eitaa logo
سیره فرزانگان
1.2هزار دنبال‌کننده
268 عکس
122 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با این ترفند خودم را از مخمصه نجات دادم! مرحوم آیت الله سید حسین خادمی اصفهانی برای خودم نقل کردند و می‌فرمودند: یک وقتی شاه می‌خواست به اصفهان بیاید کسی آمد پیش من گفت: چند نفر از آقایان قرار است با شاه ملاقات کنند. خوب است شما هم تشریف بیاورید. می‌گفت: یک قدری فکر کردم که چگونه از این مخمصه خودم را خلاص کنم. بهانه آوردم و گفتم: فلانی من به علت بیماری باید زود به زود به دستشویی بروم. اگر آنجا بیایم مجبورم در حضور شاه بلند شوم و به بیرون بروم و این برای او اهانت تلقی می‌شود. خود ایشان این قصه را با لهجه‌ اصفهانی برایم نقل می‌کردند. خوب ایشان نگفته بود نه خیر شاه کافر و منافق است و من هرگز از وی استقبال نمی‌کنم. با این ترفند یک جوری خودشان را از معرکه خلاص کرده بودند! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: خاطرات حاج شیخ رضا استادی، ص۱۸۶، نشر مرکز اسناد انقلاب اسلامی. https://eitaa.com/sirefarzanegan
دارم این فحش نامه ها را خاک می‌کنم! داماد مرحوم آیت الله العظمی سید محمد حجت کوه کمری، جناب استاد دانشمند آقای مصباح‌زاده نقل نمودند: روزی در ساعتی که احتمالِ بیرون از خانه بودنِ حضرت آیةالل‍ه حجت معهود نبود، به منزل ایشان رفتم. دیدم، نیستند. پرسیدم: آقا کجا تشریف بردند؟ اهل خانه اشاره کردند به مدرسه- مدرسهٔ مبارکهٔ حجّتیه، درست پشت ساختمان مسکونی ایشان بود- رفتم دیدم خادم مشغول کندن گودالی است نسبتاً عمیق، و خود ایشان بالای گودال ایستاده و چند کیسه گونی کنارش است. مرا دیدند. سلام دادم. پس از جواب، بدون این‌که سوالی کرده باشم گفتند: مشد اکبر! بیا بالا خوبه! او که آمد، خودشان با دست شروع به خالی کردن گونی، داخل چاله کردند. دیدم نامه و کاغذ است. گفتند: این‌ها فحش‌نامه‌هایی است که افراد مختلف نوشته‌اند؛ من هم دارم می‌میرم- ایشان چند ماه قبل از وفات‌شان مرگ خود را اعلام کرده بودند و مرحوم حاج سیّد احمد زنجانی یکی از ناقلین آن صحنه بود چون حضور داشت- و اگر بعد از من این نوشته‌جات به دست کسی بیافتد، اعضای خاندان یا معتقدین و مقلّدین تُرکِ متعصّب و.‌.. موجبات دردسر و آزاری برای‌شان نشود و موجبات آبروریزی کسی فراهم نشود. لذا خاک می‌کنم تا معدوم شود. و خاک‌ها را مشد اکبر ریخت روی کاغذها تا چاله پر شد. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال تلگرامی چراغ مطالعه، خاطرات سید حسین موسوی زنجانی از پدر بزرگ خود مرحوم آیت الله العظمی سید محمد حجت کوه کمری. https://eitaa.com/sirefarzanegan
از دوست هر آن چه رسد، نکوست! صبر مرحوم استاد جعفر الهادی خوشنویس در دوره بیماری عجیب بود. بدن ایشان به‌خاطر سکته‌های پی در پی ضعیف و ضعیف‌تر شد؛ اما کلمه‌ای که حاکی از عدم رضایت باشد، کسی از ایشان نشنید. رضای به‌خواست خدا در او نمایان بود؛ آن هم در این مدت زمان زیاد، زبان حالش این بود: از دوست هر آنچه رسد! نیکوست.سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: هفته نامه افق حوزه، شماره ۷۳۷، ۲۰ نکته درباره مرحوم استاد جعفر الهادی خوشنویس، محمد امین پورامینی، ۱۴۰۱/۱۰/۲۶ https://eitaa.com/sirefarzanegan
