🕊️بسم رب الشهدا🕊️
همه جمع شده بودیم وسط حیاط مدرسه و شعار میدادیم. داشتیم آماده میشدیم که بریم جلوی #دانشگاه تهران، همین که شعارها را تمرین میکردیم، بابای مدرسه که دم در کشیک میداد، گفت: یه ماشین از گاردیها به طرف مدرسه اومدن، اما صدیقه ول کن نبود. یک جوری میگفت: «مرگ برشاه،بگین مرگ برشاه» که انگار شاه جلوی رویش وایساده و قراره که با شعار های اون بمیره.سر دسته مون صدیقه بود.
دوباره بابای مدرسه به خانم ناظم گفت:بچه های مردم راجلوی تیر نبرید، گناه دارن، که صدیقه شعرش را خواند:
سحر میشه سحر میشه
سیاهی ها به در میشه
نخواب ارام تویک لحظه
که #خون خلق هدر میشه
چه آتشها به پا میشه
چه خونها که فنا میشه
ولی آخر مسلمانها
جهان از #ظلم رها میشه
همه گرم خوندن شعر صدیقه بودیم که یک سرباز اومد توی #حیاط، ما را که دید، یک #تیرهوایی شلیک کرد وگفت: متفرق بشین.صدیقه رفت جلو و گفت:به چه اجازه ای اومدین توی مدرسه؟
#سرباز گفت:خمینی«حضرت امام رحمة الله علیه»نظم مدرسه رابهم زده،برید سرکلاس بجای این چرت و پرت گفتنها.
صدیقه هم نمیدونم باچه جرأتی خوابوندتوی گوش سربازه.
خلاصه خانم ناظم که دید اوضاع بد شده گفت:شعار بدیم.
#ارتش برادرماست!خمینی رهبر ماست!
گاردی هم که حسابی خیط شده بود رفت بیرون.
صدیقه وایستاده بود ویه دفعه داد زد:روح منی #خمینی!بت شکنی خمینی!
همه سربازا ریختن تو مدرسه، فرمانده شون به خانم ناظم گفت:ما فقط اون دانش آموز خرابکار را میخواهیم، دستور بر هم زدن نظم مدرسه و فعالیت شما را نداریم.
بچه هابی مقدمه ریختن جلو،گفتن همه ما مثل اون هستیم. خانم مدیر و بعضی از معلمها هم اومدن جلو، گفتن ما وبقیه کارکنان #مدرسه هم هستیم،
کار صدیقه به همه دل و جرأت داد.از #شجاعت صدیقه آنها هم دُمشان را گذاشتند روی کولشان و رفتند
☘️شهیده #صدیقه_رودباری☘️
👈🏻 #شهیده شاخص جهاد سازندگی
کانال #سیره_صالحین
@siresalehin
🕊️بسم رب الشهدا🕊️
همه جمع شده بودیم وسط حیاط مدرسه و شعار میدادیم. داشتیم آماده میشدیم که بریم جلوی #دانشگاه تهران، همین که شعارها را تمرین میکردیم، بابای مدرسه که دم در کشیک میداد، گفت: یه ماشین از گاردیها به طرف مدرسه اومدن، اما صدیقه ول کن نبود. یک جوری میگفت: «مرگ برشاه،بگین مرگ برشاه» که انگار شاه جلوی رویش وایساده و قراره که با شعار های اون بمیره.سر دسته مون صدیقه بود.
دوباره بابای مدرسه به خانم ناظم گفت:بچه های مردم راجلوی تیر نبرید، گناه دارن، که صدیقه شعرش را خواند:
سحر میشه سحر میشه
سیاهی ها به در میشه
نخواب ارام تویک لحظه
که #خون خلق هدر میشه
چه آتشها به پا میشه
چه خونها که فنا میشه
ولی آخر مسلمانها
جهان از #ظلم رها میشه
همه گرم خوندن شعر صدیقه بودیم که یک سرباز اومد توی #حیاط، ما را که دید، یک #تیرهوایی شلیک کرد وگفت: متفرق بشین.صدیقه رفت جلو و گفت:به چه اجازه ای اومدین توی مدرسه؟
#سرباز گفت:خمینی«حضرت امام رحمة الله علیه»نظم مدرسه رابهم زده،برید سرکلاس بجای این چرت و پرت گفتنها.
صدیقه هم نمیدونم باچه جرأتی خوابوندتوی گوش سربازه.
خلاصه خانم ناظم که دید اوضاع بد شده گفت:شعار بدیم.
#ارتش برادرماست!خمینی رهبر ماست!
گاردی هم که حسابی خیط شده بود رفت بیرون.
صدیقه وایستاده بود ویه دفعه داد زد:روح منی #خمینی!بت شکنی خمینی!
همه سربازا ریختن تو مدرسه، فرمانده شون به خانم ناظم گفت:ما فقط اون دانش آموز خرابکار را میخواهیم، دستور بر هم زدن نظم مدرسه و فعالیت شما را نداریم.
بچه هابی مقدمه ریختن جلو،گفتن همه ما مثل اون هستیم. خانم مدیر و بعضی از معلمها هم اومدن جلو، گفتن ما وبقیه کارکنان #مدرسه هم هستیم،
کار صدیقه به همه دل و جرأت داد.از #شجاعت صدیقه آنها هم دُمشان را گذاشتند روی کولشان و رفتند
☘️شهیده #صدیقه_رودباری☘️
👈🏻 #شهیده شاخص جهاد سازندگی
کانال #سیره_صالحین
@siresalehin