اگر در مسیر یاری دین باشیم، گرهها بازخواهد شد!
روزی به مرحوم استاد علامه مصباح یزدی گفتم:
حاج آقا خیلی عجیب است! نگاهی کردند که حرفم را ادامه بدهم. گفتم: شما هر وقت به مشکل مالی یا گره بزرگی میرسید، به شکل غیر عادی ماجرا حل میشود!
لبخندی زدند و فرمودند:
خدا به دین خودش لطف دارد. ما تا زمانی که در مسیر یاری دین خدا باشیم، گره کارمان باز میشود. این اصلا عجیب نیست!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال ایتای علامه مصباح یزدی، روایتهایی از زندگی استاد، نقل خاطره از احمد عجمین، ۱۴۰۱/۱۰/۲۸
https://eitaa.com/sirefarzanegan
بیش از مطالعه، فکر میکردند!
این همه کتابها و درسهای مرحوم علامه مصباح یزدی فقط نتیجه مطالعه نبود. ایشان زیاد مطالعه میکردند، اما بیش از مطالعه، فکر میکردند. مصرف کننده افکار دیگران نبودند. حرف ها را میخواندند، میسنجیدند، نقد میکردند و در نهایت، نظر خودشان را ارائه میکردند.
گاهی میشد برای پاسخ به سؤالی، مدتی طولانی مکث میکردند. آن قدر که فکر میکردیم از پاسخ، منصرف شدهاند. بعد که جواب میدادند، میفهمیدیم مشغولِ بررسیِ جوانبِ سؤال بودهاند. نظری نمیدادند مگر اینکه به قدر کافی فکر کرده باشند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
تکه روایتهایی از زندگی علامه مصباح یزدی، نقل خاطره از: دکتر محمد فنایی اشکوری.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
برای چه نیازم را به نزد بنده خدا ببرم؟!
پدر- علامه مصباح یزدی- میفرمودند:
دستم تنگ بود و سایه فقر و نداری بر سرم سنگینی میکرد. به آیت الله العظمی حجت نامهای نوشتم و عرضه داشتم:
شنیدهام به طلبهها مُهر نان میدهید. من هم طلبه هستم و مشغول تحصیل.
هرچه کردم نتوانستم با خودم کنار بیایم و نامه را ببرم به ایشان بدهم. نامه را پاره کردم و با خودم گفتم خدا که میداند، حضرت ولی عصر که میداند. برای چه نیازم را پیش بنده خدا ببرم؟!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
خطها و خاطرهها، ص ۱۵، علی مصباح، نشر موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی
https://eitaa.com/sirefarzanegan
سود رساندن به بندگان خدا، از اصول و اساس دین است!
مرحوم آیت الله العظمی صافی گلپایگانی میفرمودند:
وقتی برای معالجه به لندن رفته بودم، در موقع بازگشت به دکتر معالجم گفتم:
من به شما دعا میکنم انشاءالله مسلمان شوی، روایتی هم برای او نوشتم، ترجمۀ انگلیسی روایت را هم برایش نوشتند، گفتم این حدیث را به شما اهدا میکنم. پیغمبر ما میفرماید:
الْخَلْقُ كُلُّهُمْ عِیَالُ اللهِ، وَأَحَبُّهُمْ إِلَى اللهِ عَزَّ وَجَلَّ أَنْفَعُهُمْ لِعِیَالِهِ.
مردم عائله خداوند هستند، محبوب ترین آنها نزد خداوند کسی است که به عیال او سودمندتر باشد.
این حدیث را به او دادم و او خیلی این جمله برایش مهم بود و گفت آن را نگه میدارم.