من وظیفه دارم به ایتام آل محمد برسم! حجت‌الاسلام و‌المسلمین نواب نماینده محترم ولی‌فقیه در امور حج و زیارت، تعریف می‌‌کردند: نشد ما یک‌بار از مرحوم استاد جعفرالهادی خوشنویس بخواهیم که برای تدریس و سخنرانی به جایی بروند و ایشان نه بگویند. گاه ایشان در گرمای خوزستان در فرودگاه و غیر فرودگاه معطل می‌‌شدند یا غذا درست نمی‌‌رسید. یک بار نشنیدیم ایشان گله‌ای و یا شکایتی و اعتراضی داشته باشند؛ بلکه در کمال نجابت و بزرگواری رفتار می‌‌کردند. چون راه را می‌‌دیدند و مشکلات را نمی‌‌دیدند و این نگاه را داشتندکه من وظیفه دارم به ایتام آل‌ محمد (ص) برسم! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: هفته نامه افق حوزه، شماره ۷۳۷، ۲۰ نکته درباره مرحوم استاد جعفر الهادی خوشنویس، محمد امین پورامینی، ۱۴۰۱/۱۰/۲۶ https://eitaa.com/sirefarzanegan
خدا تکیه گاه و مایه امید من است! خدا رحمت کند، جد بزرگوار ما را مرحوم آیت‌اللّه‌ طبسی نجفی را، ایشان سکته کرده و قریب شش سال زمین‌گیر بودند. هر وقت من از ایشان می‌‌پرسیدم: آقا! چطورید؟ می‌‌گفتند: الحمدللّه! ما یک بار گِله و شکایتی از او نشنیدیم و دائم این ذکر را می‌‌گفتند: الّله ثقَتی وَ رَجائی: خدا تکیه‌گاه و مایه امید من است. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: هفته نامه افق حوزه، شماره ۷۳۷، ۲۰ نکته درباره مرحوم استاد جعفر الهادی خوشنویس، محمد امین پورامینی، ۱۴۰۱/۱۰/۲۶ https://eitaa.com/sirefarzanegan
این کتاب مفیدی است! یکی از کتاب‌های مرحوم استاد جعفر الهادی خوشنویس «الحقیقة کَما هی» است که به سی‌زبان زنده ترجمه شده است. شنیدم در جلسه‌ای حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با خطاب به حضرت آیت‌الله مکارم شیرازی، به این کتاب اشاره کرده و فرموده بودند: آیا این کتاب «الحقیقه کما هی» را دیده‌اید؟ گفته بودند: خیر، آنگاه از آن تعریف کرده و فرموده بودند: این‌گونه کتاب‌ها مفید است! این کتاب که شاید پنجاه صفحه هم نباشد؛ ولی در عین اختصار، بسیار گویا، جامع و مفید است و به بسیاری از زبان‌های زنده دنیا ترجمه و پخش شده است. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: هفته نامه افق حوزه، شماره ۷۳۷، ۲۰ نکته درباره مرحوم استاد جعفر الهادی خوشنویس، محمد امین پورامینی، ۱۴۰۱/۱۰/۲۶ https://eitaa.com/sirefarzanegan
مگر آدم شدن در جیب من است، که به تو بدهم! در ابتدای جوانی خدمت آیت الله بهجت (رضوان الله علیه)، در حرم مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) رسیدم. آن زمان شهرت عمومی پیدا نکرده بودند. به ایشان عرض کردم: دعا کنید، آدم بشوم! ایشان فرمودند: «مگر آدم شدن، در جیب من است که به تو بدهم» وقتی به جمله ایشان فکر کردم، دیدم چه سوال بی‌جایی پرسیدم. این مسیر را باید با طهارت و تلاش و مراقبه و محاسبه به دست آورد. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال استاد ادیبی لاریجانی در ایتا، ۱۴۰۱/۱۱/۲۰ https://eitaa.com/sirefarzanegan
پیراهن و قبای خودشان را به حقیر دادند! روزی در محضر حضرت علّامه طباطبایی(رضوان اللّٰه سبحانه وتعالی عليه)صحبت خرقهٔ صوفيان شد، ايشان فرمودند: «در مواردی که شنيده شده، بی‌اثر نبوده». مجلس که از افراد خالی شد، بنده عرض کردم: قبائی از قباهايتان را به بنده بدهيد! فرمودند: عصری تشريف بياوريد! عصر که رفتم و در زدم، خادم ايشان قبائی آورد. گفتم: برگردانيد به آقا! خادم رفت و حضرت علّامه خودشان تشريف آوردند و با دست مبارکشان آن قبا را به بنده دادند و در همان حال فرمودند: «بارك اللّٰه لك فيه». و نيز بعد از آن، وقت ديگری از ايشان تقاضای پيرهنی از پيرهن‌هايشان را نمودم، رفتند و پيراهنی آوردند. والحمد للّٰه ربّ العالمين. اين ناچيز گويد: پيغمبر اکرم(صلّی اللّٰه علیه وآله وسلّم) بُردهٔ خودشان را صله می‌دادند. و اين داستان معروف است: بعد از اينکه دعبل، قصيدهٔ خودش را برای حضرت امام رضا(علیه السّلام) خواند، تقاضای پيراهنی از آن حضرت نمود، و حضرت لباسی را به او دادند که فرمودند: در اين لباس، هزار ختم قرآن کرده‌ام. حاصل سخن اینکه، لباس گرفتن از پيغمبر و ائمّه طاهرين در تواريخ ثبت و ضبط شده است، و اين لباس گرفتن از اولياء خدا، سنّتی بوده است. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: اقیانوس علم و معرفت، محمد کریم پارسا، ص۲۱۴-۲۱۳، نشر دانشگاه علامه طباطبایی. https://eitaa.com/sirefarzanegan
گاهی جناب آقای آسيد هاشم رضوی بنارسی(رضوان اللّٰه سبحانه وتعالی عليه)صحبت‌هایی می‌کردند که در آن‌ها، اعراض‌دادنِ از علومِ رسميه مثل «فقه» بود. اين ناچيز به خاطرم آمد که مبادا اين عقيده را از آقای قاضی (رضوان اللّٰه سبحانه و تعالی عليه) اخذ کرده باشند! لذا موجب سؤالی شد که از حضرت علّامه طباطبایی پرسيدم: آيا مرحوم آقای قاضی از علوم رسميّه و «فقه» إعراض می‌دادند؟ حضرت علّامه فرمودند: نه، خودشان فقهِ طريقت درس می‌دادند و دعايشان به شاگردهايشان اين جمله بود: جعلك اللّٰه فقيهاً صوفيّاً پرسیدم: در مجلس اين دعا را می‌کردند؟ علّامه فرمودند: در خصوصی. پرسیدم: تقيّه نمی‌کردند؟ فرمودند: نه! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: اقیانوس علم و معرفت، محمد کریم پارسا،ص۲۱۲-۲۱۱، نشر دانشگاه علامه طباطبایی. https://eitaa.com/sirefarzanegan
تفاوت مسلک عرفانی آیت الله بهجت و آیت الله بهاالدینی! آیت‌ الله «مهدی هادوی تهرانی» در پایان جلسه تفسیر سوره مبارکه واقعه با اشاره به تفاوت برخی علما در مواجهه با مقوله «ذکر» فرمودند: مرحوم آیت الله بهجت اهل ذکر بودند. بنده در درس فقه ایشان شرکت داشتم و کسی را مانند ایشان در ذکر ندیدم؛ ایشان در حین درس حتی وقتی لحظات سکوت هم پیش می‌آمد، در همان لحظه ذکر می‌گفتند ولی آیت الله بهاء الدینی اینطور نبودند. یعنی خیلی اهل ذکر نبودند و وقتی دلیل را می‌پرسیدیم، می‌فرمودند: انسان باید اهل «ذُکر؛ یاد» باشد و به تعبیر اهل معرفت، آیت‌الله بهجت، اهل بکاء و گریه بودند ولی آیت‌الله بهاءالدینی خراباتی بودند. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: پایگاه معارفی عترتنا، ۱۴٠۱/۱۱/۱۷ https://eitaa.com/sirefarzanegan
دستانی که عمری حدیث نوشته بودند، به چشمان خود مالیدند، شفا یافتند! مرحوم پدر- آیت الله العظمی شیخ لطف الله صافی گلپایگانی- به چشم درد شدیدی مبتلا شده بودند. زمانی خدمت ایشان بودم صحبت از محدث قمی- صاحب مفاتیح الجنان- شد. به ایشان عرض کردم: برای فرزند محدث قمی بیماری پیش آمده بود، دارویی درست کرده بودند. مرحوم محدث قمی انگشت خود را به آن مایع زدند. وقتی دلیل را پرسیدند، گفته بودند: با این انگشت، هزاران حدیث نوشته شده و شفا در این انگشت است! بعد آن دارو را دادند و فرزند خورد و خوب شد. شما هم با این دست، احادیث زیادی نوشتید. انگشتان خود را به چشم خود بمالید، انشاالله خوب خواهید شد. همانجا دستان خود را به چشم خود مالیدند، بهبود یافتند و دیگر مبتلا به چشم درد نشدند! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: خبرگزاری شفقنا، ۱۴۰۱/۱۱/۲۰، محمد حسن صافی- فرزند معظم له- https://eitaa.com/sirefarzanegan
