❇️ گلستان سعدی | باب چهارم در فواید خاموشی
✨ لباسهایش را پوشید؛ وضویی ساخت و قرآن را دو دستی در آغوشش گرفت و راهی میدان شهر شد.
همانجایی که سربازان حکومت با بوق و کرنا اوامر پادشاه را به سمع و نظر مردم میرساندند.
🔰 روی سکوی میدان شهر چهار زانو نشست. قرآن را باز کرد؛ چشمهایش را بست و نیت کرد برای خدا هر چه توان در حنجرهاش نهفته است را فریاد کند و آیات الهی را به جای اوامر پادشاه برای مردم تلاوت کند.
بانگ گوشخراش قاری، پیر عارف مسلکی را که در حال عبور از آنجا بود و در دریای عرفانی خود غوطهور، در جای خود میخکوب و تسبیح افکارش را پاره کرد.
✨ پیر ایستاد، با تعجب نگاهی به قاری انداخت و به او گفت ای مرد آیا در قبال اینکار قرار است درهم و دیناری دریافت کنی؟!
قاری گفت: خیر نیت من الهی است و فقط بخاطر خدای خود میخوانم تا اوامر پادشاه نزد مسلمانان رنگ ببازد.
🔰 پیر عارف تاملی کرد و رو به او گفت: اگر نیتت این است بخاطر خدا نخوان و اینکار را را به فرد دیگری واگذار کن.
قاری با عصبانیت و ناراحتی به او نگریست و پیر ادامه داد: با صوت گوشخراش و بدموزونی که تو داری اندک مسلمانان این دیار را نیز از قرآن فراری میدهی!! پس خاموش باش تا اینکار به اهلش سپرده شود.
#بازنویسی
#حکایت_گلستان
✍ محبوبه حقیقت
@sinegaar ☕️📖🖋