eitaa logo
سیره فرزانگان
1.2هزار دنبال‌کننده
227 عکس
103 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آیا تحمل این مصیبات را داری که خواهان آن مقامات هستی؟! مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا معین شیرازی- پدرخانم مرحوم علامه طهرانی- نقل می‌کردند: روزی به استادم آیت الله محمد جواد انصاری همدانی گفتم: آقا من از شما می‌خواهم مقاماتی را که خودتان به آن رسیدید، به من هم عنایت کنید. پرسیدند: طاقتش را داری؟ مشکلاتش را تحمل می‌کنی؟ گفتم: نمی‌دانم! فرمودند: من یک نمونه برایت نقل می‌کنم: پس از فوت عیالِ بنده، در همدان در محله ما شایعه شد که من علتِ فوتِ او بودم، با اینکه من در این رابطه هیچ تقصیری نداشتم. بالاخره پلیس به منزل ما آمد و ما را دست بسته به پاسگاه برد. وقتی من به همراه پلیس از درِ منزل بیرون آمدم، دیدم دو طرف کوچه تا انتها مردم منتظر ایستاده‌اند و از نفر اول تا آخر از جلوی هرکس که گذشتم، یا آب دهان به صورت من می‌انداخت و یا ناسزایی نصیب من می‌کرد و من همه را تحمل می‌کردم و در دل خوش بودم. حال بگو ببینم آیا تو تحمل این را داری؟؟ گفتم: نه آقا! من که تحمل ندارم. آن مقامات، مال خودتان باشد، من که کشش ندارم! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: سیر و سلوک، ص۱۲۸، سید فرید موسوی، به نقل از: کانال طریق بندگی. https://eitaa.com/sirefarzanegan
فورا دیوار خانه را بنا کردند! به یاد دارم روزی که با شهید نواب صفوی راهی مدرسه می‌شدیم، در بین راه متوجه شدیم دیوار خانه‌ای در نزدیکی بازار فرو ریخته است و داخل خانه نمایان است. شهید نواب صفوی قدری تأمل کردند و از بازاریان پرسیدند: این خانه‌ی کیست؟ گفتند: صاحب‌خانه از دنیا رفت و اهل خانه، توان این‌که دیوار خانه را بازسازی کنند، ندارند. آقا سید مجتبی به‌ محض شنیدن این جمله، فوری عبا و عمامه را کنار خیابان رها کرد و بیلی پیدا کرد و شروع به جمع کردن خاک‌های کنار آن دیوار کرد، من هم از یکی از قصاب‌های بازار بنام سید احمد، بیلی گرفتم و مشغول خاک‌برداری از کنار دیوار شدیم. همسایه‌ها و اهالی محل که ما را مشغول کار دیدند، آمدند و بیل‌ها را از دست ما گرفته و تا عصر همان روز دیوار خانه ترمیم و امنیتش تأمین و محفوظ شد. از این‌گونه کارهای مردمی در رفتارهای آقا سیدمجتبی نواب صفوی فراوان دید می‌شد. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: مجتهدی پهلوان- خاطرات آیت الله سید مرتضی مستجاب الدعواتی- ص۹۴، نشر سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان https://eitaa.com/sirefarzanegan
رفتارش بر انسان تازیانه می‌زد! از آقای دکتر حامد ناجی شنیدم که وقتی از مرحوم علامه سید جلال الدین آشتیانی پرسیدم: علامه طباطبایی از نظر شخصیت چطور آدمی بودند؟ استاد چند دقیقه در سکوت فرو رفتند و بعد فقط همین یک جمله را فرمودند: از شخصیت‌هایی بود که رفتارش بر انسان، تازیانه می‌زد! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال تلگرامی حدیث کرامت، سید محمد مهدی رفیع پور تهرانی، ۱۴٠۱/۱٠/۲۸ https://eitaa.com/sirefarzanegan
اگر در مسیر یاری دین باشیم، گره‌ها بازخواهد شد! روزی به مرحوم استاد علامه مصباح یزدی گفتم: حاج آقا خیلی عجیب است! نگاهی کردند که حرفم را ادامه بدهم. گفتم: شما هر وقت به مشکل مالی یا گره بزرگی می‌رسید، به شکل غیر عادی ماجرا حل می‌شود! لبخندی زدند و فرمودند: خدا به دین خودش لطف دارد. ما تا زمانی که در مسیر یاری دین خدا باشیم، گره کارمان باز می‌شود. این اصلا عجیب نیست! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال ایتای علامه مصباح یزدی، روایت‌هایی از زندگی استاد، نقل خاطره از احمد عجمین، ۱۴۰۱/۱۰/۲۸ https://eitaa.com/sirefarzanegan