آری منفعت رساندن به بندگان خدا از اصول اساسی اسلام است.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال اسرار تاریخ در ایتا.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
🌺 فرارسیدن ماه رجب مبارک باد
🔹 پيامبر خدا(ص): خداوند متعال در آسمان هفتم فرشتهاى گماشته است كه به آن «داعى» مىگويند و چون ماه رجب فرا رسد، آن فرشته هر شبِ آن ماه را تا صبح ندا مىدهد : «خوشا بر ذاكران، خوشا بر طاعت كنندگان!». خداوند متعال نيز مىفرمايد: «من همنشين كسى هستم كه با من همنشين باشد و مطيع كسى هستم كه اطاعتم كند و آمرزنده كسى هستم كه از من آمرزش بخواهد. ماه، ماه من است و بنده، بنده من و رحمت، رحمت من. هر كه مرا در اين ماه بخواند پاسخش مىگويم و هر كه از من [چيزى ] بخواهد، عطايش مىكنم و هر كه از من هدايت جويد راهنمايش باشم. اين ماه را ریسمانی بين خودم و بندگانم قرار دادهام. هر كس به اين ريسمان چنگ زند به من مىرسد». (بحار الأنوار، ج۹۸، ص۳۷۷)
رفته بودم فرزندم را به خاک بسپارم، دیر آمدم!
آیتالله العظمی نوری همدانی (دام ظله العالی) اهتمام زیادی به درس دارند. من یادم است که این قسمتی که الان ورودی به صحن حیاط مسجد اعظم شده، قبلا شبستان کوچکی بود، و ایشان در آنجا رسائل تدریس میفرمودند. استادی که ما نزدشان صرف و نحو و ادبیات میخواندیم و به درس رسائل ایشان میرفتند، میگفتند:
یکی از کسانی که خیلی در آمدن به درس منظم بودند، همین آقای نوری همدانی است و این داستان را از نظم و پایبندی ایشان به درس، برای ما تعریف کردند.
استادمان میگفتند:
یک روزی آقای نوری همدانی بر خلاف عادت، چند دقیقهای – شاید حدود ۳ تا ۵ دقیقه - دیر آمدند و بعدش عذر خواستند و فرمودند:
یک طفل شیرخواری داشتیم که از دنیا رفت. رفتیم او را دفن کردیم. این چند دقیقهای که دیر آمدم به خاطر این بود که رفتیم او را دفن کردیم!
ایشان این طور اهتمام به درس داشتند که وقتی فرزندشان درگذشت، رفته بودند او را دفن کرده، ولی درس را تعطیل نکرده، و بلافاصله برای درس حاضر شده بودند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال پند سعادت در ایتا، آیت الله محمد مهدی شب زنده دار، ۱۴۰۱/۱۱/۲
https://eitaa.com/sirefarzanegan
دیروز با این که همسرشان از دنیا رفته بود، بازهم برای درس آمدند!
سجیّه و سیره آیتالله العظمی سبحانی اهتمام فراوان به درس و تعطیل نشدن محافل بحث و درس است.
شنیدم دیروز هم با این که همسرشان به رحمت خدا رفته بود و ایشان عزادار بودند، بازهم به درس تشریف آوردند و درس گفتند!
این اهتمام ایشان به درس، خیلی مهم است. زندگی ایشان نیز منظم است. تقریباً همیشه رأس ساعت ۹ میخوابند. این همه تألیفات کثیره مفیدهای که دارند، واقعاً جز با تنظیم وقت و توفیق الهی به دست نمیآید.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال پندسعادت در ایتا، آیت الله محمدمهدی شب زنده دار، ۱۴۰۱/۱۱/۲
https://eitaa.com/sirefarzanegan
درد خود را پنهان میکردند که مبادا با خادم برخورد کنند!
مرحوم آیت الله العظمی سید احمد خوانساری در اواخر عمرشان یکی از استخوانهای پهلویشان شکسته بود. گویا ایشان صبحها در حیاط منزلشان قدم میزدند.
یک درخت انجیر در حیاط بود که انجیرهایش به زمین میافتاد و زمین لیز میشد. خادم منزل وظیفهاش بود که اینها را جارو کند و هر روز جمع کند. شاید خادم تسامح کرده یا یادش رفته و جارو نکرده بود. وقتی ایشان از زیر درخت ردّ میشدند، انجیر روی زمین را ندیده بودند و سُر خوردند و به زمین افتادند استخوان پهلویشان شکست.
