❂◆◈○•--------------------
❂○° وقتی پدر آشپز میشود °○❂
💠 از لحاظ امکانات و مواد غذایی، وضع رزمندگان زیاد خوب نبود. مخصوصا آشپزی که وظیفه تامین غذا برای آنها را داشت، زیاد وارد نبود و صدای همه را درآورده بود.
🔸"حسین قجه ای" فکری به ذهنش رسید. سریع رفت زرین شهر اصفهان و به پدر کشاورزش که دست بر قضا آشپز توانایی هم بود، گفت:
"بابا جان، شما فقط یک هفته بیا کردستان، به این آشپز ما پخت و پز رو یاد بده، سر یک هفته خودم برت می گردونم خونه."
🔹بچه ها حال می کردند. دست پخت #حاج_جواد_قجهای حرف نداشت. حسین هم از این که توانسته بود چنین مشکل بزرگی را حل کند، به خود می بالید.
🔺یک هفته شد چند ماه و حاج جواد همچنان در آشپزخانه سپاه #مریوان مشغول پخت غذا برای رزمندگان اسلام بود. هر چه می رفت سراغ حسین و می گفت:
"حسین جون، تو به من قول دادی فقط یک هفته این جا بمونم، الان چند ماه شده."
جواب حسین این بود: پدر جان، این آشپزه هنوز کار یاد نگرفته و داره مواد غذایی رو خراب می کنه. شما چند روز دیگه اینجا بمون، خودم برت می گردونم اصفهان.
🔘دست آخر حاج جواد شکایتش را برد پیش #حاج_احمد_متوسلیان و به او گفت:
"حاج آقا، شما یه کاری بکنید. حسین به من قول داده که بعد یک هفته منو ببره خونه، ولی الان چند ماه گذشته و خبری نشده. هرچی هم بهش میگم حداقل بذار برم مرخصی، اجازه نمیده. تو رو خدا حاجی جون، شما بهش بگین بذاره برم ... بهش بگو، بابا می خوام برم به ننه ات سر بزنم!"
✍ روایتی از حمید داود آبادی رزمنده و نویسنده دفاع مقدس
------------------------•○◈❂
💠کانال سیره شهدا💠
🆔 @sirehyshohada
1_7456347.mp3
2.13M
دوباره مثل
بارون بهارم
کبوترشده
قلب بی قرارم ...
هوای سفر #شلمچه دارم
🍃🌹🍃🌹
💠کانال سیره شهدا💠
🆔 @sirehyshohada
☺️لبخند بزن رزمنده
#طنـزشهـدا
✔️ سر به سر عراقیا
هوس ڪردم با بی سیم عراقی ها را اذیت ڪنم.
گوشی بی سیم را گرفتم، روی فرڪانس یڪ عراقی ڪه از قبل به دست آورده بودم، چند بار صدا زدم:
" صفر من واحد. اسمعونی اجب"
بعد از چند بار تڪرار صدایی جواب داد:
"الموت الصدام"
تعجب ڪردم و خنده بچه ها بالا رفت.😄
از رو نرفتم و گفتم:
" بچه ها، انگار این ها از یگان های خودمان هستند، بگذارید سر به سرشان بگذاریم."
به همین خاطر در گوشی بی سیم گفتم: "انت جیش الخمینی"
طرف مقابل ڪه فقط الموت بلد بود گفت:
"الموت بر تو و همه اقوامت"😝😝😝
همین ڪه دیدم هوا پس است، عقب نشینی کرده، گفتم:
"بابا ما ایرانی هستیم و شما را سر ڪار گذاشته بودیم."
ولی او عڪس العمل جدی نشان داد و اینبار گفت:
"مرگ بر منافق! بالاخره شما را هم نابود می ڪنیم. نوڪران صدام، خود فروخته ها..."
😵😎😵
دیدم اوضاع قمر در عقرب شد،
😅😂😂😂😂
بی سیم را خاموش ڪرده و دیگر هوس سر به سر گذاشتن عراقی ها نڪردیم.
💠کانال سیره شهدا💠
🆔 @sirehyshohada
عجب
عطرِ دل انگیزی دارد
یادتان هر روز....
#سلام✋😍
#نگاه_شهدا_بدرقه_روزتون😊
💠کانال سیره شهدا💠
🆔 @sirehyshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥به مناسبت انتقال سفارت آمریکا به #بیتالمقدس
🔰سرلشگر قاسم سلیمانی: انتقام خون شهدای ایران و فلسطین و لبنان ریشهکن شدن رژیم کودککش اسرائیل است.
💠کانال سیره شهدا💠
🆔 @sirehyshohada
🔸 " در محضــر شهیــــد " ...
هیچ وقت دین خدا رو ،
دستور خدا رو ،
وظایف شرعیتون رو
باهیچ چیزی معامله نکنید.
#سردار_شهید_احمد_کاظمی
#پیام_شهید_به_ملت_ایران
┅═══✼❉❉✼═══┅
💠کانال سیره شهدا💠
🆔 @sirehyshohada
❂◆◈○•--------------------
❂○° فرمانده «گردان میثم» دوبار شهید شد! °○❂
💠 همزمان با یورش ارتش بعثی به خاک میهن اسلامی ایران، عباس با پافشاری فراوان، خود را به مناطق عملیاتی رساند و در محور قصر شیرین سر پل ذهاب به همراه همرزمانش همچون #محسن_وزوایی، #علیرضا_موحددانش، #اصغر_رنجبران و ... عملیات موفقی بر ارتفاعات #بازی_دراز انجام دادند، که در یکی از همین عملیاتها، شعف به شدت مجروح شد و دوستانش به خیال اینکه او شهید شده، وی را همراه پیکرهای شهدا به معراج شهدا بردند. او پیش از آغاز عملیات #الیبیتالمقدس به تیپ 27 محمد رسول الله(ص) منتقل شد. نخست به عنوان جانشین گردان میثم و سپس به سمت فرمانده این گردان در عملیات شرکت کرد. در مرحله نخست این عملیات نیز به شدت مجروح شد، به گونهای که در پشت بی سیم، خبر شهادت او را به #حاج_احمد_متوسلیان اعلام کردند. اما این بار هم عباس شهید نشده بود و گویا تقدیر وی چنین نگاشته شده بود که در آستانه ورود به خرمشهر، شهد شیرین شهادت را نوش جان کند.
🔸چه اینکه عباس پس از بهبودی نسبی و فرار از بیمارستان دوباره به خط مقدم بازگشت و در مرحله سوم عملیات الی بیت المقدس، به تاریخ 27 /2/ 61 تنها یک هفته پس از شهادت دوست صمیمی اش #محسن_وزوایی و در حالی که مزدوران بعثی درون خرمشهر در محاصره کامل بودند و شهر در آستانه آزادسازی بود، وی نیز به جمع یاران شهیدش پیوست.
🌷سالروز شهادت سردار شهید عباس شعف فرمانده گردان میثم تمار تیپ ۲۷ محمدرسولالله (ص) در عملیات الیبیتالمقدس
------------------------•○◈❂
💠کانال سیره شهدا💠
🆔 @sirehyshohada
#خـاطراتے_از_شهـدا
#روزه
✍ايستاده بود يك گوشه و مےگفت «اين ها رو بذاريد اين جا.ڪنسروها رو بذاريد توے قفسہ سيب و خيارها رو بذاريد اون ڪنار هندوونه ها رو بذاريد جلو يخچال.»
بارها را كہ خالے مےڪرديم، گفتم «عمو، اين جا عجب چيزهاي خوبے داريد ها. لااقل بيا و يكے، دوتا از اين هندوونه ها رو بده ما هم بخوريم.»
كف گير را برداشت و زد پشت دستم، گفت «بي خود. اين ها مال عزيزهاي منہ كہ اين جا روزه مےگيرن.»
📚يادگاران، جلد 15ص،68
#شهيد_حسن_اميري (عموحسن)
••┄┅══✼❣✼══┅┄••
💠کانـال سیره شهدا💠
🆔 @sirehyshohada
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹 #ماه_رمضـان_در_جبهه_ها 🌹
🌺 بعد از ۴۸ ساعت درگیرے با دشمن
نیمہ شب به اردوگاه رسیدیم ...
🌺 مقداری آب و یڪ جعبه خرما باقے مانده بود ، فرمانده بچه های گردان را به خط ڪرد و گفت : برادرانے ڪہ خیلی گرسنه هستند از این خرما بخورنـد و آنهایے کہ می توانند، تا فـردا صـبح تحمل ڪنند.
🌺 جعبہ خرمـا بیـن بچـه ها دست به دست چرخیـد تا به فرمانــده رسید...
🌺 فرمانـده بہ جعبـه خرمـا نگاه ڪرد، خرماهـا دست نخورده بود ،بچـه ها تنـها با آب قمقمه هایشان افطار ڪرده بودنـد.
🌹ماه #رمضان بود...
🌹تیرماه شصت و یڪ...
🍂 #عملیات_رمضان
🍂 #بفدای_لب_تشنه_ات_یاحسین
🍂 #خاطرات_ناب
💠کانال سیره شهدا💠
🆔 @sirehyshohada
#خاطرات
#اجتماعی
مسجد که جای خواب نیست !!
بعد از عملیات، آمده بود توی مسجد، برای نماز مغرب. خسته بود، خوابش برده بود. یکی آمده بود، با پا زده بود به پهلویش. گفته بود عمو! بلند شو. مسجد که جای خواب نیست. بلند شو.
بگویی یک اخم کرده بود؛ نکرده بود.
#شهید_بروجردی
📚یادگاران، جلد 12 کتاب شهید بروجردی، ص 53
💠کانال سیره شهدا💠
🆔 @sirehyshohada
#زندگی_به_سبک_شهدا🌷
✍سردار دربندي
در آسمان كردستان بوديم و سوار بر هلي كوپتر🚁.ديدم ايشان مدام به ساعت شان نگاه مي كند. علت را پرسيدم.
گفت:موقع نماز است. همان لحظه به خلبان اشاره كرد كه همين جا فرود بيايد تا نماز را در اول وقت بخوانيم.
خلبان گفت: اين منطقه زياد امن نيست، اگر صلاح بدانيد تا مقصد صبر كنيم.
شهيد صياد گفت: اشكالي ندارد، ما بايد همين جا نماز را بخوانيم.هلي كوپتر نشست. با آب قمقمه اي كه داشت، وضو گرفتيم و نماز ظهر را همگي به امامت ايشان اقامه كرديم🌷.
🌸#شهید_علی_صیاد_شیرازی
🌸#نماز_اول_وقت
💠کانال سیره شهدا💠
🆔 @sirehyshohada
#خاطرات
#اقتصادی
✅ پونصد تومن پیشت هست ؟؟؟
بودجه ی سپاه کردستان زیر دستش بود، اما خودش در بدترین وضعیت مالی کار می کرد. یک بار که با هم آمدیم تهران، سرش را انداخت پایین، گفت: پونصد تومن پیشِت هست بدم به مادرم ؟
📚یادگاران، جلد 12 کتاب شهید بروجردی، ص 74
💠کانال سیره شهدا💠
🆔 @sirehyshohada