بیش از مطالعه، فکر می‌کردند! این همه کتاب‌ها و درس‌های مرحوم علامه مصباح یزدی فقط نتیجه مطالعه نبود. ایشان زیاد مطالعه می‌کردند، اما بیش از مطالعه، فکر می‌کردند. مصرف کننده افکار دیگران نبودند. حرف ها را می‌خواندند، می‌سنجیدند، نقد می‌کردند و در نهایت، نظر خودشان را ارائه می‌کردند. گاهی می‌شد برای پاسخ به سؤالی، مدتی طولانی مکث می‌کردند. آن قدر که فکر می‌کردیم از پاسخ، منصرف شده‌اند. بعد که جواب می‌دادند، می‌فهمیدیم مشغولِ بررسیِ جوانبِ سؤال بوده‌اند. نظری نمی‌دادند مگر اینکه به قدر کافی فکر کرده باشند. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: تکه روایت‌هایی از زندگی علامه مصباح یزدی، نقل خاطره از: دکتر محمد فنایی اشکوری. https://eitaa.com/sirefarzanegan
برای چه نیازم را به نزد بنده خدا ببرم؟! پدر- علامه مصباح یزدی- می‌فرمودند: دستم تنگ بود و سایه فقر و نداری بر سرم سنگینی می‌کرد. به آیت الله العظمی حجت نامه‌ای نوشتم و عرضه داشتم: شنیده‌ام به طلبه‌ها مُهر نان می‌دهید. من هم طلبه هستم و مشغول تحصیل. هرچه کردم نتوانستم با خودم کنار بیایم و نامه را ببرم به ایشان بدهم. نامه را پاره کردم و با خودم گفتم خدا که می‌داند، حضرت ولی عصر که می‌داند. برای چه نیازم را پیش بنده خدا ببرم؟! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: خط‌ها و خاطره‌ها، ص ۱۵، علی مصباح، نشر موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی https://eitaa.com/sirefarzanegan
سود رساندن به بندگان خدا، از اصول و اساس دین است! مرحوم آیت الله العظمی صافی گلپایگانی می‌فرمودند: وقتی برای معالجه به لندن رفته بودم، در موقع بازگشت به دکتر معالجم گفتم: من به شما دعا می‌کنم ان‌شاءالله مسلمان شوی، روایتی هم برای او نوشتم، ترجمۀ انگلیسی روایت را هم برایش نوشتند، گفتم این حدیث را به شما اهدا می‌کنم. پیغمبر ما می‌فرماید: الْخَلْقُ كُلُّهُمْ عِیَالُ اللهِ، وَأَحَبُّهُمْ إِلَى اللهِ عَزَّ وَجَلَّ أَنْفَعُهُمْ لِعِیَالِهِ. مردم عائله خداوند هستند، محبوب ترین آنها نزد خداوند کسی است که به عیال او سودمندتر باشد. این حدیث را به او دادم و او خیلی این جمله برایش مهم بود و گفت آن را نگه می‌دارم. آری منفعت رساندن به بندگان خدا از اصول اساسی اسلام است. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال اسرار تاریخ در ایتا. https://eitaa.com/sirefarzanegan
🌺 فرارسیدن ماه رجب مبارک باد 🔹 پيامبر خدا(ص): خداوند متعال در آسمان هفتم فرشته‌اى گماشته است كه به آن «داعى» مى‌گويند و چون ماه رجب فرا رسد، آن فرشته هر شبِ آن ماه را تا صبح ندا مى‌دهد : «خوشا بر ذاكران، خوشا بر طاعت كنندگان!». خداوند متعال نيز مى‌فرمايد: «من همنشين كسى هستم كه با من همنشين باشد و مطيع كسى هستم كه اطاعتم كند و آمرزنده كسى هستم كه از من آمرزش بخواهد. ماه، ماه من است و بنده، بنده من و رحمت، رحمت من. هر كه مرا در اين ماه بخواند پاسخش مى‌گويم و هر كه از من [چيزى ] بخواهد، عطايش مى‌كنم و هر كه از من هدايت جويد راهنمايش باشم. اين ماه را ریسمانی بين خودم و بندگانم قرار داده‌ام. هر كس به اين ريسمان چنگ زند به من مى‌رسد». (بحار الأنوار، ج۹۸، ص۳۷۷)
