°•|🌿🌸
√ گناهان ڪوچڪ
+یڪ روز مریم آمد و گفت:
"به من یڪ روز مرخصے بده".
رفت و شب برگشت، دیدم سخت راه مے رود!
_پرسیدم: "تصادف ڪردے؟"
جوابے نداد...
+پاپیچش شدم تا بالاخره گفت ڪه روے لولههاےِنفت -ڪه خدا مےداند توے #آفتاب داغ خوزستان چقدر داغ میےشدند- پا برهنه راه رفته!
_پرسیدم "چرا این ڪار رو ڪردی؟"
گفت:" #غافل شده بودم این ڪار رو باید مے ڪردم تا یادم بیاید چه آتشے در #آخرت منتظر من است".
+گفتم: "تو ڪه جز #خدمت ڪارے نمے ڪنے".
گفت: "فڪر مےڪنے!
بعضے اشارهها، بعضی سڪوت هاے نا به جا؛ همهے اینها گناهاے ڪوچیڪیه ڪه تڪرار مے ڪنیم و برامون #عادے مےشن".
#شهیده_مریم_فرهانیان
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🔰 "سیره شهدا" 👇
╭┅────────┅╮
@sireh_shohada
╰┅────────┅╯
﷽
💫#خودسازی به سبک یک شهید...
📌خودسازی را قبل از انقلاب و با برنامه ی خودسازی امام خمینی (ره) شروع کرد. #سکوت جزو برنامه اش بود و برای ترک گناه می بایست حرف زدنش را به حداقل می رساند.
🔸ذاتا هم آدم کم حرفی بود ؛ اگر هم حرفی می زد ، بوی #دروغ یا #غیبت نداشت. حرفش حرف خودسازی بود.
🔹عاشق کتاب های #شهید_دستغیب بود و از همه بیشتر کتاب #عُجب و #ریا شهید؛ شاید بیشتر از ده بار این کتاب را خوانده بود.
▪️توی هـوای گـرم و شـرجی آبادان و در فصل #خـرماپـزان، روزه اش ترک نمی شد.
▫️#افطـار و #سحـرش یک تکـه نان بود و خـرما. چشمان گودرفته ورنگ پریده اش نشان بیداری های شبـانه و #روزه_داری روزش بود.
□بحالش #غبطه میخوردم؛ میگفتم: «این قدر نگران نباش؛ برادر شهیدت ازت #شفاعت میکنه.»
🔻می گفت: «نه، می خوام تـوی اون دنیـا #چـراغ دست خـودم باشه؛ به امیـد کسی نمیشه نشست.»
📜دختری کنارشـط / نشر فاتحان
"صلـواتی هدیـه کنیـم به ارواح مطهـر شهـدا"
#شهیده_مریم_فرهانیان
#خاطرات_شهدا
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🔰 "سیره شهدا" 👇
╭┅────────┅╮
🆔 @sireh_shohada
╰┅────────┅╯