eitaa logo
کلمات‌ِکال‌ِمن
344 دنبال‌کننده
80 عکس
8 ویدیو
1 فایل
از دیده‌ها و شنیده‌ها و فکرام می‌نویسم. @pourmahmoud_114 . اینجا هم هستم: @targol_114
مشاهده در ایتا
دانلود
بارها امتحان کرده‌ام. برای دردهای فکر و خیالی، جواب است. همین که کتاب را باز کنید، بسته به چغریِ درد، دوسه پاراگراف یا صفحه و یا فصل پیش‌روی کنید، درد را زمین می‌زنید. زورِ کتاب می‌چربد. اما دردهای استامینوفنی را مطمئن نبودم تا امروز. ذق‌ذقِ بدی می‌رفت و می‌آمد. سراغ ورقه‌ی سیصدو بیست‌وپنج‌ نرفتم. لیوان فرانسویِ دمنوش را جفت کتاب‌ها جا دادم تا داغی‌اش بیفتد. طاق‌باز دراز کشیدم و کتاب سبکی از جلال روبرویم چشم‌هایم فیکس کردم. چند صفحه‌ای که خواندم، دستم سر شد. دمر شدم و کتاب را روی بالشت گذاشتم. چشمم به لیوان خورد. کفِ دستم را به تنه‌اش چسباندم. داغی از دمنوش افتاده بود. خبری از درد هم نبود. الغرض کتاب، لنگِ چند جمله‌ی بدقواره‌ی من نیست که قُرب و قیمتش بالا برود. این چند خط را نوشتم که انگشتم را برای چالشی بالا ببرم. روزهای اول فروردین بود که چالش کتابخوانی را دیدم. استارت‌ش را آقای جواهری زد و دوستان کتابخوانم یکی‌یکی راه افتادند. برای معرفی چالش، نقل‌قول خودشان را می‌آورم: "خیلی ساده است. و خیلی سخت. یک تعداد کتاب مشخص کنید برای امسال‌تان. مهم نیست چندتا باشد. مهم این است که رسیدن به این تعداد سخت باشد. ولی شدنی. معلم آمادگی جسمانی دبیرستان ما، برای آب‌کردن چربی‌های بدن‌هایمان، می‌گفت تمام حرکات را باید تا آستانهٔ تحمل درد انجام دهیم. می‌گفت: «پاهایت را انقدر از هم باز کن که دردت بگیرد. حالا نگه دار!» سالی که گذشت ٢٢ جلد، جلو رفتم اما برای امسال، آستانه‌ی تحمل دردم را روی رقمِ ۴٠ کتاب بالا کشیده‌ام. دیر خودم را رساندم اما به رُندی تاریخش می‌ارزد، ١ / ٢ / ٠٣ حاضری زدم. :) اصل‌نوشت: "هرگز درباره‌ی چیزی مگو که من فردا آن را انجام می‌دهم، مگر اینکه بگویی ... " (٢٣ و ٢۴ کهف) @siminpourmahmoud