رفته بودم فرزندم را به خاک بسپارم، دیر آمدم! آیت‌الله العظمی نوری همدانی (دام ظله العالی) اهتمام زیادی به درس دارند. من یادم است که این قسمتی که الان ورودی به صحن حیاط مسجد اعظم شده، قبلا شبستان کوچکی بود، و ایشان در آنجا رسائل تدریس می‌فرمودند. استادی که ما نزدشان صرف و نحو و ادبیات می‌خواندیم و به درس رسائل ایشان می‌رفتند، می‌گفتند: یکی از کسانی که خیلی در آمدن به درس منظم بودند، همین آقای نوری همدانی است و این داستان را از نظم و پایبندی ایشان به درس، برای ما تعریف کردند. استادمان می‌گفتند: یک روزی آقای نوری همدانی بر خلاف عادت، چند دقیقه‌ای – شاید حدود ۳ تا ۵ دقیقه - دیر آمدند و بعدش عذر خواستند و فرمودند: یک طفل شیرخواری داشتیم که از دنیا رفت. رفتیم او را دفن کردیم. این چند دقیقه‌ای که دیر آمدم به خاطر این بود که رفتیم او را دفن کردیم! ایشان این طور اهتمام به درس داشتند که وقتی فرزندشان درگذشت، رفته بودند او را دفن کرده، ولی درس را تعطیل نکرده، و بلافاصله برای درس حاضر شده بودند. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال پند سعادت در ایتا، آیت الله محمد مهدی شب زنده دار، ۱۴۰۱/۱۱/۲ https://eitaa.com/sirefarzanegan
دیروز با این که همسرشان از دنیا رفته بود، بازهم برای درس آمدند! سجیّه‌ و سیره آیت‌الله العظمی سبحانی اهتمام فراوان به درس و تعطیل نشدن محافل بحث و درس است. شنیدم دیروز هم با این که همسرشان به رحمت خدا رفته بود و ایشان عزادار بودند، بازهم به درس تشریف آوردند و درس گفتند! این اهتمام ایشان به درس، خیلی مهم است. زندگی ایشان نیز منظم است. تقریباً همیشه رأس ساعت ۹ می‌خوابند. این همه تألیفات کثیره مفید‌ه‌ای که دارند، واقعاً‌ جز با تنظیم وقت و توفیق الهی‌ به دست نمی‌آید. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال پندسعادت در ایتا، آیت الله محمدمهدی شب زنده دار، ۱۴۰۱/۱۱/۲ https://eitaa.com/sirefarzanegan
درد خود را پنهان می‌کردند که مبادا با خادم برخورد کنند! مرحوم آیت الله العظمی سید احمد خوانساری در اواخر عمرشان یکی از استخوانهای پهلوی‌شان شکسته بود. گویا ایشان صبح‌ها در حیاط منزلشان قدم می‌زدند. یک درخت انجیر در حیاط بود که انجیرهایش به زمین می‌افتاد و زمین لیز می‌شد. خادم منزل وظیفه‌اش بود که اینها را جارو کند و هر روز جمع کند. شاید خادم تسامح کرده یا یادش رفته و جارو نکرده بود. وقتی ایشان از زیر درخت ردّ می‌شدند، انجیر روی زمین را ندیده بودند و سُر خوردند و به زمین افتادند استخوان پهلویشان شکست. ایشان تا آخر عمرشان، این درد و نارحتی‌شان را به کسی نگفتند تا مبادا فرزندان و ارادتمندان ایشان، خادم را به خاطر غفلتی که کرده بود، توبیخ کنند. این مرد بزرگ‌ از تربیت‌شدگان همین مکتب است که مرزهای اخلاق را در مصائب نیز رعایت می‌کند. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: پندهای سعادت، محمد مهدی شب زنده دار، ص ۲۲۳-۲۲۲، نشر معارف. https://eitaa.com/sirefarzanegan
علم استخاره از افاضات امیرمومنان به من است! خیلی‌ها که به مقامات عالیه رسیده‌اند به واسطه عنایت امیرالمومنین علی علیه السلام است. شیخنا الاستاد مرحوم آیت الله میرزا کاظم قاروبی تبریزی استخاره‌های عجیب و مهمی داشتند و می‌فرمودند: من می‌توانم با استخاره خودم، عالَم را مرید خودم کنم! ولی وقتی افرادی نزد ایشان استخاره می‌کردند نهایتا می‌فرمودند: خوب است یا بد است. و بیشتر از این پرده از حقیقت برنمی‌داشتند. من یک وقت به ایشان گفتم: آقا! شما اینها را چطور از این آیات می‌فهمید؟! فرمودند: من ۳۰ سال ریشم را در خانه امیرالمومنین علیه السلام سفید کردم و این از افاضات آن حضرت به من است. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال پند سعادت در ایتا، گفتارهای آیت الله محمد مهدی شب زنده دار، ۱۴۰۱/۱۱/۳ https://eitaa.com/sirefarzanegan
تا آخر عمر مطالعه ایشان ترک نشد! حوزه خیلی مهم است و اصالت دارد! طلاّب باید دروس را با دقّت بخوانند! دروس حوزه یک روز و دو روز نیست، یک عمر هم کم است. طلبه‌ها از علم، مقصدی جز خدا ندارند؛ انگیزۀ آنها دنیوی نبوده و نیست، برای کسب مدرک و مدال نیست، حوزه، مطالعه و زحمت و خون دل خوردن و در حجره‌های نمناک، با تهی‌دستی زندگی کردن دارد. مرحوم آیت الله بروجردی هشتاد و هشت سال داشتند، شب‌ها مطالعه می‌کردند، حتّی درِ بیرونی را می‌بستند و کسی را راه نمی‌دادند و می‌فرمودند: من فردا می‌خواهم به طلبه‌ها درس بگویم، باید جواب‌گوی اشکالات آنها باشم. و تا آخر عمر مطالعۀ ایشان ترک نشد، چون دارای اصالت بودند! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: سالک آگاه، مجلس چهارم، ص ۱۲۱-۱۲۲، سید محمد حسین طهرانی، نشر مکتب وحی. https://eitaa.com/sirefarzanegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همین الان به جمکران بروید و از حضرت حجت ع کمک بخواهید! دولت بودجه مؤسسه پژوهشی امام خمینی را واریز نمی‌کرد. حقوق کارمندان و هزینه‌های جاری را نداشتیم. جلسه اضطراری گرفتیم و اوضاع را به مرحوم علامه مصباح یزدی گزارش دادیم. ایشان اول توصیه‌های اداری کردند و دستور پیگیری دادند. بعد رو به مدیران فرمودند: همین الان بروید جمکران و از حضرت حجت علیه السلام کمک بخواهید! عده‌ای راهی جمکران شدند. یکی دو ساعت بعد مسؤل مالی مؤسسه تماس گرفت و گفت: مبلغی که مدت‌ها پیش قولش را داده بودند، به حسابمان نشست. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال علامه مصباح یزدی در ایتا، نقل خاطره از محسن منطقی، ۱۴٠۱/۱۱/۲ https://eitaa.com/sirefarzanegan
من پایم تا قبر حبیب جلوتر نمی‌رود! شنیدم علامه مصباح یزدی از سفر کربلا برگشته است. به دیدنش رفتم. گفتم: آقا به زیارت قتلگاه هم رفتید؟! غم پاشید توی صورتشان. لحنشان پر از اندوه شد و فرمودند: من پایم تا قبر حبیب جلوتر نمی‌رود! سکوت کردند و چشمشان به اشک نشست. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: خط‌ها و خاطره‌ها، ص ۷۱، علی مصباح یزدی، نشر موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی نقل خاطره از حجت الاسلام قاسم روانبخش. https://eitaa.com/sirefarzanegan
هیچ وقت دستور نمی‌دادند! برای خدمت به پدر با جان و دل آماده بودیم، اما به اندازه آوردن یک لیوان آب هم از ما درخواست نمی‌کردند. هیچ وقت نشد دستور بدهند: فلان کار را انجام بده! تا جایی که می‌شد خودشان کارهایشان را انجام می‌دادند و به زحمت می‌شد فهمید چه لازم دارد. نهایتا اگر ناچار می‌شدند، می‌گفتند: بیرون رفتید، اگر برایتان امکان داشت و مزاحم کارهایتان نبود، فلان چیز را هم بد نیست، بگیرید! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: تکه روایت‌هایی از زندگی علامه مصباح یزدی، نقل خاطره از علی مصباح یزدی. https://eitaa.com/sirefarzanegan