ایشان تا آخر عمرشان، این درد و نارحتیشان را به کسی نگفتند تا مبادا فرزندان و ارادتمندان ایشان، خادم را به خاطر غفلتی که کرده بود، توبیخ کنند. این مرد بزرگ از تربیتشدگان همین مکتب است که مرزهای اخلاق را در مصائب نیز رعایت میکند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
پندهای سعادت، محمد مهدی شب زنده دار، ص ۲۲۳-۲۲۲، نشر معارف.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
علم استخاره از افاضات امیرمومنان به من است!
خیلیها که به مقامات عالیه رسیدهاند به واسطه عنایت امیرالمومنین علی علیه السلام است.
شیخنا الاستاد مرحوم آیت الله میرزا کاظم قاروبی تبریزی استخارههای عجیب و مهمی داشتند و میفرمودند:
من میتوانم با استخاره خودم، عالَم را مرید خودم کنم!
ولی وقتی افرادی نزد ایشان استخاره میکردند نهایتا میفرمودند:
خوب است یا بد است. و بیشتر از این پرده از حقیقت برنمیداشتند. من یک وقت به ایشان گفتم:
آقا! شما اینها را چطور از این آیات میفهمید؟! فرمودند:
من ۳۰ سال ریشم را در خانه امیرالمومنین علیه السلام سفید کردم و این از افاضات آن حضرت به من است.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال پند سعادت در ایتا، گفتارهای آیت الله محمد مهدی شب زنده دار، ۱۴۰۱/۱۱/۳
https://eitaa.com/sirefarzanegan
تا آخر عمر مطالعه ایشان ترک نشد!
حوزه خیلی مهم است و اصالت دارد! طلاّب باید دروس را با دقّت بخوانند! دروس حوزه یک روز و دو روز نیست، یک عمر هم کم است.
طلبهها از علم، مقصدی جز خدا ندارند؛ انگیزۀ آنها دنیوی نبوده و نیست، برای کسب مدرک و مدال نیست، حوزه، مطالعه و زحمت و خون دل خوردن و در حجرههای نمناک، با تهیدستی زندگی کردن دارد.
مرحوم آیت الله بروجردی هشتاد و هشت سال داشتند، شبها مطالعه میکردند، حتّی درِ بیرونی را میبستند و کسی را راه نمیدادند و میفرمودند:
من فردا میخواهم به طلبهها درس بگویم، باید جوابگوی اشکالات آنها باشم. و تا آخر عمر مطالعۀ ایشان ترک نشد، چون دارای اصالت بودند!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
سالک آگاه، مجلس چهارم، ص ۱۲۱-۱۲۲، سید محمد حسین طهرانی، نشر مکتب وحی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
همین الان به جمکران بروید و از حضرت حجت ع کمک بخواهید!
دولت بودجه مؤسسه پژوهشی امام خمینی را واریز نمیکرد. حقوق کارمندان و هزینههای جاری را نداشتیم. جلسه اضطراری گرفتیم و اوضاع را به مرحوم علامه مصباح یزدی گزارش دادیم. ایشان اول توصیههای اداری کردند و دستور پیگیری دادند. بعد رو به مدیران فرمودند:
همین الان بروید جمکران و از حضرت حجت علیه السلام کمک بخواهید!
عدهای راهی جمکران شدند. یکی دو ساعت بعد مسؤل مالی مؤسسه تماس گرفت و گفت:
مبلغی که مدتها پیش قولش را داده بودند، به حسابمان نشست.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال علامه مصباح یزدی در ایتا، نقل خاطره از محسن منطقی، ۱۴٠۱/۱۱/۲
https://eitaa.com/sirefarzanegan
من پایم تا قبر حبیب جلوتر نمیرود!
شنیدم علامه مصباح یزدی از سفر کربلا برگشته است. به دیدنش رفتم. گفتم:
آقا به زیارت قتلگاه هم رفتید؟!
غم پاشید توی صورتشان. لحنشان پر از اندوه شد و فرمودند:
من پایم تا قبر حبیب جلوتر نمیرود!
