9.mp3
4.62M
کتاب صوتی غم نامه کربلا ترجمه فارسی #مقتل #لهوف اثر #سید_ابن_طاووس
تهیه شده در سایت کیمیا
گوینده :ناصر دوستعلی
#لهوف
#سید_ابن_طاووس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤 ای عباس! در کنار برادرت حسین بمان که مظلومتر از او نیست...
🔹 تیزر دیدنی «به شیرینی آب» درباره روضهٔ ادب حضرت عباس(ع) نزد برادر
9.mp3
4.62M
کتاب صوتی غم نامه کربلا ترجمه فارسی #مقتل #لهوف اثر #سید_ابن_طاووس
تهیه شده در سایت کیمیا
گوینده :ناصر دوستعلی
#لهوف
#سید_ابن_طاووس
حضرت عباس ع چه مسئولیت هایی را در واقعه کربلا پذیرفته بود ؟ استاد صابری تولایی.mp3
1.64M
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ به ثروت های مشرکان چشم نینداز و غصه نخور ...
#شرح_قرآن ، صفحه ۲۶۶
#با_هم_آغاز_کنیم
#حجت_الاسلام_بهشتی
🖤 #امام_حسین علیه السلام فرمودند:
🍃 کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد، دیرتر به آرزویش میرسد و زودتر به آنچه میترسد گرفتار میشود.
📖 تحف العقول، صفحه 248
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
⚫️عظمت مقام حضرت ابالفضل علیه السلام!
☑️در مورد این آقا عقلمان نمیرسد چه چیزی بگوییم.
زیرا از عقول ما خارج است.
🌹 برای اینکه معصومی پیدا میشود که در مورد او میگوید: «خدا عمویمان عباس را رحمت کند که بصیرتش نافذ بود. یعنی چشم قمر بنیهاشم پرده را میشکافت...
☀️معصوم دیگری که امام زمانش باشد یعنی مولایمان ابیعبدالله (علیهالسلام) وقتی با او حرف میزد میگفت: «بِنَفسی أنت»: عباس! جانم به قربانت.
🌺 آقا امام زمان (علیه السلام) یک تبسم به روی آدم بکند آدم چه میشود؟ مجسم کنید که شما امام زمان (علیه السلام) را نگاه کنید و حضرت بخندد فقط، هیچی دیگر. تمام نسلت خوشبخت میشود.
🔴 آن وقت میدانید امام زمانِ قمربنیهاشم به او چه گفت؟ گفت: «بنفسی أنت» ؛ جان من به قربانت.
▪️ما این همه شهید داریم در اسلام اما روایات معتبر میگوید: «مقام حضرت عباس(علیه السلام) مقامی است که همه شهدا غبطه آن را میخورند...
🌹وقتی آقایی اینطور باشد تو را به خدا عقل ما میرسد درباره او چیزی بگوییم...؟
💠💠▪️💠🌺💠▪️💠💠
📘از بیانات استاد اخلاق آیت الله فاطمی یا
#امام_حسین علیه السلام:
💠 من أحَبَّكَ نَهاكَ، ومَن أبغَضَكَ أغراكَ.
❇️ هر کس تو را دوست بدارد (از بدیها) تو را نهی میکند و هر که دشمنت باشد (به بدیها) تشویق میکند.
📚 موسوعه کلمات الامام الحسین علیه السلام، صفحه ۷۴۳
39.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥کلیپ استاد رائفیپور
🔹«ما به چه دردی میخوریم !؟»
◾️شخصیت حضرت عباس (علیهالسلام)
🖤 #امام_حسین علیه السلام فرمودند:
🍃 کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد، دیرتر به آرزویش میرسد و زودتر به آنچه میترسد گرفتار میشود.
📖 تحف العقول، صفحه 248
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
هدایت شده از 💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
🚩 یه کم به جمله ای که توی عکس هست فکر کنیم... کمی بیشتر فکر کنیم..
🌹امام علی (علیه السلام ):
‼️از @تكبّر حذر كن؛
كه آن ريشه ❗️طغيان و نافرمانى❗️ خداى مهربان است.
📚غررالحكم حدیث 2609
💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕
❤️ @havayeadam 💚
هدایت شده از 💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
.•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
🖼کنترل کرونا:
نتیجه آخرین تحقیقات:
آبنمک غرغره کنید
#واکسن
#کرونا
💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕
❤️ @havayeadam 💚
رضاخانی که اینقدر از وطنپرستی و اقتدارش حرف میزنند تو همچین روزی انگلیس با لگد از کشور پرتش کرد بیرون!
صحبتهای جالب و مهم رهبر انقلاب به مناسبت اشغال ایران توسط متفقین و فرار رضاخان ...
💎 نتیجه توکل و توسل
🔻امام باقر عليهالسلام:
مَن تَوَكَّلَ عَلَى اللّه ِ لايُغلَبُ و مَنِ اعتَصَمَ بِاللّه ِ لايُهزَمُ
◻️ آن كه به خدا #توكّل كند، مغلوب نشود و آن كه به خدا توسّل جويد، شكست نخورد.
📚جامع الأخبار، ص 322
جماعتى مهمان امام سجاد عليه السلام بودند. يك نفر از خدام با عجله رفت و كباب از تنور بيرون آورد سيخهاى كباب از دستش افتاد و به سر كودك امام كه در زير نردبان بود برخورد كرد و كودك از دنيا رفت .
آن خادم سخت مضطرب و متحير ماند، امام به او فرمودند: تو اين كار را به عمد نكردى در راه خدا ترا آزاد كردم ، و امر فرمود تا كودك را غسل و كفن و دفن كنند(1)
سفيان ثورى مى گويد: روزى به خدمت امام صادق عليه السلام رفتم و ديدم امام متغير است ، سبب تغيير چهره را پرسيدم فرمود: من نهى كرده بودم كه كسى بالاى بام خانه نرود. داخل خانه شدم . يكى از كنيزان كه تربيت يكى از كودكانم را بعهده داشت ديدم كه كودكم در بغل او و بالاى نردبان است .
چون نگاهش به من افتاد متحير شد و لرزيد و طفل از دست او به زمين افتاد و مرد. ناراحتى من از جهت ترسى است كه كنيز از من پيدا كرده است ، با اين حال ، كنيز را فرمود: بر تو گناهى نيست و ترا بخاطر خدا آزاد كردم (2).
یکصد موضوع پانصد داستان
1- منتهى الامال 2/ 4 - در بحار الانوار ج 11 نوشته كه امام روز عيد فطر كنيزان و غلامان را جمع و از بديهاى آنان در مى گذشت و انعام مى داد و عده اى از آنان را آزاد مى كرد و آخر كار مى گفت : به خدا بگوئيد على بن الحسين عليه السلام را عفو كن همانطور كه از ما گذشت .!
2- منتهى الامال 2/ 128.
امام باقر عليه السلام فرمود: روزى پدرم با اصحاب خود نشسته بود. روى به آنها كرد و فرمود: كداميك از شما حاضريد آتش گداخته را در كف دست بگيريد تا خاموش شود، همه از اين عمل عاجز و سر بزير افكنده و چيزى نگفتند!
من عرض كردم ، پدر جان اجازه مى دهى من اين كار را بكنم ؟ فرمود: نه پسر جان ، تو از منى و من از تو هستم ، منظورم اينها بودند.
پس از آن سه مرتبه فرمايش خود را تكرار كرد هيچكدام جواب ندادند. آنگاه فرمود: چقدر زيادند اهل گرفتار، و اهل عمل كميابند، با اينكه كار آسان بود و ما مى شناسيم كسانى را كه اهل عمل و گفتارند، خواستم بدانيد و امتحان داده باشيد!
امام باقر عليه السلام فرمود: در اين موقع بخدا سوگند مشاهده كردم كه آنان چنان غرق در حيا و خجالت شده بودند كه گويا زمين آنها را به سوى خود مى كشيد. بعضى از ايشان عرق از جبين جارى ولى چشم را از زمين بلند نمى كردند.
همينكه پدرم شرمندگى آنها را مشاهده كرد فرمود: خداوند شما را بيامرزد، من جز نيكى نظرى نداشتم ، بهشت داراى درجاتى است يكى از آن درجه متعلق به اهل عمل است كه مربوط به ديگران نيست .
امام باقر عليه السلام فرمود: آن وقت مشاهده كردم ، مثل اينكه از زير بارگران و سنگين و ريسمانهاى محكم خارج شدند.(1)
یکصد موضوع پانصد داستان
1- داستانها و پندها 2/140 - كشكول بحرانى 2/93.
جناب شيخ مزبور فرمود در همان سفر به سامرا مشرف شدم چون خواستم به سرداب مقدس مشرف شوم مغرب گذشته بود و نماز واجب را نخوانده بودم مسجدى كه متصل به درب سرداب است ديدم كه نماز جماعت است و نمى دانستم كه اين مسجد به تصرف اهل تسنن است و مشغول نماز عشاء هستند پس به اتفاق فرزندم وارد شبستان شده و در گوشه اى ازشبستان مشغول نماز و سجده بر تربت حسين عليه السّلام شدم و چون جماعت فارغ شد از جلو من گذشته وبه حالت غضب به من نظر مى كردند و ناسزا مى گفتندپس دانستم كه اشتباه كردم و تقيه نكردم و چون همه رفتند ناگاه تمام چراغهاى شبستان را خاموش كرده و در را به روى من بستند و هرچه استغاثه كردم و فرياد زدم كه من غريب و زوارم به من اعتنايى نكردند و در آن وقت حالت وحشت و اضطراب عجيبى در من و فرزندم پيدا شد و مى گفتيم خيال كشتن ما را دارند پس گريان و نالان با حالت اضطرار به حضرت حجة بن الحسن (عج ) متوسل و از پروردگار به وسيله آن بزرگوار نجات خود را خواستيم ، ناگاه فرزندم كه نزديك ديوار بود و ناله مى كرد گفت پدر بيا كه راه پيدا شد و ستونى كه جزء ديوار و نزديك به درب شبستان است بالا رفته پس چون نظر كردم ديدم تقريبا به مقدار دو سه وجب ستون از زمين بالا رفته به طورى كه به آسانى از زير آن مى توان خارج شد. من و فرزندم از زير آن خارج شديم و چون بيرون آمديم ستون به حالت اوليه خود برگشت و راه مسدود شد، شكر خداى را بجا آوردم ، فردا آمدم همانجا را ملاحظه مى كردم ، هيچ اثرى و نشانه اى از حركت ستون ديده نشد و سرسوزنى هم شكاف در ديوار نمايان نبود.
داستان هاى شگفت
حضرت سلمان هنگام مرگ ، حسرت مى كشيد و اظهار ناراحتى مى كرد، از او سوال شد: براى چه حسرت مى برى و تاسف مى خورى ؟
سلمان گفت : حسرت و اندوهم به خاطر از دست دادن دنيا نيست ، بلكه از اين جهت است كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) با ما پيمان بست كه در دنيا به اندازه يك مسافر، زاد و توشه برداريم ، ترس ان دارم كه بيش از آن از دنيا برداشته باشم سپس اشاره به اطراف خود كرد، و در اطرافش در ان خانه خشت و گلى او چيزى جز يك شمشير و يك نيام (غلاف شمشير) و يك متكا يا فرش ساده بيشتر نبود(1)
استاد محمد مهدی اشتهاردی
داستان هایی از چهارده معصوم ع
1- المخازه ج 1 ص 184.
شيخ بهائى عليه الرحمه مى فرمايد: روزى در مجلس بزرگى ذكر من شده بود. شنيدم يكى از حاضرين كه ادعاى دوستى با من مى كرد ولى در اين ادعا دروغ مى گفت ؛ شروع به غيبت نموده و نسبت ناروايى بمن داده بود و اين آيه را در نظر نداشت كه خداوند مى فرمايد: (بعضى پشت سر بعضى غيبت نكنيد، آيا دوست داريد گوشت مرده برادر خود را بخوريد؟ همه اين را ناخوش مى داريد(1)
آنگاه كه فهميد اطلاع از غيبت او پيدا كرده ام ، نامه بلند بالايى برايم نوشت و اظهار پشيمانى و درخواست رضايت در آن نامه كرد. در جوابش نوشتم : خدا ترا پاداش دهد بواسطه هديه اى كه براى من فرستادى ؟ چون هديه تو باعث سنگينى كفه حسناتم در قيامت مى شود!
از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده كه فرمود: در روز قيامت بنده اى را در مقام حساب مى آورند، كارهاى نيكش در يك كفه و كارهاى زشتش را در كفه ديگر مى گذارند، كفه گناه سنگين تر مى شود. در اين هنگام ورقه اى بر روى حسنات قرار مى گيرد، كارهاى نيكش بواسطه آن عمل زيادتر از گناهانش مى شود.
عرض مى كند: پروردگارا آنچه عمل خوب داشتم در كفه حسنات وجود داشت ، اما اين ورقه چه بود؟ من كه چنين عملى نداشتم ؟ خطاب مى رسد: اين در مقابل سخنى است كه درباره تو گفته اند و از آن نسب پاك بودى . اين حديث مرا واميدارد كه سپاسگذار تو باشم بواسطه چيزى كه بمن رسانيده اى ، با اينكه اگر روبروى من ، اينكار يا بدتر از اين را انجام مى دادى با تو مقابله بمثل نمى كردم و جز عفو و گذشت و دوستى و وفا از من نمى ديدى ؛ اين باقى مانده عمر، گرامى تر آن است كه صرف در مكافات اشخاص شود، بايد بفكر آنچه از دست رفته بود و تدراك گذشته را نمود(2).
یکصد موضوع پانصد داستان
1-اءيحب اءحدكم اءن ياءكل لحم اءخيه ميتا فكر هتموه ، حجرات : 12
2- پند تاريخ 5/ 160 - كشكول 1/ 197.