eitaa logo
سیره علوی (ع)
208 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
35 فایل
اُدعُ إلى سبیل ربک بالحکمة والموعظة الحسنه (نحل.125) وابسته به مرکز احیاء موعظه حسنه mawezah.ir Ad1: @mahdimahdavi63 Ad2: @YaAliy Ad3: @Reza_shariati64 http://eitaa.com/joinchat/3049848832C0bd97c4343 🌸کــپـی از مــطـالــبـ کـانـال بــاذکر صـلـواتـ آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 برنامه «تجلی قرآن در آثار حضرت استاد علامه حسن زاده آملی حفظه الله» 🎞️ پخش از شبکه قرآن در ماه مبارک رمضان
🌘 ارزش ماه مبارک رمضان 🔻پيامبر خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله: لَو يَعلَمُ العَبدُ ما في رَمَضانَ لَوَدَّ أن يكونَ رَمَضانُ السَّنَةَ ❗️اگر بنده ارزش ماه رمضان را بداند، آرزو می‌كند كه سراسر سال، رمضان باشد. بحارالأنوار، 96/346/12
✍️امام على عليه السلام: 🔹أشَدُّ النّاسِ نَدامَةً و أكثَرُهُم مَلامَةً: العَجِلُ النَّزِقُ الّذي لا يُدرِكُهُ عَقلُهُ إلاّ بَعدَ فَوتِ أمرِهِ 💠سخت ترين پشيمانى و بيشترين سرزنش دامنگير كسى مى شود كه شتابكار و بى فكر است و وقتى كار از كار گذشت تازه به سر عقل مى آيد 📚غررالحكم حدیث3308
هدایت شده از موعودیاوران
💠ارزش استغفار در ماه رمضان ♻️ امام على عليه‌السلام: در ماه رمضان، بسيار استغفار و دعا كنيد؛ زيرا با دعا از شما دفعِ بلا مى‌شود و با استغفار، گناهانتان پاك مى‌گردد. https://eitaa.com/mouodyavaran
سهل بن حنيف از مسلمانان مخلص و از ياران با شهامت پيامبر (ص ) و على (ع ) بود، و در همه جنگهاى رسول خدا (ص ) شركتى فعال داشت ، سيرت نيك و صورت زيباى او زبانزد مردم بود و براستى يك شاگرد راستين مكتب نوپاى اسلام بود. نقل مى كنند: وى در يكى از جنگهاى ، همراه پيامبر (ص ) بود، به نهر آبى رسيد، بدن خود را در آن نهر شستشو داد، چون از نظر جسمى ، زيبا و قامتى همچون ((سرو)) داشت ، يكى از انصار به آنجا آمد، با ديدن او، از زيبايى آفرينش در شگفتى فرو رفت ، و جمله اى كه حكايت از اين شگفتى مى كند به زبان آورد طولى نكشيد (كه همين نظر زدن ) باعث بيمارى سهل بن حنيف شد، تب سخت او را فرا گرفت ، وى را به حضور پيامبر (ص ) آوردند، پيامبر (ص ) پس از احوالپرسى ، فرمود: ما يمنع احدكم اذا راى من أ خيه ما يعجبه فى نفسه او فى ماله فليبرك عليه ، فان العين حق . : ((چه مى شود وقتى كه در جسم يا مال برادرتان ، چيز جالبى يافتى ((بارك اللّه )) بگوئيد؟ زيرا ((چشم زخم )) حق است )). به اين ترتيب ، سفارش نمود كه در اين گونه موارد، براى شخص مورد نظر دعا كنند. استاد محمد مهدی اشتهاردی داستان دوستان
📝زمان بنی امیه بود که به شدت ظلمت پراکنی زیاد بود ، یک مستشرق مسیحی هست به نام لامنس یک مقاله ای دارد تو آن مقاله می گوید ما مسیحی ها باید مجسمه ی معاویه را از طلا بگیریم و بهش احترام بگذاریم ؛ باید در کنارش خضوع کنیم . چون اگر معاویه نبود اسلام ، غرب را گرفته بود، معاویه نگداشت اسلام گسترش پیدا کند. ما مسیحی ها باید احترام بگذاریم به او ، و الّا مسیحیتی نبود اسلام غرب را گرفته بود. 🔷آدمی بود که در زمان خودش انصافا ظلمت پراکنی کرد، بخش نامه صادر کرد تو هفتاد هزار (این را ابن ابی الحدید تو شرح نهج البلاغه اش می گویداین عالم اهل سنت ) بخش نامه صادر کرده بود تو ۷۰ هزار مسجد تو سرتاسر حکومت اسلامی آن زمان ، بعد از نماز ها همین جور که شما تعقیبات حضرت زهرا را می گویید بعد از نمازها سب به امیرالمومنین و دشنام و لعن امیرالمومنین داشته باشند، طوری که انقدر جا افتاد دشنام دادن به حضرت امیر که بعد از یک نماز جمعه ای یک آقایی صف های نماز را شکافت رفت جلو به آن امام جمعه ی درباری ازش سوال کرد آقا من مسئله ی شرعی دارم ، گفت : چیه؟ گفت من تو بعد از نماز یادم رفت به علی فحش بدهم‌ نمازم درست است ؟ بخش نامه صادر کرده بود معاویه که هرکسی که اسم بچه اش را علی بگذارد می توانید خانه را روی سرش خراب کنید، به همه ی حکّام ایالت ها و کل بباد آن زمان‌ . یک جهتی که امام حسین اسم پسرهایش را علی می گذاشت همین بود ، چون می دانید امام حسین اسم همه ی پسرهایش را علی گذاشته : علی اکبر علی اوسط علی اصغر ، که تو مجلس ابن زیاد وقتی که ابن زیاد از امام سجاد علیه السلام پرسید اسم شما چیه؟ گفت علی . گفت مگر علی کشته نشد تو کربلا؟ امام سجاد فرمود که : برادری داشتم اوهم نامش علی بود، که اورا مردم کشتند ، ابن زیاد یک مرتبه برافروخته شد همه ش علی علی علی! چه خبر است پدرت اسم همه ی پسرها را گذاشته علی؟ امام سجاد علیه السلام فرمود : پدرم پدرش را دوست داشت ، یعنی اگر تو پدرت معلوم نیست کیه که حسب و نسبی نداری پدر من پدرش را دوست داشت . 🔷 یکی از دلایلی که اسم بچه هایش را امام حسین علی می گذاشت چون زمان زمان علی ستیزی بود ، و امام حسین در مقابل آن کار این کار را انجام می داد؛ و این یک درس بزرگ برای همه است. استاد عالی
📝امام صادق علیه السلام فرمود: ما فردای قیامت نمی گذاریم دوستانمان تو آتش بروند. 🔷یک سنی نشسته از مخالفین تعجب کرد گفت آقا بعضی از اینها اهل گناهان کبیره اند ، فرمود خدا اینها را تو دنیا تطهیرشان می کند ، پاکشان می کند. ♦️فرمود چگونه؟ گفت به داغ فرزند، خدا یک پسرش را ازش می گیرد جگرش هر وقت می سوزد خدا کفاره ی یک ‌گناهش را پاک می کند. گفت اگر داغ بهش ندهد؟ گفت فقیرش می کند چهار روز دست و بالش خالی می شود یک قدری تو تنگنای اقتصادی قرار می گیرد پاکش می کنند. اگر این هم‌نباشد ؛ گفت یک همسر بد گیرش می افتد زن اذیتش می کند زن بد فحش می دهد تحقیرش می کند اذیتش می کند کفاره ی گناهانش می شود . گفت اگر این هم نباشد ، گفت همسایه ی بد، گیرش می اندازد اذیتش می کند. گفت اگر هیچکدام اینها نباشد ؛ فرمود مریضش می کند هر شبی که می نالد خدا کفاره ی گناهانش قرار می دهد. 🔷گفت اگر این هم نباشد ؛ حضرت فرمود: به کوریِ چشم دشمنان، ما نمی گذاریم دوستان جدم امیرالمومنین وارد جهنم بشوند . دست اینها را در قیامت می گیریم. ♦️حدیث امیدوار کننده ای هست ؛ لذا مومن باید بین خوف و رجا باشد، این آیات قیامت و بحث قیامت را می خوانیم باید خوف داشته باشیم اما از این ور هم باید امید داشته باشیم. استاد هاشمی نژاد
📝یک نفر از محرمان امیرالمومنین سلام الله علیه اسمش حبّه عُرنی است می گوید:با آقا امیرالمومنین رفتیم قبرستان می گوید:آقا ایستاد من هم ایستادم ولی ساکت بود این قدر ایستاد که این راوی می گوید:من خسته شدم و نشستم آقا ایستاده بود این قدر نشستم از نشستن خسته شدم دوباره بلند شدم باز از ایستادن خسته شدم دوباره نشستم چند دفعه تکرار می شود چندین دفعه از ایستادن خسته شد و چند دفعه هم از نشستن آخر می گوید:راستش از خلقم تنگ شد گفتم یا امیرالمومنین یک لحظه هایی استراحت بفرمایید این قدر ایستادید حضرت فرمود:ای حبّه این ایستادن خشک و خالی نیست این نیست مگر حرف زدن با این مومنین و انس گرفتن با این انسان ها. استاد فاطمی نیا
📝 انس خدمت کار حضرت بود خدمت کار به قول امروزی ها افتخاری بود برده نبود خدمت می کرد می گوید:هیچ گاه پیامبر مرا ملامت نکرد گاهی دست گلی آب می دادم حتی اطرافیان گاهی اخم می کردند ولی پیغمبر این ها را منع می کرد یک وقت یک خاطره ای نقل می کند که یک شب رسول خدا دیر آمد غذا هم جیره بندی بود آن هم در خانه ی پیغمبر که همه چیز با سختی پیش می رفت گفت:آقا دیر کرد پیش خود گفتم آقا هر کجا که باشند تا الان شما خود را میل کردند من سهم شام خودم را خوردم و سهم آقا را هم خوردم گرسنه بودم گفت:آقا هر کجا که باشد شامش را میل کرد آقا که تشریف آوردند بدون این که حتی بپرسند رفتند به بستر می گوید:بعد پس از ساعتی پیامبر آمد از بعضی از همراهانش پرسیدم که آقا افطار کردند؟مثل این که ماه رمضان بود گفتند:نه افطار کرد و نه جایی دعوت بوده است آن شب را به گونه ای گذراندم که فقط خدا می داند از این اندوه که پیامبر اگر آن شربت را بخواهد یک غذای شیر یا شربتی که نان تیلیت می کردند و میل می کردند اما او آن شب را گرسنه خوابید و گرسنه روز بعد روزه گرفت تا این لحظه نیز درباره ی آن سخنی نگفت و چیزی نپرسیده است چند روز بعد این را نقل کرد که هرگز پیامبر از آن شب چیزی نپرسید بیخود که آدم بزرگوار نمی شود. استاد نقویان
