودی، دَرِ زندون رو بست،شلاق و تازیانه را برداشت،گفت:چرا این کارو کردی؟ شروع کرد،اینقدر با این تازیانه به سر و صورت موسی بن جعفر زد....
ناله و فریاد من سودی به حال من ندارد
از که آزادی بخواهم این قفس روزن ندارد
زخم گردن، جسم نیلی، پای خون آلوده گوید
آسمان زندانی ای مظلوم تر از من ندارد
آنچنان افتاده ام از پا در این زندان که دیگر
دستِ من تابی که غُل بردارد از گردن ندارد
کس نگوید آخر ای بیدادگر صیاد، بس کن
مرغ بال و پرشکسته در قفس کشتن ندارد
*تا خبر پیچید که فردا امامتون رو آزاد میکنن، همۀ مَردم جمع شدن جلویِ زندانِ بغداد، یکی گفت: اگه آقارو ببینم دستش رو میبوسم، یکی گفت: اگه آقارو ببینم، میگم: آقا! هم من چشم انتظارت بودم و هم پدر و مادرم...اما عُمرِ پدر و مادرم کفاف نداد، به من گفتن: هر وقت آقارو دیدی سلامِ مارو به موسی بن جعفر برسون...
مَردم دیدن خیلی طول کشیده، یه عده ای نشستن، یه مرتبه دیدن در زندان باز شد، جمعیت بلند شدن، گفتن:الان امام بیرون میاد، اما دیدن چهارتا حمّال، لنگۀ یه دری رو گرفتن، از اون لنگۀ در یه سری آویزانِ...
همۀ مردم اومدن زیر لنگۀ در رو گرفتن، یه مرتبه دیدن این در خیلی سنگینی میکنه... خدایا! به ما گفتن، موسی بن جعفر این همه سال تویِ زندان بوده، حضرت ضعیف و لاغر شده، پس چرا این قدر سنگینی میکنه؟ همچین که عبا رو کنار زدن، دیدن هنوز غُل و زنجیر به دست و پایِ موسی بن جعفر...
جا داره بگیم: یا موسی بن جعفر! آقا! غریب بودی،می دونم...چهارده سال زندان بودی،میدونم، دلت برا بچه هات پرپر میزد میدونم، تازیانه ات زدن میدونم، سیاه چال انداختنت، میدونم، ناسزا بهت گفتن، میدونم،عاقبت شهیدت کردن، بدنِ مطهرت رو روی لنگۀ در انداختن میدونم، بدنت رو آوردن رو پل بغداد گذاشتن اونم زیر آفتاب، میدونم... اما خبر دارم بهترین کفن هارو برات آوُردن، یعنی بدنت با همۀ صدماتی که داشت، اما بدنت رو میشد کفن کنند،من بمیرم برا اون بدنی که، هر طرفش رو که بلند میکرد، یه طرف رو زمین می موند، بمیرم برا اون بدنی که خواهر بدنِ پاره پاره رو دید نشناخت، اومد بِره سمت خیمه، شنید از حلقوم بریده یکی میگه: اُخَیَّ! خواهرم!....حسین....*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #فیش_روضه_امام_کاظم
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #موسی_بن_جعفر
#⃣ #شهادت_امام_کاظم
....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ....
اللهُمَ صَلِ علی فاطمةَ وَأَبیِها وَبَعلِها وَ بَنیها وَ السِّرِّ المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما أحَاطَ بِهِ عِلمُک
السَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْإِمَامُ الصَّالِحُ، السَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْإِمَامُ الزَّاهِد ،السَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمَقْتُولُ الشَّهِيدُ، السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَابْنَ وَصِيِّهِ
اَلسَّلامُ عَلَى الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ، بِحَلَقِ الْقُيُودِ وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَيْهَا بِذُلِّ الاِسْتِخْفَافِ وَ الْوَارِدِ عَلَى جَدِّهِ الْمُصْطَفَى وَ عَلَى أَبِيهِ الْمُرْتَضَى وَ عَلَى جَدِّةِ فاطِمَةُ الزَّهراء"
السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاَيَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ
وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ
*شبِ یتیمیِ امام رضاست، شبِ یتیمیِ فاطمۀ معصومه است، شبِ باب الحوائجِ، خیلی آقامون موسی بن جعفر غریبِ، آخهروایت نوشته: آقای ما موسی بن جعفر، مدینه بود حرمِ پیغمبر بالا سر پیغمبر نماز میخوند. اومدن سراغش "فَقُطِعَ علیهِ صَلاتُه" با همون حال آقای ما رو میکشیدن می بردن، حضرت رو زندان به زندان جابجاش می کردن، خیلی از زندان بان ها عوض شدن با نالۀ موسی بن جعفر، اما این زندانِ آخری کارِ موسی بن جعفر رو تمام کرد، آخه زندان بان یه نامَردِ یهودی بود، آقا رو توی سیاه چالی انداختن،که به عِلمِ امامت شب و روز رو تشخیص میداد، روزها روزه میگرفت، اما سِندی ملعون برا حضرت تا افطار می آوُرد، اول آقارو تازیانه میزد...
من از آقا امام رضا معذرت میخوام، موسی بن جعفر صداش بلند میشد،نه برایِ تازیانه، می فرمود:هر چه قدر میخواهی من رو بزنی بزن، اما اسمِ مادرم فاطمه رو نیار، به بابام علی ناسزا نگو...
انقدر این زندان آخر به آقای ما سخت گذشت، صدا میزد: "یا مُخَلِّصَ الشَّجَر" ای خدایی که درخت رو از بين سنگلاخ از بین ریگزار، تو بلند میکنی تو سر بر میاری، "نَجِّنی مِن حَبسِ هارون" دیگه نجاتم بده، "خَلِّصنی مِن حَبسِ هارون وَ مِن یَدِه" دیگه از دست هارون نجاتم بده...*
هفت آسمان در دست های مهربانت بود
هر چند عمری سقف زندان آسمانت بود
با تازیانه روزه ات را باز کردند
اشکِ غریبی آهِ غربت آب و نانت بود
وقت قنوت آخرت خون گریه میکردند
زنجیر هایی که به دست ناتوانت بود
اما خدا را شکر این حرمت شکستن ها
دور از نگاه مضطرِ معصومه جانت بود
*یکی از زندان بان های موسی بن جعفر میگه: همچین که نگاه میکردم،از پنجره ای که رو به حیاط بود، دیدم موسی بن جعفر داره بیرون رو نگاه میکنه، هی زیرِ لب میگه: معصومه جان! گاهی میگه: رضاجانم! دلش برا بچه هاش تنگ شده بود
دختر اگه بابا رو نبینه زود بهانه میگیره...
بذار ببرمت یه جایِ دیگه؛ هی سه ساله دامنِ عمه رو می گرفت، هی میگفت: عمه! دلم برا بابام تنگ شده...
پشت دروازۀ ساعات تا می اومدن بشینن، بی بی زینب بلندش میکرد، میگفت: عمه! نشین، می زَنَنِت، هی میگفت: عمه پاهام درد میکنه...
تا اینکه آوردنشون مجلسِ یزید، سَرِ بریده رو آوردن، گفتن: همۀ اُسرا بشینن، یه وقت زینب نگاه کرد دید این دختر رو پنجۀ پا ایستاده، عزیزم! مگه نمی گفتی پاهام درد میکنه؟ میگفت: عمه! دلم برا بابام تنگِ،عمه ببین یزید داره با چوب به لبای بابام میزنه... عمه! ببین با سر بابام چه می کنن..*
بابا در این سفر که مرا با تو همسفر کردن
تو چوب خوردی و من تازیانه می خوردم
*خدایا به نازدانه ی ابی عبدالله حضرت رقیه سلام الله علیها، به عظمت باب الحوائج، آقا موسی بن جعفر، فرج امام زمان را معجل بفرما....
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #فیش_روضه_امام_کاظم
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #موسی_بن_جعفر
#⃣ #شهادت_امام_کاظم
....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ....
اَللهُمَّ صلِّ عَلى موسى بن جَعفَرٍ وَصیِّ الاَبرار وَ اِمامِ الاَخیارِ وَ عیبَةِ الاَنوارِحَلیفِ السَّجدَةِ الطَّویلَةِ وَ الدُّموعِ الغَزیرَةِ وَ المُناجاةِ الکَثیرَة؛ اللٰهم صَل علیه و علی آبائه و ابنائه الطیّبین الطّاهرین المعصومین و رَحمة الله و برکاته.
عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را
خواندیم بعد از ربنا باب الحوائج را
روزی ما کرده خدا باب الحوائج را
از ما نگیرد کاش “یا باب الحوائج” را
هر کس صدایش کرد بیچاره نخواهد شد
کارش به یک مو هم رسد پاره نخواهد شد
*یا امام رضا! آجرک الله، یا حضرت معصومه سرتون سلامت، یا صاحب الزمان! صاحب عزا قربونت برم، امشب این دلارو با خودت ببر کاظمین، کنار قبر باب الحوائج، خیلیا گرفتارن ...
از قدیم، از بچگیمون، باباهامون، مادرامون، به ما اینطور یاد دادن، گفتند: گرفتاری دارید برید در خونه ی باب الحوائج موسی بن جعفر ...*
هرکس صدایش کرد بیچاره نخواهد شد
کارش به یک مو هم رسد پاره نخواهد شد
هر که یک دفعه سَرِ این سفره مهمان می شود
مور هم باشد اگر، روزی سلیمان می شود
سر به زیر انداختن، ذاتش توسل کردن است
دردها در این حرم ناگفته درمان می شود
*عربهایی که میان زیارت موسی بن جعفر، یه جوری وارد حرم میشن انگار همون دم در حاجتشون آمادهست، هیچ معطلی ندارن، بعضیاشون میان یه دق الباب میکنند، سلام میدن و برمیگردن ... تا گرفتار میشن میگن بریم در خونه موسی بن جعفر ...*
این کریمان لطفشان هر چند آماده ست، لیک
نام مادر که وسط باشد دو چندان می شود
ما پدر خواستیم و از پسر لطفش رسید
در رجب ها کاظمینِ ما خراسان می شود
این دلِ ما سینه ی ما ، نه بگو اصلاً بهشت
هر کجا موسی ابن جعفر نیست زندان می شود
*آقا موسی بن جعفر اوایل میگفت: خدا ممنونتم یه گوشه ی خلوتی به موسی بن جعفر دادی یه گوشه ای که باهات مناجات کنم، باهات حرف بزنم.....من نمیدونمچهکردن با آقا..هرچه جلوتر میرفت لحن آقا عوض میشد..
این زندان آخری هی میگفت: خدایا دیگه خلاصم کن..*
ناگهان خلوتِ من با زدنی ریخت به هم
مجلس ذکرِ مرا بد دهنی ریخت به هم
رویِ این ساقِ ترک خورده بلندم کردند
استخوانم پسِ هر پا شدنی ریخت به هم
دید حساس شدم، آمد و دشنامم داد
پسرِ فاطمه را با سُخنی ریخت به هم
لعنتی بس که از این موی سرم می گیرد
زُلفِ آشفته به هر آمدنی ریخت به هم
کار تشییع مرا لنگه دری عهده گرفت
از غمِ من دلِ هر سینه زنی ریخت به هم
*یوسف نبیرو زندانی کردند، اما یه روزی یوسف از زندان آزاد شد"فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ" با احترام از زندان بیرون آوردن ...
اما آقای مظلوم ما موسی بن جعفر از زندان بیرون نیومد ... مگر اینکه یه وقت درب زندان باز شد ... فَحُمِلَ عَلیٰ نَعشِه ... بدن نازنینشرو روی تخته پاره گذاشتند...
کسی که حرم موسی بن جعفر رو ساخته، از نوادگان و آقازاده های قاجار؛ که اسمش سر در حرم بوده...وصیت میکنه وقتی که مُرد مثل آقا موسی بن جعفر چهارتا حمّال رویِ تخته چوب بگذارند بدنش رو، بی سر و صدا جنازه اش رو ببرند کاظمین کنارِ ضریح دفنش کنند.
از دنیا رفت، همون طور طبق وصیت بدنش رو بردن طرف کاظمین،صبح رسیدن کاظمین دیدن یه عده کثیری اومدن استقبال، یه نگاه کردن گفتن: قرار نبود کسی خبردار بشه، از کجا فهمیدید؟ کلید دارِ حرم جلو اومد،صدا زد: دیشب آقا موسی بن جعفر به خواب من اومد، فرمود: غلامِ ما از دنیا رفته دارن بدنش رو غریبانه میارن، نکنه بدنش غریبانه تشییع بشه...
اما بمیرم برا خودِ آقا که بدنش روی یک تختۀ در، اما امام رضا اومد،بعضی ها نوشتن هفت کفن به بدنش کردن، گفتن آقامون باید بهترین کفن رو براش ببریم شیعیان اومدن بهترین تشییع جنازه رو گرفتن، گُل ریختن زن و مرد رو بدن ِ آقا...به امام رضا دلداری دادن...اما "لا یوم کیومک یا اباعبدالله" یه آقایِ بی کفن تو گودال افتاده بود، عوض اینکه گُل هارو کنار بزنن،خواهرش اومد هی این تیرهارو از بدن بیرون می آوُرد، همچین که خواهرش این تیرهارو از بدن بیرون میکشید دید یه دستی رو شونه اشِ،عمه! بلند شو بریم دنبال بابام بگردیم...گفت: عزیزم! این،بدنِ بابات حسینِ...
میدونی چرا شناخته شده نبود؟ بدنی که تیر بخوره،بدنی که سنگ بارون بشه،بدنی که زیر سُمِّ اسب ها... ناله بزن بگو: حسین.... فرج امام زمانت بگو: حسین...*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram