🇵🇸لعنت خدا به چهره های بی طرف
قصهی تو
قصه نیست
خیال نیست
قصهی تو
غصه ی همیشگی است
تا ابد برای غصه ی تو
میتوان گریست
گریه میکنم
برای اشک کودکان بیت لاهیا
برای بغض دختران نوعروس در جبالیا
گریه می کنم برای مادران داغدیده در رفح
گریه می کنم برای شیرخوارگان تشنهای که زیر سنگها
به خواب مرگ رفتهاند
گریه می کنم برای عکسها و خاطرات مردمی که ذره ذره دود شد
گریه میکنم برای خندههای سوخته
گریه میکنم برای گریههای ممتد زنی که
لابلای سنگها و خاکها
در پی صدای کودکی است
گریه میکنم
برای کودکی که از صدای بمبها و موج انفجارها
پلکهای کوچکش
مدام می پرد
دستها و زانوان لاغرش
مدام لرز میکنند
گریه میکنم برای
مردمی که جای خوابشان
کلاسهای مدرسه است
خوراکشان
غم است
لباس کوچک و بزرگشان
لباس مردن است
گریه می کنم برای بیشمار مادران عاشقی
که مرگ را
به جای زندگی
گرفتهاند در بغل
گریه میکنم برای قتل عام دردناک مردم شجاعیه
گریه میکنم
گریه میکنم
با زبان شاعرانه ی «هبه ابو ندا»
واژه واژه گریه میکنم تو را
گریه میکنم تو را و
قطعه
قطعه مینوازمت
با تمام بغضهای در گلو شکستهی هزار مادر به خاک و خون کشیده در سکوت شب
زیر حجم آتش گلولهها
گریه میکنم
برای آخرین وداع
برای آ خرین نگاه
برای آخرین سلام
گریه میکنم برای کودکی که با دوچرخهاش به آسمان رسید
گریه میکنم برای دختری که با عروسکش
به سمت ابرهای آسمان دوید
گریه می کنم برای آن پدر
که مثل کوه بود و
استخوان پیکرش
لای سنگها و شیشه های خانه
خرد شد ...شکست
برای آن پدر
که از یگانه دخترش
فقط دو بند استخوان و
گوشواره مانده بود
گریه میکنم
برای گریه های بیصدای مادری
که جای شیر و جای نان و آب
روضهی رباب
روضه رقیه و علی اصغر شهید را
برای نازدانههای تشنه
میگریست
قصهی تو قصه نیست
خیال نیست
غصهی همیشگی است
تا ابد برای غصه تو
میتوان گریست
داغهای تو
اگر به کوههای سخت خورده بود
رشته رشته میشدند
دردهای تو
اگر به آسمان و ابرها رسیده بود
تکه تکه میشدند
::
لعنت خدا به بنیامین نتانیاهو
لعنت خدا به حاکمان بزدل عرب
لعنت خدا به هر که دردهای بی شمار مردم تو را نظاره کرد و لال شد
لعنت خدا به چهره های بیطرف
لعنت خدا به بمب های فسفری
لعنت خدا به مرکاوا
لعنت خدا به جنگ
گریه میکنم برای روزهای سخت تو
گریه میکنم برای مادران دلشکستهات
گریه می کنم برای کودکان سربریدهات
گریه می کنم برای گیسوان سوخته
برای شیرخوارههای نازنین
که دسته دسته
مثل گل
زیر بمبهای فسفری
شهید میشوند
گریه میکنم برای لحظهای که مردهای مرد تو
دست بسته و برهنه
زیر آتش گلوله
کشته میشوند
گریه میکنم برای کوچههای له شده
خانههای سوخته
پرندههای سوخته
شاخههای سوخته
گریه میکنم برای
دستهای از بدن جدا شده
برای بغض کودکان از پدر جدا شده
برای آن همه پرندهای که
در مه غلیظ بمبها
تکه تکه در هوا رها شدند
گریه میکنم برای مرگ دسته جمعی فرشته ها
گریه میکنم
برای بی شمار دردهای تو
گریه
گریه
گریه
گریه میکنم
#مریم_سقلاطونی
#شعر_نو_نیمایی
#کرمان_غزه_تسلیت
@sinegaar ☕️📖🖋