📝وجود مقدّس حضرت زهرا سلام الله روز آخری که در دنیا بود قببل از شهادت(چون حضرت زهرا بعد از نماز مغرب و عشاء به شهادت رسید)در بستر خوابیده بود وجود مقدس امیرالمومنین هم در حیات بود،حضرت زهرا سلام الله در خواب خواب پدر بزرگوارش را دید،پدر بزرگواری که هر موقع زهرا را می دید بلند می شد برایش و می آمد می بوسید و می بویید و می گفت:بوی بهشت از زهرا استشمام می کنم. مثل همیشه پدر آمد بغل کرد زهرا را بوسید حضرت زهرا شروع کرد به درد دل کردن:بابا جان بعد از شما ما غریب شدیم،دیگر جواب سلام ما را هم نمی دهند،شروع کرد این ها را گفتن پیغمبر اکرم فرمود:عزیز من دیگر جز امروزی در دنیا نخواهی بود امشب مهمان من هستی،حضرت زهرا از خواب بلند شد امیدالمومنین را صدا زد حضرت امیر آمد کنار بستر زهرا نشست زهرا جان خبری شد؟حضرت زهرا فرمود:علی جان!الان خواب پدر بزرگوارم را دیدم،به به خوشا به حالت که خواب حبیبم رسول خدا را دیدی،گفت:بله خواب پدرم را دیدم که در خواب به او گله کردم از غربت خودمان و از جفا هایی که امّتش بر ما کردند پدرم فرمود:امروز روز آخری است که در دنیا هستم و شب مهمان او هستم.اشک در چشمان امیرالمومنین پر شد،زهرا جان از رفتن داری خبر می دهی؟یک چند لحظه گذشت و خواب نقل کردن حضرت زهرا تمام شد یک سکوتی بین این مظلوم و مظلومه ایجاد شد یک مرتبه حضرت زهرا بلند بلند شروع کرد به گریه کردن امیرالمومنین فرمود:زهرا جان شما برای چه گریه می کنید؟شما که از همّ و غم دنیا راحت می شوی.فرمود:گریه ی من برای توست که بعد از من تنها می مانی. زهرا جان درست گفتی بعد از تو بود که علی سر به بیابان می گذاشت و سر به چاه و گریه می کرد. استاد عالی
✨﷽✨ 👑پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل ، آرامش را به تصویر بکشد. نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند. آن تابلو ها ، تصاویری بودند از خورشید به هنگام غروب ، رودهای آرام ، کودکانی که در چمن می دویدند ، رنگین کمان در آسمان ، پرندهو قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ.پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد ، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد. ... اولی ، تصویر دریاچه ی آرامی بود که کوههای عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود. در جای جایش می شد ابرهای کوچک و سفید را دید، و اگر دقیق نگاه می کردند، در گوشه ی چپ دریاچه، خانه ی کوچکی قرار داشت، پنجره اش باز بود، دود از دودکش آن بر می خواست، که نشان می داد شام گرم و نرمی آماده است. تصویر دوم هم کوهها را نمایش می داد. اما کوهها ناهموار بود ، قله ها تیز و دندانه ای بود. آسمان بالای کوهها بطور بیرحمانه ای تاریک بود، و ابرها آبستن آذرخش، تگرگ و باران سیل آسا بودند. این تابلو با تابلو های دیگری که برای مسابقه فرستاده بودند، هیچ هماهنگی نداشت.اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه می کرد، در بریدگی صخره ای شوم، جوجه پرنده ای را می دید.آنجا، در میان غرش وحشیانه ی طوفان ، جوجه گنجشکی ، آرام نشسته بود. پادشاه درباریان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده ی جایزه ی بهترین تصویر آرامش، تابلو دوم است. بعد توضیح داد : 👌آرامش چیزی نیست که در مکانی بی سر و صدا ، بی مشکل و بدون کار سخت یافت شود ، بلکه معنای حقیقی آرامش این است که هنگامیکه شرایط سختی بر ما می گذرد آرامش در قلب ما حفظ شود. ☘☘☘☘
🔴 روزه دار واقعی کیست؟! ✍ امام صادق(ع): روزه، تنها دست كشيدن از طعام نيست، بلکه شرایطی دارد كه با رعايت آنها، روزه کامل می گردد.  یعنی هنگامى كه روزه گرفتید 🔹زبان خود را نگه داريد. 🔸ديدگانتان را‌ از ناروا بپوشانید، 🔹با يكديگر نزاع نكنيد. 🔸حسد نورزید. 🔹غيبت نكنيد. 🔸با هم بحث و جدل نکنید. 🔹به زیردستان خود دشنام و ناسزا مگویيد، 🔸و روزه هر روزتان با روز دیگر فرق داشته باشد. 📚کافی، ج۴، ص87
خدایا ببخش - @BeainolHarameain.mp3
5.28M
• عبد گنھڪارت دلش بیقراره دلش بیقراره دلش بیقراره...!💔 حاج‌محمودڪریمے🎙 🌙 #
revayat ajib mah ramzan.ali.mp3
4.4M
🎙واعظ: حاج آقا 🔖 روایت عجیب ماه رمضان 🔖
🍃 ✅بالاترین تنبیه 🛎 وقتے حضرت موسے (ع) خواست به کوه طور برود کسے به او گفت : به پروردگار بگو این همه من معصیت میکنم،چرا من را تنبیه نمیکنے⁉️ 🔆 خداوند به حضرت موسے گفت، وقتے رفتے به او بگو: بالاترین تنبیهات این است که نماز میخوانے‌ و لذت نماز را نمے چشے... 📚آیت الله حق شناس(ره) ‌‌
باز شدن چشم دل ✨دیگران گفته‌اند که چشم باز کنید تا ببینید، ولی بزرگان اهل معنا می‌گویند که چشم ببندید تا ببینید. از خیلی چیزها چشم‌پوشی کنید تا چشم دلتان باز شود. 🔹آیت‌الله
ای دوست ز رحمت دل آگاهم ده در ماه دعا سیر الی الله ام ده ماه رمضان و ماه مهمانی توست در محفل مهمانی خود راهم ده…
قسمت دوم (حتما بخونید و دنبال کنید...) سفیانی سپاهی را به مدینه فرستاد و توانست این شهر را هم تصرّف کند. اکنون، سفیانی در اندیشه تصرّف شهر مکّه است؛ زیرا شنیده است امام زمان در این شهر ظهور می کند. او دستور داده تا تعدادی از سربازانش به مکّه بروند و این شهر را محاصره کنند. اکنون شهر مکّه در تصرّف سپاهیان سفیانی است. سؤالی ذهن مرا به خود مشغول کرده است: امام زمان و یاران او چگونه این حلقه محاصره را خواهند شکست؟ سپاهیان سفیانی با دقّت همه راه های ورودی شهر را کنترل می کنند. آماده شو ! ما باید به بیرون شهر برویم، همان جایی که قرار است جوانی ماه رو وارد شهر شود. آنجا را نگاه کن ! آیا آن جوان سی ساله را می بینی که به شکل و شمایل یک چوپان است؟ او در دست خود یک چوب دستی دارد و آرام آرام از میان سپاه سفیانی عبور می کند. خیلی عجیب است ! سپاه سفیانی که نمی گذارند هیچ کس وارد شهر شود، چرا مانع ورود این جوان نمی شوند؟ نمی دانم او را شناختی یا نه؟ جان من فدای او! این جوان، همان مولای من و توست که به امر خدا به شکل یک چوپان، وارد شهر می شود.(5) او از راه دوری آمده است. او از «یَمَن» به «مدینه» رفته و مدّتی در شهر پیامبر منزل کرده است و با حمله سپاه سفیانی به مدینه، از آنجا خارج شده و اکنون به مکّه رسیده است.(1) صورت نورانیش چون ماه شب چهارده می درخشد.(2) به گونه راستش نگاه کن ! آن خال زیبا را می بینی که چون ستاره ای می درخشد؟(3) این جوان، فرزند پیامبر است و می آید تا دین جَدّش را زنده کند...(4) امام زمان وارد شهر می شود، ودر کنار کوه های این شهر منزل می کند. شهر مکّه، شهر خدا و کعبه، محور خداپرستی است و چون هدف امام، ریشه کن کردن کفر است، حرکت خود را از مکّه شروع می کند. هنوز تا زمان ظهور، فرصت باقی است. امام زودتر به مکّه آمده است تا برای انجام کارهای مقدماتی رسیدگی کند. ادامه دارد... 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 مستندات روایی: 5. الإمام الصادق علیه السلام: «یسوق بین یدیه أعزه عجافا حتی یصل بها...»: مختصر بصائر الدرجات ص 182، بحار الأنوار ج 53 ص 6 . 1- رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم : «... یصبر حتی یأذن الله له بالخروج، فیخرج من الیمن من قریه یقال لها أکرعه...»: کفایه الأثر ص 150، بحار الأنوار ج 36 ص 335، و ج 52 ص 380. رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم قال: «.. فیخرج رجل من أهل المدینه هاربه إلی مکه، فیأتیه ناس من أهل مکه فیخرجونه»: سنن أبی داوود ج 2 ص 275، کنز العمال ج 11 ص 135. 2- 7. أمیر المؤمنین علیه السلام: «... شعره علی منکبیه ونور وجهه یعلو سواد لحیته ورأسه...»: روضه الواعظین ص 226، الإرشاد للمفید ص 382، الغیبه للطوسی ص 470، الخرائج والجرائح ج 2 ص 1152، إعلام الوری ص 294، کشف الغمه ص 263، بحار الأنوار ج 51 ص 36. 3- .8 رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم : «.... علی خده الأیمن خال کأنه کوکب دری»: کشف الغمه ص 269، العقد النضید ص 29، بحار الأنوار ص 80، غایه المرام ص 114، کشف الخفاء ص 288، مجمع الزوائد ج 7 ص 319، المعجم الکبیر ج 8 ص 102، مسند الشامیین ج 2 ص 410، کنز العمال ج 14 ص 268، الإصابه ج 6 ص 71، ینابیع الموده ج 3 ص 200 4- 09 رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم: «المهدی من عترتی من ولد فاطمه»: سنن أبی داوود ج 2 ص 310، تحفه الأحوذی ج 6 ص 403، عون المعبود ج 11 ص 251، شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید ج 1 ص 281، فیض القدیر ج 6 ص 360. 💞 دوستانت رو به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ دعوت کن 🌱↙️ ❤️ @havayeadam 💚
▫️امام علی علیه السلام : ارتش به اذن خداوند دژ مردم، و زينت حاكمان، و ارجمندى دين، و راههاى امنيت‏ اند، كه مردم بدون آنان برپاى نمانند ... فَالْجُنُودُ بِإِذْنِ اللَّهِ حُصُونُ الرَّعِيَّةِ وَ زَيْنُ الْوُلَاةِ وَ عِزُّ الدِّينِ وَ سُبُلُ الْأَمْنِ وَ لَيْسَ تَقُومُ الرَّعِيَّةُ إِلَّا بِهِمْ ... 📚نهج‌البلاغه - نامه شماره 53
در جنگ خندق وقتى كه كفار قريش مسلمين را احاطه كردند و قبايل ديگر هم با قريش همدست شده و آنان را در برابر اسلام تقويت نمودند، ده هزار سرباز مسلمان را محاصره كرده ، مسلمانان را در شرايط بسيار سخت اقتصادى و اجتماعى قرار دادند، به طورى كه به حسب ظاهر راهى براى نجات مسلمين باقى نمانده بود. سردار سپاه كفر ((عمرو بن عبدود)) با همراهانش خندقى را كه مسلمين به دور خود كشيده بودند دور زدند تا اين كه نقطه اى را پيدا كرده كه از آنجا توانستند با اسب به آن طرف خندق بپرند. آنها به پيشروى خود ادامه دادند و آنقدر جلو رفتند تا در برابر مسلمين قرار گرفتند، صداى هل من مبارز خود را بلند كردند احدى از مسلمين جراءت نكرد جلو برود چون شك نداشتند كه هر كدام جلو بروند كشته مى شوند. على (ع ) در حالى كه از عمر شريفش هنوز بيست و چند سال نگذشته بود از جاى بلند شد و به پيامبر عرض كرد: يا رسول اللّه به من اجازه ميدان بدهيد. پيامبر فرمود بنشين ! چون رسول خدا مى خواست با اصحاب اتمام حجت بشود. ((عمرو بن عبدود)) هم پيوسته اسبش را جولان مى داد و فرياد مى زد: هل من مبارز؟ پيامبر فرمودند: كسى هست كه با اين مرد بجنگد؟ كسى برنخاست ، دو مرتبه على (ع ) برخاست عرض كرد: يا رسول اللّه ! به من اجازه بدهيد. باز پيامبر فرمودند: بنشين ! بار سوّم و شايد بار چهارم هم همين طور تكرار شد. عمرو بن عبدود شعرى خواند كه مسلمانان را به حدّى ناراحت كرد كه انگار استخوان آنها را آتش زده باشد، او مى گفت : من از بس گفتم هل من مبارز خسته شدم ، يك مرد اينجا نيست ؟(52) اى مسلمين ! شما كه ادعا مى كنيد كشتگان ما به جهنم مى روند پس يك نفر بيايد اينجا، يا بكشد تا من به جهنم بروم و يا كشته شود و به بهشت برود. على (ع ) از جا حركت كرد و فرمود: عجله نكن ، من از پاسخ گفتن به تو عاجز نيستم . عمر بن خطاب هم براى اين كه عذر مسلمين را بخواهد گفت : يا رسول اللّه ! اگر كسى بلند نمى شود حق دارد چون اين مردى است كه با هزار نفر برابر است . هر كسى با او روبرو شود كشته خواهد شد. كار به جايى رسيد كه پيامبر فرمود: برز الاسلام كله الى الكفر كله . تمام اسلام ، با تمام كفر روبرو شده است . بالاخره على (ع ) با عمرو، روبرو شد و آن ملعون را از پاى درآورد و اسلام را نجات داد. بنابراين اگر گفته مى شود شمشير على (ع ) براى اسلام نافذ بود و اگر نبود اسلامى وجود نداشت ، معنايش اين نيست كه شمشير على آمد و به زور مردم را مسلمان كرد. بلكه معنايش اين است كه اگر شمشير على (ع ) در راه دفاع از اسلام برنده نبود دشمن ريشه اسلام را كنده بود. اسلام دين شمشير است ، امام شمشيرش هميشه آماده دفاع است ، تا از جان مسلمين يا از سرزمين مسلمين و يا از توحيد نگهبانى كند. (حكايتها و هدايتها در آثار استاد شهيد آية الله مرتضى مطهرى) سيره نبوى ، ص 133 و 134.