سکوت کردند و چشمشان به اشک نشست.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
خطها و خاطرهها، ص ۷۱، علی مصباح یزدی، نشر موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی
نقل خاطره از حجت الاسلام قاسم روانبخش.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
هیچ وقت دستور نمیدادند!
برای خدمت به پدر با جان و دل آماده بودیم، اما به اندازه آوردن یک لیوان آب هم از ما درخواست نمیکردند. هیچ وقت نشد دستور بدهند:
فلان کار را انجام بده!
تا جایی که میشد خودشان کارهایشان را انجام میدادند و به زحمت میشد فهمید چه لازم دارد. نهایتا اگر ناچار میشدند، میگفتند:
بیرون رفتید، اگر برایتان امکان داشت و مزاحم کارهایتان نبود، فلان چیز را هم بد نیست، بگیرید!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
تکه روایتهایی از زندگی علامه مصباح یزدی، نقل خاطره از علی مصباح یزدی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
ما تو را حفظ کردیم، تو چرا باید چنین خلافی را مرتکب شوی؟!
از آقا جلال الدین آشتیانی شنیدم: مرحوم شیخ هادی نجمآبادی تهرانی آدم بسیار بیهوایی بود. شخصی را کشانکشان به جُرم عرق خوردن میآورند تا بر او حد اجرا کنند.
مرحوم نجمآبادی میگوید:
یکی از حاضرین دهان آن شخص را بو کند تا برای من ثابت شود که عرق خورده است.
هیچکس حاضر نمیشود این کار را انجام دهد، چون فقط کسی بوی عرق را تشخیص میدهد که عرق خور باشد. لذا جرم آن شخص اثبات نمیشود.
وقتی مجلس منقضی میگردد، مرحوم شیخ هادی به آن شخص اشاره میکند که بنشیند. سپس به او میفرماید:
ما تو را حفظ کردیم، ولی تو چرا باید چنین خلافی مرتکب شوی؟
و آن شخص را توبه میدهد. وی بعداً یکی از مقدّسین و ملازمین حاج شیخ هادی میگردد.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
جرعهای از دریا، ج ۳ ص ۳۳۱، سید موسی شبیری زنجانی، نشر موسسه کتابشناسی شیعه.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
عشق ایشان به کتاب کم نظیر بود!
مرحوم آیتالله العظمی صافی گلپایگانی که برای افتتاح برخی مؤسسات و مدارس دینی و علمی و ارتباط با مردم و شیعیان هند، به آن کشور کرده بودند، به کتابخانههای مهم هندوستان میرفتند و مطالعه میکردند. ایشان میگفتند:
صبح که به کتابخانه میرفتم، با اینکه برای من برنامههایی ترتیب داده بودند، دوست نداشتم آنجا را ترک کنم و در آنجا میماندم. ایشان میفرمودند:
علم، اینجا و در این کتابخانههاست؛ پس آن را در کجا جستجو میکنیم؟
علاقه ایشان به کتاب، بسیار عجیب بود و ایشان در این خصوص، نظیر نداشتند یا کمنظیر بودند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
هفته نامه افق حوزه، شماره ۷۳۹، ص۳، ویژه نامه آیت الله العظمی صافی گلپایگانی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
مرجعیت فقط به من مربوط نیست!
مرحوم [آیت الله] آقای سید محمد محقق داماد برایم نقل کردند:
در یک روز برفی، که مرحوم آیت الله حاج شیخ [عبدالکریم حائری یزدی] برای درس میآمدند، یکی از اعضای آستانه حضرت معصومه سلام الله علیها که در یکی از مقبرهها با دوستان خود نشسته بود، بلند میگوید:
این شیخ را ببین که در این روز برفی هم دست از دکانداری خود برنمیدارد!
از قضا همان روز مبتلا به دل درد میشود و بالاخره، به حاج شیخ متوسل میشوند، ایشان میفرمایند:
من از حق شخصی خودم گذشتم، ولی حساب مرجعیت فقط به من مربوط نمیشود!
بالاخره، آن شخص همان شب مُرد!
در عمر خودم کسانی را دیدهام که به برخی مراجع بسیار توهین کردند و جوانمرگ شدند!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
خاطرات آیتالله العظمی محمد علی گرامی قمی، ص ۹۹، نشر مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan.