من برای غیرخدا کار نمی‌کنم! مرحوم پدر- آیت الله العظمی صافی گلپایگانی- همه عمر خود را وقف خدمت به اهل بیت(ع) نمودند. بارها از ایشان شنیدم که می‌گفتند: من برای غیرخدا کاری نمی‌کنم! این ۷ سالی که شورای نگهبان بودند، می‌فرمودند: یک بار برای غیرخدا، از قم به تهران نرفتم! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: خبرگزاری شفقنا، ۱۴۰۱/۱۱/۲۰، محمد حسن صافی- فرزند معظم له- https://eitaa.com/sirefarzanegan
درِ منزلِ استاد خود را می‌بوسیدند! اخلاص، تواضع، احترام به طلاب و اساتید و علما از ویژگیهای اخلاقی مرحوم پدر- آیت الله العظمی صافی گلپایگانی- بود. ایشان هنگام عبور از مقابل منزلِ آیت الله العظمی بروجردی با وجود کهولت سن، درِ این منزل را می‌بوسیدند! ایشان آثار آیت الله العظمی بروجردی و علمای بزرگ را حفظ کردند. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: خبرگزاری شفقنا، ۱۴۰۱/۱۱/۲۰، محمد حسن صافی- فرزند معظم له- https://eitaa.com/sirefarzanegan
به نوشتن عریضه و حضور در جمکران، خیلی عقیده داشتند! مرحوم پدر- آیت الله العظمی صافی گلپایگانی- فانی در امام زمان(عج) بودند و معتقد بودند که در تمام حالات و کارها باید رضایت آن امام بزرگوار را در نظر داشته باشیم. ایشان به نوشتن عریضه به ساحت مقدس صاحب الزمان(عج) تأکید داشتند و مسجد جمکران را برای حالات روحی و معنوی، بسیار مناسب می‌دانستد و می‌فرمودند: استاد ما آیت الله بروجردی به این مسجد توجه خاصی داشتند. به همین مناسبت این مطلب را می‌گفتند: در مصر، مشهد‌ِ رأسِ الحسین رایج است. ساکنان قاهره شخصا به مشهد رأس الحسین مشرف می‌شوند و عریضه را در ضریح می‌اندازند و ساکنان دیگر شهرها، به وسیله پست ارسال می‌کنند. ایشان می‌فرمودند: در یکی از سالها اداره پستِ مصر اعلام کرد که در یک سال تعداد عریضه‌های ارسالی به مشهد رأس الحسین، به یک میلیون رسیده است که بسیار موجب شگفتی است. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: خبرگزاری شفقنا، ۱۴۰۱/۱۱/۲۰، محمد حسن صافی- فرزند معظم له- https://eitaa.com/sirefarzanegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من حدیث با آن نوشته‌ام، این انگشتان شفابخش است! مرحوم پدر- آیت الله العظمی صافی گلپایگانی- به چشم درد شدیدی مبتلا شده بودند، که اطباء هم نتوانستند بیماری ایشان را رفع کنند، حتی پسرعموی ایشان که استاد دانشگاه بود، هم نتوانست کاری برای ایشان بکند. یک وقتی صحبت از محدث قمی- صاحب مفاتیح- شد که بیماری برای ایشان یا فرزندشان پیش آمده بود و ایشان مایعی را درست کرده بودند و با انگشت، به فرزند خود خورانده بودند و او شفا گرفته بود. وقتی علت را پرسیده بودند، فرموده بودند: من حدیث به آن خوانده‌ام و شفا در آن است! وقتی این بحث مطرح شد، والده ما به پدرم گفتند: شما هم عمری حدیث نوشته‌اید، شما هم این کار را کنید تا انشاالله شفا یابید! خدا شاهد است همان موقع ایشان انگشتشان را با نیت شفا به چشم خود مالیدند و تا آخرین لحظات عمر هم، هرگز بیماری چشم نگرفتند و حتی خطوط ریز را می‌توانستند بخوانند و احساس خستگی هم نداشتند. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: ایکنا، ۱۴۰۱/۱۱/۲۰، حسن صافی گلپایگانی- فرزند معظم له- https://eitaa.com/sirefarzanegan
عنایات امام زمان علیه‌السلام در پیروزی‌‌ انقلاب اسلامی! یکی از روزهایی که حسب معمول توفیق تشرّف محضر مرحوم حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی- قدّس سرّه- را داشتم؛ ایشان از عنایات حضرت ولیّ‌عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف در پیروزی‌های انقلاب اسلامی می‌فرمودند. از جمله قضیه انتقال قدرت ارتش پس از بازگشت امام- قدس سره- به ایران را نقل نمودند که پس از ورود امام به تهران، مساله مهم، انتقال قدرت بود که احتمال مقاومت و درگیری مسلّحانه و کشته‌شدن مردم می‌رفت. مرحوم آقا می‌فرمودند: ایشان و اخوی مکرّمشان مرحوم آیت الله العظمی حاج آقا علی صافی- اعلی الله مقامه- روز ۱۸ بهمن ۵۷ برای دیدن مرحوم امام راهی مدرسه علوی شدند. صبح که از قم حرکت کرده بودند باران شدیدی گرفته بود، آقا- که حلّ مشکلِ مهمِ انتقالِ قدرت را جز با عنایات غیبی ممکن نمی‌دانستند - عریضه‌ای خدمت حضرت نوشته و در مسیر قدیم قم به تهران، با زحمت آن را با آداب خاص و خطاب به حسین بن روح رضوان الله علیه در رودخانه جاری در آن مسیر انداخته بودند. آقا فرمودند: به علّت باران شدید، سر موعد نتوانستیم به تهران برسیم، و قرار شد فردا صبح خدمت امام برویم. نیمه شب که فرارسیده بود، ناگهان متوجه می‌شوند همافرها کار را یکسره کرده و الحاق خود را به انقلاب و اطاعت از فرمان امام اعلام کرده و آن مساله مهم و دشوار با عنایات غیبی بدون درگیری حل شده بود. مرحوم آقا حلّ این مشکلات را با عنایات غیبی و بر اثر دعای علما و بزرگان و ملّت دیندار ایران می‌دانستند و خدا را بر توجّهات و الطاف اهل بیت علیهم السلام شاکر بودند. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: محضرِ آفتاب- نکوداشت مرجع عالیقدر شیعه مرحوم آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی- تالیف محسن اکبری شاهرودی. https://eitaa.com/sirefarzanegan
دستخط شریف مرحوم آیت الله العظمی صافی گلپایگانی درباره مطلب بالا
محبت، محبت، محبت! سیّد جلال‌الدّین یونسی از جناب آقای سیّد عبدالباقی- فرزند بزرگوار مرحوم علّامهٔ طباطبائی- نقل کردند که: ظاهراً دو ماه قبل از رحلت ایشان (مرحوم علاّمه) از حضورشان تقاضا کردم کلّ امور و حقایق دین مقدس اسلام را در ضمن یک کلمه خلاصه نمایند. معظم‌له در پاسخ فرمودند: محبّت، محبّت، محبّت! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: نکته‌ها و خاطره‌ها، ص۲۷، سید احمد رضوی، به نقل از کانال تلگرامی چراغ مطالعه. https://eitaa.com/sirefarzanegan
در شب قدر در حرم، مشغول مطالعه بودند! مرحوم آقای شیخ جعفر زاهدی (جورابچی) نقل فرمودند که: مرحوم سیّد بحرالعلوم را در شب قدر در حرم مطهّر مولی امیرمؤمنان- علیه السّلام- دیدند که در دست کتابی دارند و به آن می‌نگرند. جمعی با خود اندیشه کردند که: مرحوم سیّد در حال خواندن دعایی عظیم القدر است؛ و لامحالة دعایی که جناب سیّد در شب قدر در حرم مولی - علیه السّلام - اختیار کند بسیار مغتنم است. لذا پیش رفته، از نزدیک ملاحظه کردند؛ دیدند ایشان کتاب حاشیهٔ ملّا عبدالل‍ه را در دست دارد و مشغول مطالعهٔ آن است! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: نکته‌ها و خاطره‌ها، ص۷۲، سید احمد رضوی، به نقل از کانال تلگرامی چراغ مطالعه. https://eitaa.com/sirefarzanegan
با این که به او توهین شده بود، کار او را انجام داده بود! شیخ عبدالحسین خراسانی (واعظ‌زاده) نقل کردند که: شخصی از علما برای مرحوم آیةالل‍ه سیّد ابوالحسن اصفهانی- قدّس سرّه- نامه‌ای نوشته، اظهار احتیاج و تقاضایِ مساعدتِ مالی کرده بود. امّا بر ظَهر(=پشت) پاکت، این عبارتِ[زشت و زننده] را نوشته بود: روزگار آیینه را محتاج خاکستر کند! علی‌الظّاهر در عین حال، مرحوم سیّد به اِنجاحِ مسؤولِ وی مبادرت نموده است[خواسته او را برآورده کرده بود!] سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: نکته‌ها و خاطره‌ها، ص۱۸، سید احمد رضوی، به نقل از کانال تلگرامی چراغ مطالعه. https://eitaa.com/sirefarzanegan