رمضان آخر براى على (ع ) صفاى ديگرى داشت و براى اهلبيتش اضطراب و دلهره ، زيرا آنها از پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله خبرهايى را شنيده بودند و اظهاراتى را نيز از خود آن حضرت دريافت مى نمودند، چون على (ع ) علائمى را كه خود مى دانست آشكار مى ديد چيزهاى عجيبى مى گفت و در ماه رمضان آخر عمر هر شبى را در يك جا مهمان بود ولى خيلى كم غذا مى خورد، بچّه ها دلشان به حال پدر مى سوخت و به حال او رقت مى كردند، سؤ ال مى نمودند: پدر جان شما چرا اينقدر كم غذا مى خوريد؟ مى فرمود: مى خواهم در حالى خداى خودم را ملاقات كنم كه شكمم گرسنه باشد، بچّه ها مى فهميدند براى على يك انتظارى است ، انتظار نزديكى ! گاهى نگاه مى كرد به آسمان و مى گفت : آنكه به من خبر داده است حبيبم پيامبر، راست گفته است ، سخن او دروغ نيست ، نزديك است ، نزديك است . شب نوزدهم ماه مبارك رمضان فرا رسيد، بچّه ها آمدند پيش على (ع ) و تا پاسى از شب را در خدمت او بودند. بعد از آن امام حسن (ع ) به خانه خويش تشريف بردند. على (ع ) مانند هميشه آن شب را در صلّى گذرانيد زيراشب را نمى خوابند و او هر گاه كه از كارهاى زندگى و اجتماعى اش آسوده مى شد به صلّى مى رفت و با خاى خويش خلوت ميكرد و راز و نياز مى نمود. هنوز صبح طلوع نكرده بود كه امام حسن (ع ) به مصلاّى پدر آمد. اميرالمؤ منين (ع ) با آن احترام خاصى كه براى اولاد زهرا(س ) قائل بودند خطاب به امام حسن (ع ) فرمود: پسر جان ! من ديشب همينطور كه نشسته بودم خوابم برد، يك دفعه پيامبر را در عالم رؤ يا ديدم ، عرض كردم : يا رسول اللّه من از دست اين امّت تو چه خون دلها خوردم ! پيامبر صلى اللّه عليه و آله در جواب فرمودند: نفرين كن ! من هم نفرين كردم به آنها و از خدا خواستم كه (من را از آنها بگيرد و مرگ مرا برساند) و يك انسان نالايقى به جاى من بر آنان بفرستد، همان حاكمى را بر آنان مسلط كند كه شايسته آن هستند. با شنيدن اين جملات از على چه اضطرابى به خانواده و اطرافيان دست مى دهد؟ مى آيد بيرون ، مرغابى ها صدا مى كنند مى فرمايد: بله الا ن صداى مرغ است ولى طولى نمى كشد كه صداى نوحه گرى انسانها در همين جا بلند مى شود، بچّه ها آمدند جلوى اميرالمؤ منين را گرفتند و گفتند: پدر جان نمى گذاريم شما به مسجد برويد و بايد يك نفر ديگر را به نيابت از خود بفرستى ! حضرت اوّل فرمود: برويد به خواهرزاده ام جعدة بن جبيره بگوييد به مسجد برود و با مردم نماز جماعت را بپا دارد، اما بعد خود حضرت فرمودند: نه ، من خودم مى روم . عرض كردند: اجازه دهيد كسى شما را همراهى كند. فرمودند: خير، نمى خواهم كسى مرا همراهى نمايد. آن شب براى على (ع ) شب با صفائى بود، خدا مى داند او چه هيجانى داشت . او خيلى سعى مى كرد كه راز اين صفا و هيجان را كشف كند و (انگار) خداوند ابا مى كرد، ولى او مى دانست كه حوادث بزرگى در پيش دارد. آمد و آمد نزديك اذان صبح شده بود مانند هميشه كه خود اذان مى گفت ، رفت بالاى ماءذنه ، فرياد اللّه اكبر، اللّه اكبر را بلند كرد، اذان را كه تمام كرد با آن سپيده دم خداحافظى نمود و فرمود: اى صبح ! اى سپيده دم ! اى فجر! از روزى كه على چشم به اين دنيا گشوده است آيا روزى بوده است كه تو بدمى و چشم على خواب باشد؟ يعنى اى سپيده دم بعد از اين چشم على براى هميشه به خواب خواهد رفت . در وقتى كه دارد از ماءذنه پايين مى آيد شعرى مى خواند به اين مضمون كه : راه مؤ من مجاهد را باز كنيد! باز خودش را به عنوان يك مؤمن مجاهد توصيف مى كند! باز دلهره ها، اضطرابهاى افراد را زياد مى كند! على گفته بود: پشت سر اين ضجه ها نوحه هايى هست ! يك وقت يك فرياد همه را متوجه كرد، صدايى شنيدند كه در همه جا پيچيده : ((بخدا سوگند كه در هم شكست اركان هدايت و تاريك شد ستاره هاى علم نبوت و برطرف شد نشانه هاى پرواپيشگى و گسيخته شد عروة الوثقاى آلهى و كشته شد پسر عم محمّد مصطفى صلى اللّه عليه و اله و شهيد شد سيد اوصياء على مرتضى (ع )، شهيد كرد او را بدبخت ترين اشقياء))(1) اما بعد از آنكه او در بستر افتاد اين جمله را فرمود: بخدا قسم هنگامى كه اين ضربت بر فرق من وارد شد، مثل من ، مثل عاشقى بود كه به معشوق خودش رسيده باشد، مثل آن كسى بود كه در شب ظلمانى دنبال آبى مى گردد تا خيمه و خرگاهش را بردارد و به آنجا برود، اگر در آن تاريكى آن چاه آب را پيدا كند چقدر خوشحال مى شود، مثل من همان شخص است .(2) لحظاتى است كه على (ع ) با مرگ مواجه شده است ، طبيبى به نام اسيد بن عمرو را كه از تحصيل كرده هاى جندى شاپور و عرب هم بوده و در كوفه نيز مى زيسته است خبر كردند. طبيب آمد و زخم سر اميرالمؤ منين را معاينه كرد، با وسائلى كه آن روز داشتند فهميد كه زهر وارد خون آن حضرت شده است . طبيب از معالجه اظهار عجز نمود و عرض كرد: يا اميرالمؤ منين اگر وصيتى داريد بفرماييد!! قبلا هم اين مساله معلوم شده بود، زيرا وقتى كه
ام كلثوم به سراغ قاتل آن حضرت مى رود به وى پرخاش مى كند و مى گويد، آخر پدر من با توجه كرده بود كه دست به اين كار زدى ؟ و بعد اضافه مى كند: اميدوارم كه پدرم سلامتى خودش را بازيافت و روسياهى براى تو بماند. تا اين جمله را ام كلثوم گفت ، آن ملعون شروع كرد به حرف زدن و پاسخ گفتن و اظهار داشت : كه اى دختر على ! خاطرت جمع باشد من اين شمشير را به هزار درهم يا دينار خريده ام و هزار درهم يا دينار نيز داده ام كه آن را مسمومش كرده اند و سمى كه به اين شمشير ماليده ام نه تنها فرق پدرت كه اگر بر سر تمام اهل كوفه يك جا وارد مى شد هلاك مى شدند، مطمئن باش ‍ كه پدرت ديگر نمى ماند.(3) اين شقاوت دشمن و اما آنچه كه بزرگوارى و معجزه هاى انسانى على را نشان مى دهد در اينجاست كه وقتى برايش غذا آوردند غذا را نتوانست بخورد شير را آوردند از شير مقدارى نوشيد، آنگاه كه شروع به وصيّت كرد، در قسمتى از آن فرمود: با آن اسيرتان (قاتل ) خوش رفتارى و مدارا كنيد و همچنين در وصيّتش ‍ افزود: اى اولاد عبدالمطلب ؛ پس از وفات من مبادا در ميان مردم بيفتيد و بگوييد: اميرالمؤ منين اينطور شد و فلان كس محرّك اين كار بوده است و اين و آن را متهم كنيد! خير نمى خواهيد دنبال اين حرفها برويد، قاتل من يك نفر است . رو كرد به امام حسن (ع ) و فرمود: فرزندم حسن ! او(قاتل ) يك ضربت بيشتر به پدر شما نزده (4) ، بعد از من اختيار با خودت اگر مى خواهى آزادش كنى مجاز هستى و اگر مى خواهى قصاص نمايى توجه داشته باش او به پدر تو يك ضربت زده است فقط يك ضربت به او بزنيد، اگر با همان يك ضربه كشته شد كه شد، اگر نشد هم نشد (يعنى اصرار نداشته باشيد كه حتما كشته شود). لحظه اى مى گذرد، باز هم سراغ اسير (قاتلش ) را مى گيرد سؤ ال مى كند: آيا به او غذا داده ايد؟ آب داده ايد؟ رسيدگى كرده ايد؟ اينگونه بود رفتارش با دشمن . اين ها مردانگى ها و انسانيت هاى على است كه حتى وقتى كه در بستر افتاده است و ساعت به ساعت حالش بدتر مى شود و سموم روى بدن مقدسش بيشتر اثر مى گذارد و اصحاب ناراحت مى شوند، گريه مى كنند ناله سر مى دهند، مى بينند لبهاى على خندان و شكفته است و از اين اتفاق اظهار رضايت مى كند، دقايق آخر عمر على (ع ) نزديك مى شود همه نزديكان دور بسترش جمع بودند زهر به بدن مباركش ‍ ديگر خيلى اثر كرده بود و لذا گاهى وجود مقدّسش از حال ميرفت و به حال اغماء در مى آمد و همين كه به حال مى آمد باز نصيحت مى كرد، موعظه مى كرد، آخرين موعظه على (ع ) همان موعظه بسيار پرجوش و حرارت است كه در بيست ماده بيان فرموده است .(5) كه در آن اوّل حسن و حسين را مخاطب قرار داده است بعد همه فرزندانش ‍ را و پس از آن هم همه مردمى كه تا دامنه قيامت صدايش را مى شنوند. كلامش را مى خوانند. (حكايتها و هدايتها در آثار استاد شهيد آية الله مرتضى مطهرى) 1- منتهى الامال ، چاپ جاويدان ، ج 1، ص 214 . 2- نهج البلاغه ، صبحى صالح ، ص 379. نقل از ص 45 - 48 انسان كامل . 3- انسان كامل ، ص 69 . 4- نهج البلاغه ، صبحى صالح ، ص 421 . 5- تحف العقول ، ص 135 . انسان كامل ، صص 69 - 71 .
✨﷽✨ ✅باعث اذیت امام زمان نشویم" ✍ امام عصر عليه السّلام در نامه ‏اى به جناب محمدابن علی كرخى چنين نوشته اند: يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ قَدْ آذَانَا جُهَلَاءُ الشِّيعَةِ وَ حُمَقَاؤُهُمْ‏ وَ مَنْ دِينُهُ جَنَاحُ الْبَعُوضَةِ أَرْجَحُ مِنْهُ... اى محمّد بن على! جاهلان و نابخردان شيعه، موجبات آزار و اذيّت ما را فراهم مى‏كنند و افرادى كه براى دينشان به اندازه يك بال مگس ارزش قائل نيستند، باعث ناراحتى ما مى‏ شوند. 📚 طبرسی، الإحتجاج ج‏2 ص474 به راستی کدام یک از اعمال ما شیعیان باعث می شوند تا امام زمان عجل الله تعالی فرجه، اذیت شوند؟ افرادی که برای دینشان به اندازۀ یک بال مگس ارزش قائل نیستند کدام گروه از شیعیان هستند؟ یکی از مهمترین وظایفی که منتظران بر عهده دارند این است که سبک زندگیشان امام زمان پسندانه باشد تا آن حضرت از عملکرد آنها رضایت داشته باشد.
1400-01-29(kashani).mp3
10.95M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا 👤 📚 موضوع:وقایع روزهای پایانی حکومت امیرالمومنین علی علیه السلام 🗓 یکشنبه بیست و نهم فروردین ماه ۱۴۰۰ 🗂 حجم: ۱۲ مگابایت
18.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬کلیپ: امیرالمؤمنین شکست خورد یا پیروز شد؟ 👤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌹پیامبر اکرم(ص): هر لحظه‌ای که بر انسان بگذرد و به یاد خدا نباشد قیامت حسرتش را خواهد خورد ... 📚نهج الفصاحه از عقرب نباید ترسید از عقربه‌هایی باید ترسید که بی یاد خدا بگذره
❤️ عليه السلام فرمودند: 🍀 رِضاكَ عَن نَفسِكَ مِن فَسادِ عَقلِكَ 🍃 از خود راضى بودن، نشانه تباهى عقل توست 📖 غررالحكم، حدیث5412
💎 اولین واجب و نخستین عمل 🔻پيامبر اكرم صلي‌الله‌عليه‌وآله: اَوَّلُ مَا افْتَرَضَ اللّهُ عَلى اُمَّتى الصَّلواتُ الْخَمْسُ، وَ اَوَّلُ مايُرْفَعُ مِنْ اَعْمالِهِمُ الصَّلواتُ الْخَمْسُ، وَ اَوَّلُ مايُسْأَلْونَ عَنْهُ الصَّلواتُ الْخَمْسُ ✳️ نخستين چيزى كه خداوند بر امّت من واجب كرد نمازهاى پنجگانه است و نخستين عملى كه از آنان بالا برده می‌شود و از آنان سؤال می‌شود، همان است. 📚 كنزالعمال، ج 7، ح 18859 ‌
13.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 دنیا در سال ۱۴۰۰ شمسی به دست امام زمان عج می افتد(ان شاءالله) نقل از :مرحوم آیت الله محمد تقی بهلول عج در سال ۱۴۰۰ جور دیگری منتظر باشیم...... 💞 دوستانت رو به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ دعوت کن 🌱↙️ ❤️ @havayeadam 💚