از مطالعه ایشان آن هم در سنین بالا تعجب کردم!
در سال آخر عمر مرحوم آیت الله العظمی صافی گلپایگانی آخرین تالیف خودم، کتاب شبهای سامرا را به ایشان تقدیم کردم.
بعد از دو هفته ایشان تلفنی با بنده تماس گرفتند و فرمودند:
من کتاب شما را خواندم و مرا
مورد تشویق و تقدیر قرار دادند. من از علاقه ایشان به مطالعه، آن هم در سنین بالا تعجب کردم.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال حوزه علمیه قم در ایتا، نقل خاطره از حسین تهرانی، ۱۴۰۱/۱۰/۸
https://eitaa.com/sirefarzanegan
تا دقایق آخر عمر مطالعه میکردند!
مرحوم آیت الله العظمی صافی گلپایگانی در شب رحلت تا حدود ساعت یک و نیم شب که دچار کسالت شدند، در حال مطالعه بودند و به نوادگانشان که در خدمتشان بودند، سفارش میکردند:
کتابهای مرا بخوانید!
یکی از بهترین کتابهای ایشان، کتاب «معارف دین» در سه جلد است که در شب رحلت، همراه با کتاب اشعارشان در کنارشان بود؛ یعنی تا دقایق آخر نیز از مطالعه باز نایستادند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
هفته نامه افق حوزه، شماره ۷۳۹، ص۳، ویژه نامه آیت الله العظمی حاج شیخ لطف الله صافی گلپایگانی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
من نباید در این جایگاه باشم!
خاطرهای از آیت الله مصباح یزدی شنیدم که ادب و احترام بالایی را به من آموخت. ایشان فرموده بودند:
مرتبه آخری که توفیق داشتم در مراسم غبار روبی حرم مطهر امام رضا(علیه السلام) شرکت کنم، جایگاه مرا در ردیف مراجع عظام تقلید از جمله آیت الله وحید خراسانی قرار داده بودند. بنده دیدم این جایگاه بزرگی است و من نباید در این ردیف باشم، لذا خیلی آرام خودم را روی سنگها به عقب کشیدم که هم ردیف این جایگاه والا نباشم. این ادب به مراجع، نکته بزرگی است که از ایشان آموختم.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال علامه مصباح یزدی در ایتا، نقل خاطره از:
حجت الاسلام و المسلمین ادیانی، رئیس سازمان عقیدتی سیاسی فرماندهی انتظامی، ۱۴۰۱/۱۰/۱۰
https://eitaa.com/sirefarzanegan
اگر کتاب در دسترسشان نبود، ناراحت میشدند!
مرحوم آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی با کتاب خیلی انس داشتند و اگر کتاب در دسترسشان نبود، ناراحت بودند. ایشان حدود دو سال به علت همهگیری ویروس کرونا، در منزل بودند و اگر در طی این مدت، انسی با کتاب نداشتند، در همان روزهای اول دچار افسردگی یا بیماری میشدند؛ ولی چون از آغاز جوانی و حتی نوجوانی با کتاب مأنوس بودند، این دوران را با مطالعه پشت سر گذاشتند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
هفته نامه افق حوزه، شماره ۷۳۹، ص۳، ویژه نامه آیت الله العظمی صافی گلپایگانی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
فقط به دنبال خشنودی قلب مقدس امام عصر بودند!
مرحوم آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی حالات خاصی در قرائت زیارات «آل يس» و «عهد» داشتند و چنان بود که گویا حضرت را مشاهده میکنند. معتقد بودند که در تمام کارها باید رضایت حضرت را در نظر داشت و لذا در تمام سخنرانیها و دیدارهایشان، نام مبارک حضرت را به زبان میآوردند و دعا میکردند که موفق باشند تا رضایت ایشان را به دست بیاورند و قلب مقدسشان از ما خوشنود باشد.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
هفته نامه افق حوزه، شماره ۷۳۹، ص۳، ویژه نامه آیت الله العظمی صافی گلپایگانی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan