╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮
گفتگوی آهنین ۱۸
╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯
🔴موضوع: حرف نزن!!
⊹━━❁ #سخن_اتباع ❁━━⊹
معنای وصیت چیست؟ این هست که صاحب آن خلیفه الهی هست انچه او میگوید نور و علم و حکمت و حق هست او هدایت بسوی حق و صراط مستقیم میکند
و باید تبعیت محض از او نمود یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأَمْرِ مِنْکم
ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا
لذا خلیفه صاحب نص تشخیصی که همان صاحب وصیت هست به اقتضاء مصالح و مفاسد و شرایط زمان و مکان به بیان حق میپردازد
در نتیجه به او نمیتوان گفت که این مطلب تو غلط هست یا با عقل ما جور در نمیآید
زیرا او حجت خدا و اعتبار کلامش از ناحیه حضرت حق تضمین شده است و سلسله اجازه او به نص تشخیصی صادره از ناحیه پروردگار عالم در ابتدای تعیین خلیفه برای زمین میرسد
لذا اگر حجت الهی به شما بگوید که در وضو گرفتن بجای مسح پا باید پاها را بشوری وظیفه شما شستن پا هست گرچه در کتاب خدا مسح پا ذکر شده است
یا اگر به شما بگوید که برو و در میان آتش بنشین وظیفه شما رفتن در میان تنور آتش و نشستن در آن هست گرچه عقل شما این را درک نمیکند
بعبارت دیگر مصلحت واقعی چیزی جز سلوک بر طبق بیان خلیفه حق نیست و انچه او میگوید درست هست
و بر قول و فعل خلیفه الهی نمیتوان اعتراض نمود گرچه موسای کلیم الله بوده باشی
لذا میزان برای شناخت حجت حق وصیت هست
⊹━━❁ #پاسخ_استاد ❁━━⊹
🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـدسیســـتانے:
سلام علیڪم
و اما اینکه معنای وصیت اینست که هیچ اشکال نقلی و حتی عقلی نباید بکنی صحیح نیست و خود اهل بیت علیهم السلام ملاک آزمایش با احکام شرعی و نیز شباهت داشتم کلام آخرین نفر از آنها با کلام اولین نفر از آنها را برای شناخت صاحب حقیقی و نیز حدیث درست بیان فرموده اند.
به عنوان مثال، عبد الله افطح صاحب وصیت هم بود و مدعی وصیت هم بود اما با آزمون احکام شرعی، فهمیدند او امام نیست.
پس حجت خدا خلاف مسلّمات شریعت و خلاف عقل حرف نمی زند و کسی که با احادیث اهل بیت علیهم السلام آشنایی کامل داشته باشد این را به خوبی می داند.
لذا حجت خدا هرگز خلاف مسلّمات قرآن و سنت قطعی نبوی حرف نمی زند.
و اما قضیه برو در آتش، یک قضیه شخصی برای یک فرد خاص بوده و تعمیم دادن آن به عامه مردم، مغالطه است.
به عبارت دیگر امام علیه السلام نفرمودند از اینپس نشستن در آتش برای همه، جایز یا واجبست!!! پس قیاس باطل نفرمایید.
موسای کلیم هم یک قضیه شخصی است که به دستور خدا سراغ کسی رفتند که حجت بر او هم نبود و از اول قرار گذاشتند هیچ چرایی در کار نباشد و نباید به مردم عادی ربطش داد.
میزان شناخت، فقط نص وصیت نیست ولی به هر حال، نص سه خصوصیت روشن دارد که با عدم آن، نصی وجود ندارد:
۱. صدور آن از حجت قبلی کاملاً ثابت باشد و محتاج به اثبات نباشد.
۲. دلالت آن واضح و بدیهی باشد و محتاج یعنی یعنی کردن نباشد.
۳. کاملاً منطبق بر فرد باشد.
این در حالیست که حدیث وصیت و احمد بصری هیچکدام از سه شرط واضح را ندارند.
⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮
گفتگوی آهنین ۱۹
╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯
🔴موضوع: متن صحیح وصیت ۴!
⊹━━❁ #سخن_اتباع ❁━━⊹
سلام علیکم
۱- همین قول امام صادق ع که می گوید این کتاب را پیدا کردهام و مژده پیدا کردن کتاب را می دهد، کل این حدیث را بی اعتبار می کند چون معارض حدیث پنجم لوح است که می گوید پدر امام صادق ع از روی کتابی حدیث لوح را برای فرزندانش خواند، پس بنابر این امام صادق ع قبلاً این کتاب را دیده بوده و نباید برای او تازگی می داشت. همچنین این گفته معارض این مطلب است که ائمه در آخرین لحظه زندگی امام قبل، علوم همه ائمه و پیامبران قبل را تحویل می گیرند پس دلیلی بر پیدا کردن این کتاب نمی باشد و مژده ای به عنوان چیز جدیدی برای امام صادق نباید باشد.
۲- اولئک اولیایی حقا، مربوط به ائمه ع نیست بلکه مربوط به یاران قائم است که دچار کشته شدن و شکنجه و ظلم میشوند و ترجمه جمکران همین را می گوید.
۳- آیا در این حدیث حصری حقیقی وجود دارد که بگوید فقط دوازده امام هستند و نه هیچ کس دیگر؟
۴. روی چه حسابی شما این متن را آخرین وصیت مکتوب می شمردید؟
⊹━━❁ #پاسخ_استاد ❁━━⊹
🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـدسیســـتانے:
سلام علیڪم
مهربان اینکه وجدنا را به معنای پیدا کردم گرفته اید درست نیست. لحظه ای فکر کنید آیا املای پیامبر صلی الله علیه و آله و خط امیرالمومنین اینقدر بی ارزش بوده که گم بوده و بعد پیدا شده؟!
میراث پیامبر صلی الله علیه و آله دست هر امامی بوده هنگام وفات، به امام بعدی می داده اند، همچنانکه حدیث امام باقر علیه السلام تصریح می کند که همین نوشته را برای همه فرزندانشان خواندند.
پس وجدنا در اینجا به معنای پیدا کردن نیست بلکه به معنای دارا بودن هست که این دارایی را از امام قبلی به ارث برده اند.
و تمام نتایجی که در ادامه گرفته اید روی همین برداشت اشتباه است.
۲. و اما اولئک اولیایی حقاً در همان پاسخ قبلی توضیح داده شده و در ادامه دوباره توضیح می دهم.
۳. حصر از دو جهت فهم می شود:
اول اینکه امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام دارند به این نوشته استناد می کنند و معنا ندارد نصفش را بخوانند و نصفش را رها کنند، در جایی که حتی آنچه مربوط به کشته شدن یاران و هدیه شدن سرها بوده را نیز خوانده اند.
خوب وقتی کل مکتوب همین بوده، و نام کس دیگری در آن نیست، این جز معنای حصر را می دهد؟!
دوم اینکه فرمودند همین ها صاحبان ولایت منند.
و اما استناد به ترجمه جمکران، شما که علما را جاهل و نادان می دانید در این حد که نمی دانستند رجال و تقلید بدعت است بلکه فاسق می دانید که می دانستند خمس واجب نیست و بر مردم واجب کرده اند، حال ترجمه جمکران را معصوم از خطا گرفته اید که چون جمکران اینگونه ترجمه نموده حجت قاطع خداوند بر باطل بودن ترجمه ایست که من کرده ام؟!
بزرگوار
اولیاء در روایات، هم به معنای دوست به کار رفته و هم در معنای صاحب ولایت:
علی ولیّ کل مومن بعدی، جمعش می شود اولیاء، پس باید از قرائن متن در آورد که اینجا به کدام معنا به کار رفته، و نظر من با توجه به سه وصفی که درباره ایشان استفاده شده، اینست که دارد همان دوازده امامی که نام برد را می گوید
وصف اول: بهم ادفع کل فتنة عمیاء حندس
وصف دوم: بهم اکشف الزلازل
وصف سوم طبق متن کافی و عیون الاخبار و هدایه الکبری: ادفع الآصار و الاغلال
آیا بلا گردان ما اهل بیت علیهم السلام اند یا شیعیان؟
خصوصاً وصف سوم که قرآن آن را درباره شخص پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید:
وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ.
حال شما اصرار دارید که من اشتباه ترجمه کرده ام، اشکالی ندارد چون اختلاف نظر امری طبیعی است.
۴. خلاصه سخن من درباره این حدیث و اشکالات شما خیلی واضح است:
۱. همسان بودن متن لوح جابر با وصیت مکتوب هیچ اشکالی ندارد.
۲. تصریح حدیث این هست که املای رسول خدا صلی الله علیه و آله و خط امیر المومنین علیه السلام بوده است و این نه تنها با احادیث سلیم درباره کتابت وصیت تعارض ندارد که با توجه به اکتفا به ذکر دوازده امام علیهم السلام کاملاً منطبق است.
۳. دو امام معصوم بلکه حتی امام سجاد علیه السلام به این مکتوب احتجاج کرده اند و معنا ندارد به غیر آخرین مکتوب پیامبر صلی الله علیه و آله که مکتوبات قبلی را نسخ کرده، احتجاج نموده باشند.
امیدوارم روی مطالبی که می نویسم کمی وقت گذاشته و با دقت بخوانید که هدفی جز کشف حقیقت برای عزیزانم ندارم.
⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮
گفتگوی آهنین ۲۰
╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯
🔴موضوع: معجزه لازم نیست!
⊹━━❁ #سخن_اتباع ❁━━⊹
سلام علیکم
راه اصلی شناخت، نص است و البته جعل منصب برای حجت الهی لوازمی را در پی دارد
معجزه از جمله لوازم آن هست
بعنوان ابزاری که در دست ولی خداست
و خدا کار با این ابزار را مشخص و معین میکند که به آن (اذن الله) میگویند:
وَ رَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ
و رسول معظم اسلام هم به امر خدا فرمود:
وَ قَالُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَاتٌ مِّن رَّبِّهِ ۖ قُلْ إِنَّمَا الْآيَاتُ عِندَ اللَّهِ وَ إِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُّبِينٌ
قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا
بنابراین معجزه از فروع غیر لازم این امر است
چنانکه در معجزه امکان التباس آن با سحر یا کمک از جن یا استفاده از قوای نفسانی وجود دارد
آنچه غیر قابل خدشه هست وجود نص تشخیصی یا همان وصیت هست.
⊹━━❁ #پاسخ_استاد ❁━━⊹
🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـدسیســـتانے:
سلام علیڪم
معجزه از لوازم نص است؟ ولی ممکن است برای فردی وجود نداشته باشد؟!
گویا معنای لوازم را متوجه نشده اید. لازمه یعنی همراه همیشگی.
و اما اذن خدا که در همه کارها شرط است و این گفتن ندارد و آیه حضرت عیسی علیه السلام نمی گوید من معجزه ندارم و هر بار که می آورم همانجا در اختیار من قرار داده شده، بلکه با توجه به معجزه موسی علیه السلام که از همان ابتدای رسالت در همان کوه طور به ایشان داده شد، مراد صرفاً این هست که من بشری هستم که ماذون به ابراز معجزه گشتم پس من را خدا نگیرید.
و اما آیه پیامبر صلی الله علیه و آله بارها توضیح داده شده که مرادش مقابله با دو نوع مخاطب بوده:
مخاطبی که معجزات انبیای قبل را درخواست می کردند که چون آن معجزات، منجر به عذاب منکران شده بود، ابراز نمی گشت و مخاطب دیگر، افراد مسخره جو که معجزات مضحک و بیهوده طلب می کردند و هیچ قصد ایمان نداشتند که این در آیات دیگر قرآن، به صراحت بیان شده.
و الا در حدیث و تاریخ برای پیامبر صلی الله علیه و آله صدها معجزه ذکر شده و حتی در قرآن معجزه شق القمر که آن را سحر مستمر خواندند و نیز خبر دادن از غیب که صد بار اتفاق افتاد بیان شده است.
و البته بیان احادیث درباره جایگاه معجزه بسیار واضح است و تمام امامان علیهم السلام بارها و بارها معجزات مختلفی نشان داده اند.
و اما اشکال به معجزه که امکان التباس در آن وجود دارد اولاً طبق تصریح حدیث عیاشی که بسیار مورد استناد شماست، نص هم امکانالتباس دارد، ثانیاً تفاوت معجزه با سحر، آشکار است و در هیچ دوره ای نبوده که هیچکس نتواند با ساحر مقابله کند و البته شخصیت سیاه ساحر و تعلیم و تعلم او و محدود بودنش به مکان و زمان و حتی وسایل خاص، کاملاً ساحر بودن او را آشکار می کند.
و شما با این اشکال، گویی دارید به خدا خدشه وارد می کنید که انگار خدا نفهمیدند و شما فهمیدید که از ابتدا موسی علیه السلام را با معجزه به سراغ فرعون فرستادند.
و اصلاً چطور معقول است برای کسانیکه خدا را هم قبول نداشته اند کسی دلیل نص خلیفه قبلی را ابراز نماید و مثلاً به بت پرست بگوید من پیامبرم چون عیسی علیه السلام به من بشارت داده است.
و اما نص تشخیصی مورد نظر شما که بیشترین و بدترین خدشه ها را دارد تا جایی که ادعا می کنید سرّی بوده که صاحبش قفل آن را شکسته است!!!
پس خواهشمندم به جای ارسال اینگونه متن های طولانی، دقیقاً درباره آنچه گفته می شود فکر کنید.
موفق باشید.
⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮
گفتگوی آهنین ۲۱
╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯
🔴موضوع: سلاح بیاورم؟
⊹━━❁ #سخن_اتباع ❁━━⊹
سلام علیکم
بدون شک میراث همه پیامبران نزد امام مهدی ع خواهد بود.
اما سلاحی که بعنوان نشانه و راه شناخت قائم همراه با وصیت ، در احادیث نام برده شده است نمی تواند یک سلاح فیزیکی باشد، چون این نشانه را هیچ کس نمی تواند درست یا فیک انرا تشخیص دهد . طبق حدیثی که قبلا ارائه شد امام صادق ع حتی ادعای عبدالله حسن را مبنی بر داشتن سلاح پیامبر ص ، بدلیل اینکه هیچکس غیر از ائمه انرا ندیده است ، گفته او را مردود دانست . حال چگونه شما می خواهید با دیدن ان سلاح در دست کسی مطمئن شوید که ان سلاح پیامبر ص است؟ بنابراین ، این نشانهُ بی نشان است.
اگر سلاح و اشیاء فیزیکی راه شناخت حجج الهی را می دانید، به سوالات زیر پاسخ بدهید:
1️⃣ آیا حجج الهی قبلی و ائمه (ع) را با این اشیاء فیزیکی شناختید؟
2️⃣ آیا شمشیر رسول خدا (ص) می شناسید؟
3️⃣ آیا شما خاتم سلیمان (ع) را می شناسید؟
4️⃣ آیا ائمه (ع) برای اثبات حقانیت خود بر مردم و بر مخالفین شمشیر رسول خدا (ص) استفاده کردند؟
5️⃣ چرا پیامبر (ص) برای اثبات حقانیت خود به یهود و نصارا از خاتم سلیمان (ع) و عصای موسی (ع) استفاده نفرمودند؟
6️⃣ چرا در کربلا امام حسین (ع) شمشیر رسول الله را به نمایش نگذاشتند تا از این طریق حقانیت خود را ثابت کنند؟
7️⃣ آیا جایی سراغ دارید که امام رضا (ع) برای این که پاسخ واقفیه را بدهد، شمشیر پیامبر (ص) را به نمایش گذاشته باشد؟
8️⃣ آیا پیروان واقفیه می توانستند برای انکار امامت امام رضا (ع) از همین توجیه شما استفاده کنند؟ و آیا از منظر خود شما چنین توجیهی قابل پذیرش است؟!
9️⃣ به طور کلیشما کدامیک از ودایع ائمه قبل و پیامبران را اگر ببینید می شناسید؟
0️⃣1️⃣ چرا ائمه قبل موزه ای از ودایع انبیای گذشته (که به زعم شما اشیاء فیزیکی است) تشکیل ندادند تا آنها را برای عموم مردم نمایش دهند و از این طریق حقانیت خود را ثابت کنند؟
1️⃣1️⃣ آیا ائمه به شما گفته اند که قائم (ع) را با این اشیاء فیزیکی بشناسید؟
2️⃣1️⃣ آیا نباید معرفی کننده نباید شناخته شده تر از معرفی شونده باشد؟
3️⃣1️⃣ فرمودید که امام سجاد به محمد حنفیه برای اثبات امامت خودشون، به سلاح رسول خدا (ص) استناد کردند، اما چرا روایت مورد نظر خود را نیاوردید؟
1⃣4⃣
اگر باز هم اصرار بر دیدن سلاح فیزیکی پیامبر ص ، برای شناخت حجت خدا دارید ، لطفا بفرمایید کدام یک از سلاح های منسوب به پیامبر ص که در موزه ترکیه وجود دارد را قبول دارید تا همراه خود بیاوریم؟؟؟
⊹━━❁ #پاسخ_استاد ❁━━⊹
🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـدسیســـتانے:
سلام علیڪم
طبق معمولِ همیشه، اتباع بدون آنکه روایات یک موضوع را بخوانند با عقل خود دو تا دو تا کرده و یکی دیگر از مسائل روشن را با وجود روایات صریح، انکار نمودند.
در کدام روایت معتبر آمده که راه شناخت قائم، سلاح است؟! که شما می فرمایید احادیث.
اینکه این نشانه را هیچکس ندیده، در خود حدیث امام صادق علیه السلام تصریح شده که اینها از ترس سلطان مخفی است اما بر آن نشانه آشکاری هست:
فَقَالَ يُعْرَفُ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ بِثَلَاثِ خِصَالٍ لَا تَكُونُ فِي غَيْرِهِ هُوَ أَوْلَى النَّاسِ بِالَّذِي قَبْلَهُ وَ هُوَ وَصِيُّهُ وَ عِنْدَهُ سِلَاحُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ وَصِيَّتُهُ وَ ذَلِكَ عِنْدِي لَا أُنَازَعُ فِيهِ قُلْتُ إِنَّ ذَلِكَ مَسْتُورٌ مَخَافَةَ السُّلْطَانِ قَالَ لَا يَكُونَ فِي سِتْرٍ إِلَّا وَ لَهُ حُجَّةٌ ظَاهِرَةٌ إِنَّ أَبِي اسْتَوْدَعَنِي مَا هُنَاكَ فَلَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ قَالَ ادْعُ لِي شُهُوداً فَدَعَوْتُ أَرْبَعَةً مِنْ قُرَيْشٍ فِيهِمْ نَافِعٌ مَوْلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ قَالَ اكْتُبْ هَذَا مَا أَوْصَى بِهِ يَعْقُوبُ بَنِيهِ يا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى لَكُمُ الدِّينَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ وَ أَوْصَى مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ إِلَى ابْنِهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد... . الکافی ج1 ص379
در این حدیث، دقیقاً به همین شبهه پاسخ داده شده که وقتی سلاح قابل رویت نیست، چگونه راه شناخت است؟ و امام پاسخ می فرمایند بله اما راه اثبات دارد که نزد من است و راهش وصیت ظاهره امام قبلی به امام بعدی است که مدعیان دروغین، چون وصیت ظاهره ندارند دروغ بودن ادعای اینکه سلاح نزد آنهاست نیز ثابت می شود، که البته احمد منکر هر دو است.
۱
⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
👇👇👇
☝️☝️☝️
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮
گفتگوی آهنین ۲۱
╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯
⊹━━❁ #پاسخ_استاد ❁━━⊹
🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـدسیســـتانے:
پس چرا در برابر سخن واضح امام صادق علیه السلام اجتهاد مقابل نص می کنید؟
شما به جای طرح شبهات متعدد، ابتدا باید جایگاه سلاح را بفهمید که اصلاً
چرا سلاح توسط ائمه علیهم السلام مطرح شد؟
علامت سلبی بود یا علامت اثباتی؟
علامت مطلق بود یا علامت جهتی؟
به تنهایی راه شناخت دانسته شد یا در کنار چند چیز دیگر؟
و برای فهم این مطالب، قبل از هر چیزی باید روایات موضوع سلاح را کامل و با دقت بخوانید و سپس درباره آنچه خوانده اید فکر کنید. به این کار می گویند درایت یا فقه الحدیث یا تحلیل روایی، که در حدیث، روی این تاکید شده است.
البته شما هم کار خود را درایت و تحلیل می نامید با این فرق که حدیث را نخوانده، مستقیماً به سراغ فکر خود می روید و می گویید یک تکه آهن چگونه راه شناخت است؟! پس نیست؟!!! پس سلاح یعنی علم!!! یا یک مجموعه ایست شامل علم!!!
و یک لحظه به خود نمی آیید که شما صرفاً دارید از ذهن خود، می سازید
بی آنکه ابتدا احادیث را بخوانید که آیا اصلاً سلاح، به عنوان یک علامت مطلق اثباتی مطرح شده یا نه.
و اما پاسخ این سوالها که با ربط و بی ربط را ردیف کرده و گمان می کنید هر چه تعداد بالاتر باشد حقانيت بیشتر جلوه می کند!
۱. ما زمان امامان قبلی نبودیم تا اصلاً موضوع دیدن و ندیدن این اشیاء برای ما مطرح باشد، و آنچه در برابر ماست، صرفاً احادیثی است که درباره سلاح وارد شده که با آن چهار سوال اساسی بالا به سراغشان می رویم.
۲. شمشیر را غالباً به کسی نشان نداده اند و لازم نیست شمشیر را بشناسیم اما اگر وجودش نزد کسی ثابت شد، یکی از علامت هاست.
۳. خاتم ربطی به بحث سلاح ندارد.
۴. جایگاه طرح سلاح در برابر مدعیان دروغین بود نه به صورت ابتدایی برای مردم.
امام صادق علیه السلام به شمشیر استناد کردند ولی جهتش آن بود که عبد الله بن حسن دلیل امامت خود را این عنوان کرد و امام صادق علیه السلام هم گفتند این نزد من است.
همچنانکه امام سجاد علیه السلام در برابر محمد حنفیه که مدعی امامت بود، سلاح را مطرح کردند.
۵. خاتم و عصا ربطی به سلاح ندارد.
۲
⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
👇👇👇
☝️☝️☝️
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮
گفتگوی آهنین ۲۱
╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯
⊹━━❁ #پاسخ_استاد ❁━━⊹
🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـدسیســـتانے:
۶. چون در کربلا اختلاف سر این نبود که تو امام هستی یا نیستی و اگر امام هستی دلیل امامت تو چیست تا حضرت به میراث استناد کنند.
قضیه کربلا، قضیه سقیفه بود که با وجود دیدن حق، حق را انکار می کردند و در این صورت، تو هر چه ارائه دهی، بی هیچ درنگی انکار می کنند.
۷. واقفیه مثل شما متمسک به نص مشتبه بودند، کسی که نص مشتبه دارد، چشم و گوشش را بر همه چیز می بندد تا جایی که پول می دادند تا مردم واقفی شوند! به راستی در مقابل اینان، ارائهی چه دلیلی افاقه می کرد؟!
اینان منکر فوت و دفن امامی بودند که هزاران نفر شاهد داشت. در مقابل چنین افرادی، هر چه بگویی یا هر چه بیاوری، بی ثمر است، برای همین امام کاظم علیه السلام به بطائنی که بعداً منکر وفات ایشان شد فرمودند: تو و اصحابت الاغ هستید، و چه تعبیر با مسمایی.
۸. کدام توجیه؟! توجیه را که شما مطرح فرمودید. شما بیهوده و بی هیچ دلیلی، سلاح را به علم تأویل می برید حال آنکه تأویل فقط درباره متشابهی رواست که در برابرش نصوص محکم و فراوان در همان موضوع وجود دارد. این در حالیست که ماهیت سلاح کاملاً بی ربط از علم بوده و هر کدام دلیل مستقل خود را دارد.
۹. این سوال تکراری است.
۱۰. به این دلیل که خلفای بنی امیه گمان می کردند هر چه بوده در کربلا غارت شده، و اگر ایشان میراث خود را آشکار می کردند به زور از آنها گرفته می شد همچنانکه مأمون عباسی شمشیر را از امام رضا علیه السلام مطالبه کرد. از نظر اندیشه شما، امامی که حرف نزده، جانش در خطر است و رسماً در جمع هایی، امامت و ادعای خود را از روی تقیه انکار می کند و به خلیفه ستمگر زمانش، امیر المومنین خطاب می کند می تواند موزه رسمی برای آحاد مردم بزند؟!
خدا از شما بگذرد که به خاطر باطل خود، دست به تمسخر آنچه اهل بیت علیهم السلام صراحتاً فرموده اند می زنید.
۱۱. خیر بلکه فرموده اند با صیحه آسمانی بشناسید که وقتی آن را شناختید سلاحی که آشکار کرد را نیز می شناسیم.
۱۲. بله و در آن زمان، بود. چون وقتی امام سجاد علیه السلام به سلاح استناد کردند محمد حنفیه انکار نکرد که سلاح نزد ایشان است.
۱۳. چون شما که دین خود را با تحقیق، تغییر داده اید خودتان وظیفه داشتید قبلش تمام روایات مربوط به ادعاهای احمد را مطالعه و نتیجه گیری کنید تا اسمش بشود تحقیق.
پس حتماً این روایت را دیده اید که به سند صحیح اعلایی نقل شده و پایانش هم راه معجزه ارائه گشته و محمد بن حنفیه نیز با آن معجزه ایمان آورده است و اتفاقاً در آن تصریح شده که مدعی دروغین عمرش کوتاه می شود نه اینکه در جا و حتی قبل از ادعا بمیرد!
۱۴. اگر روایات اهل بیت علیهم السلام را خوانده بودید به خوبی می دانستید سلاح پیامبر صلی الله علیه و آله هر چه که هست، نزد امام معصوم می باشد نه در موزه ناصبی های ترکیه!
پس همینکه می خواهید از آن موزه با خود بیاورید دلیل بطلان شماست و البته آوردن اشیای موزه، جز از راه دزدی ممکن نیست!
من شما را انسانی محترم و اهل فکر تلقی می کردم و برای همین به عرایض شما پاسخ های مفصل می دادم بلکه نور حقیقت در کالبد شما دوباره بتابد.
خواهشمندم کمی درباره آنچه می نگارم بی طرفانه، دقت کنید.
ممنونم.
۳
⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮
گفتگوی آهنین ۲۲
╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯
🔴موضوع: سلاح یعنی علم!
⊹━━❁ #سخن_اتباع ❁━━⊹
سلام علیکم
احسنت، اقرار مبارکی نمودید.
اینکه تائید می کنید سلاح فیزیکی همراه قائم راه شناخت و یا راه تشخیص وصیت همراه ایشان نیست، بلکه بعد از مطمئن شدن از وصیت همراه ایشان می توان مطمئن شد که آن سلاح همراه ایشان (اگر بزعم شما سلاح فیزیکی هم باشد) سلاح واقعی است.
این یک قدم از دو قدم مورد اختلاف در مورد سلاح همراه قائم است، که بحمدلله متفق هستیم.
اما نکته دیگری که اخیرا بعد از متوجه شدن از حقیقت مسئله بالا مطرح می کنید اینست که می فرمایید، در هر صورت آن سلاحی که در احادیث بیان میدارند، علم نیست، بلکه یک سلاح فیزیکی است.
این نظریه کار را برای مدعی کذب وصایت، بسیار آسان تر می کند، چرا که الزامی برای نشان دادن علم عظیمه و یا علم لدونی ندارد.
اما چرا این نظریه ناصحیح می باشد؟
اولا در احادیث سلاح را بعنوان یکی از نشانهها برای شناخت قائم ذکر کرده اند، و یک نشانه شناخت نباید هرگز خود محتاج به وسیله دیگر برای اثبات خود باشد؛
🔸امام باقر(ع) فرمود: هر چیزی برای شما ایجاد اشکال یا شبهه کند، وصیت، پرچم و سلاح پیامبر خدا(ص)، جای هیچ گونه شبهه و اشکال برایتان باقی نمیگذارد ... بر حذر باشید از کسانی که خود را به دروغ به آل محمد (ع) نسبت می دهند، زیرا که برای آل محمد و علی (ع) فقط یک پرچم، و برای دیگران پرچم هاست.
پس در جای خود ثابت باش و از هیچکس ابداً تبعیت نکن، تا مردی را از فرزندان حسین (ع) ببینی، که با او وصیت رسول خدا(ص) و پرچم او و سلاح او باشد.
📚 تفسير العياشی جلد1 صفحه64
از امام صادق ع سوال شد: حجت ما در مدعيان دروغين برای صاحب اين امر چيست؟ فرمود: «سه نشانه است كه در هيچ مردی جز او جمع نمی شود، آن كه او نزديكترين مردم به كسی كه قبل از او است می باشد، در نزد او سلاح رسول خدا ص است، و او صاحب وصـيتی است كه آشكار است»
📚الخصال: ج1 ص117
📚الكافی: ج1 ص284
بدین معنی که اگر سلاح صحت خود را بوسیله وصیت اثبات می کند، دیگر احتیاجی به سلاح بعنوان نشانه نیست و وصیت به تنهایی کافیست.
و ائمه ع هرگز گزافه گویی نمی کنند.
ثانیا، چرا سلاح بعنوان نشانه دیگر شناخت نام برده شده و نه یکی از میراث های مهم دیگر مثل قران کامل، تورات و انجیل کامل، و الواح دیگر پیامبران و یا لوح فاطمه س و غیره که بهتر می توان عظمت انها را فهمید، نام برده نشده است؟
اما حالا چرا با وجود دو دلیل بالا مبنی بر غلط بود نظریه سلاح فیزیکی همراه قائم، معتقدیم آن سلاح، علم عظیمه همراه قائم می باشد؛
مهمترین دلیل ما برای این مطلب، یکی از نظر روایی است که در تعدادی از روایات آمده:
-قائم را با وصیت و پرچم و علم
-یا با وصیت و علوم عظیمه
-و یا با وصیت و پرچم و سلاح پیامبر ص بشناسید
و از جمع این احادیث روشن میشود که علم همان سلاح پیامبر ص است
همانطور که پیامبر فرمود العلم سلاحی.
اما از نظر عقلی نیز کاملا روشن است چیزی که قائم با خود باید داشته باشد، علومی است که تا کنون کسی همانند آن را بیان نکرده است.
⊹━━❁ #پاسخ_استاد ❁━━⊹
🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـدسیســـتانے:
سلام علیڪم
بزرگوار، مهربان، لطفاً از جایگاه دقت و بدون تعصب مطالعه کنید.
اینکه نام استناد به روایت صریح را اقرار می گذارید، صرفاً از سر جوسازی است. من بدون تغییر نظر در تمام این سالها، با تکیه بر احادیث معتبر اهل بیت علیهم السلام یک حرف بیشتر نزده ام:
راه شناخت حضرت مهدی علیه السلام به هنگام ظهور، صیحه آسمانی جهانی است و وجود سلاح، علامت اثباتی مطلق نیست، بلکه جزء العله ای در مقطعی از زمان بوده، اما در هر حال، به تصریح روایات، یک شیء مادی بوده و هر که منکر آن شود، منکر روایات ثابت اهل بیت علیهم السلام و باطل است.
اما اینکه این نظریه کار را برای مدعی کذاب آسان می کند، ناشی از توهم شما مبنی بر عدم حصر امامت است و الا با وجود حصر، تمام مدعیان از دم، کذابند الا آن کسی که به نص صریح و صحیح امام صادق علیه السلام با ندای آسمانی آن هم کنار کعبه بیاید. غیر از اینکه چند بار تذکر داده شد سلاح، جزء العله است نه تمام العله، همانگونه که خود شما هم تأویل سلاح به علم را مستقل ندانسته و در کنار وصیت پذیرفته اید.
غیر از اینکه شما معتقدید مدعی کذاب وصیت قبل از ادعا می میرد و این وصیت برای صاحبش حفظ شده است، پس مدعی دروغین، راهی ندارد.
از طرفی، روایت قبل از سلاح، وصیت ظاهره را مطرح نموده که خوشبختانه تمام مدعیان دوران غیبت، فاقد اینچنین وصیتی بوده و کذب همه شان آشکار است.
۱
⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
👇👇👇
☝️☝️☝️
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮
گفتگوی آهنین ۲۲
╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯
⊹━━❁ #پاسخ_استاد ❁━━⊹
🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـدسیســـتانے:
اینکه فیزیکی بودن سلاح را زعم من می خوانید، بر عکس، این زعم شماست که خلاف روایات، سخن می گویید.
عجیب است که روایت تصریح می کند سلاح از ترس سلطان مستور است، اما شما بیهوده آن را به علم تأویل می برید در حالیکه علم امام علیه السلام مستور نبوده و عالم و آدم از علم بدون معلم ایشان خبر داشته اند.
اینکه در روایات، سلاح را یکی از نشانه های شناخت قائم ذکر کرده اند دروغ محض است و حدیث مرسل امام باقر علیه السلام را ۲۵ سال است تقطیع شده ارائه می دهید.
تعجب است چطور حدیث مرسل عیاشی از این امام، نزد شما حجت است، اما حدیث مرسل عیاشی از همین امام، درباره نسخ آیه وصیت در سوره بقره حجت نیست!
بماند که در همین حدیث تصریح شده حتی عهد نبی هم قابلیت مشتبه شدن دارد و فقط صدا از آسمان است که هیچ شبهه ای بر نمی تابد.
و اما حدیث امام صادق علیه السلام درباره با هم بودن سه نشانه که هیچکدامش را احمد بصری ندارد: نه نزدیک ترین فرد است، نه سلاح دارد و نه وصیت ظاهره، و توضیح وصیت ظاهره در همان حدیث که شما تقطیع کردید هست: امام قبلی او را وصی خود کند طوری که اگر از صبیان مدینه بپرسی بدانند وصی او کیست.
و چون چنین وصیتی برای امام غائب نیست، صدای آسمانی راه شناخت ایشان معرفی شده: و به یعرف صاحب هذا الامر.
و اینکه اگر سلاح نیاز به چیز دیگری داشت وصیت کافی بود و نباید به عنوان نشانه ذکر می شد، دقیقاً درباره وصیت و علم جاری است، آیا کسی که علمی آورده که هیچکس نمی تواند پاسخش را دهد دلیل صدق نیست؟ همچنین اگر کسی وصیت ثابت و منطقی را آورد دلیل صدقش نیست؟
پس چرا وصیت و علم و دیگر چیزها را در کنار هم ذکر کرده اند؟ زیرا اینها موید یا مکمل یکدیگرند و در روایات دیگر، چیزهای دیگری هم بیان شده است.
در نتیجه این اشکال ناشی از عدم مطالعه و دقت در احادیث سلاح است، که توضیح داده شد اصل سلاح، نه برای اثبات ابتداییِ امامت بلکه در برابر مدعیان دروغین آن عصر مطرح شد که ادعا می کردند امامند در حالیکه چیزی از میراث نبوی نداشتند یا مدعی بودند چون شمشیر پیامبر صلی الله علیه و آله دست آنهاست پس امامند ولی دروغ می گفتند.
اما اینکه چرا فقط سلاح را نام برده اند، چون شمشیر، رمز حق حکومت است و هر که شمشیر پیامبر صلی الله علیه و آله را که با آن، کفر و شرک را نابود و حکومت اسلام را بنا نهادند داشته باشد، نشان جانشینی او از آن حضرت است و البته قرآن کامل و تورات و انجیل و الواح و مصحف، چون هیچکدام قابل ارائه یا قابل فهم یا قابل مطرح کردن نبود راه شناخت معرفی نشد ولی شمشیر قابل ارائه بود و به برخی نشانش دادند.
مثلاً مصحف فاطمه برای خیلی ها قابل طرح نبود چون نزول جبرئیل بر کسی را مساوی نبوت گرفته و منکر یا غالی می شدند.
تورات و انجیل به زبان عربی نبود و مخاطبان هم نوعاً زبان آنها را نمی فهمیدند تا چیزی اثبات شود.
قرآن کامل هم تصریح شده که توسط قائم علیه السلام ارائه می گردد.
لذا صرفاً از آنها خبر می دادند، ولی وجود سلاح پیامبر صلی الله علیه و آله نزد اهل بیت علیهم السلام روشن بود لذا امام صادق علیه السلام فرمودند اینها نزد من است لا انازع فيه.
و اما مستندات آبکی درباره تأویل سلاح به علم:
قائم را با وصیت و پرچم و علم بشناسید، دروغ است
قائم را با وصیت و علوم عظیمه بشناسید، دروغ است
قائم را با وصیت و پرچم و سلاح بشناسید دروغ است
و اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده باشند العلم سلاحی نیز دروغ است.
و دلیل دروغ بودن تک تک اینها را در جای خود بیان کرده ام.
و اما دلیل عقلیتان همچون دلیل نقلیتان، صرفاً ساخته ذهنتان می باشد.
به راستی اگر امام معصوم می خواست بگوید علم، می فرمود علم، نه اینکه بگوید سلاح اما مقصودش علم باشد. اما شما همچون فرقه باطنیه اسماعیلیه همه چیز را با یعنی یعنی و تأویل و توجیه و سرّگونه بودن ارائه می دهید. گویی دین به جای هدایتگری، پیوسته به معماگویی و متشابه گویی و نسخ و فسخ اشتغال داشته!!
بله علم را هم در جای خودش مطرح نموده اند اما علم ربطی به سلاح رسول خدا صلی الله علیه و آله ندارد.
همچنانکه علم به لغات و زبان را نیز بارها بیان فرمودند و شما به راحتی انکار می کنید.
۲
⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮
گفتگوی آهنین ۲۳
╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯
🔴موضوع: دو قائم!
⊹━━❁ #سخن_اتباع ❁━━⊹
شما هر حدیثی بیاوریم هر جور شده یک راوی مجهول در آن پیدا می کنید تا حدیث را رد کنید.
اثبات وجود دو قائم👇
همه ما میدانیم که یمانی و سفیانی در یک سال و روز قیام میکنن.
و همه ما میدانیم که سفیانی و قائم در یک سال هستند.
و همه ما میدانیم که امام مهدی ع در ماه محرم و روز عاشورا کنار کعبه میایستند. و لشکر از کوفه میره برای بیعت در کوفه
میدانیم که در ۱۵ رجب سفیانی خروج میکند
اگر یمانی و سفیانی در ماه رجب خروج کنند.
امام مهدی ع در روز محرم سال بعدش ظهور میکنند در حالی که قائم و سفیانی در یک سال هستند.
⊹━━❁ #پاسخ_استاد ❁━━⊹
🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـدسیســـتانے:
سلام علیڪم
هر جور شده نیست برادر. هر جور را که اتباع احمد بلدند و به راحتی ۱۲۰ حدیث درباره قدرت تکلم به لغات را انکار می کنند.
حرام بودن نسبت دادن قطعیِ یک مطلب به حجت خدا، چیزیست که هر مسلمانی باید بداند.
قطعاً وقتی راوی کذاب یا ضعیف یا مجهول و یا سند مرسل و یا حدیث بدون سند بود، مسلمان حق ندارد به صورت قطع بگوید معصوم چنین چیزی فرموده، و فقط سه راه وجود دارد:
۱. اثبات تواتر.
۲. اثبات صحت سند و عدم مخالفت با بدیهیات و مسلّمات و مشهورات.
۳. ارائه قرائن قطعی بر صدور این حدیث.
اتباع احمد که منکر مورد دوم اند و البته سوادش را هم ندارند، مورد اول هم نسبت به عموم احادیث وجود ندارد، پس می ماند مورد سوم.
لذا تا درباره هر حدیثی که استناد می کنید، قرائن قطعی ارائه ندهید، امکان استناد به آن برای خودتان هم ممکن نیست چه برسد به استدلال علیه مخاطبتان.
این مطلب ساده را اگر درک و فهم کنید، نیمی از مشکلات تان حل می شود.
و اما نیم دیگرش، رعایت قواعد بدیهی در برداشت صحیح از متن حدیث است، که از جمله بررسی تمام نسخه های یک حدیث و نیز احادیث مرتبط با حدیث مورد نظر است، زیرا حقایقی چون تقیه، عدم ضابط بودن راوی، تحریف عمدی، تصحیف ناسخ، و پناه بر خدا جعل حدیث به اسم معصوم، حقایقی واقعی است که درباره هر حدیثی که مورد استناد قرار می دهید باید لحاظ شود.
پس کسی که با انکار این همه واقعیت، فقط به یک یا چند حدیثی چشم بدوزد که مطابق میلش هست و فقط آنها را مثل آیه قرآن قطعی الصدور بداند و چشم خود را بر صدها حدیث مخالف ببندد، روشن می کند او دنبال حقیقت نیست.
حال بپردازیم به آنچه درباره تعدد قائم استدلال کردید:
شما می گویید همه ما می دانیم...
درحالیکه قبلش باید بدانید دانستن یعنی علم، و خبر واحد، علم آور نیست پس اینکه سه موضوع را مطرح کنید و برای هر کدام فقط یک حدیث ارائه دهید که هر سه فاقد سند معتبر هست، نامش نمی شود دانستن.
بنابراین، همه ما نه مورد اول را می دانیم و نه مورد دوم را و نه مورد چهارم را و فقط مورد سوم یعنی خروج در محرم قابل پذیرش است.
و پاسخ سخن شما خیلی آسان می باشد: حدیث نفرموده خروج قائم با سفیانی در یک سال است که شما دو تا قائم از آن بیرون کشیده اید بلکه فرموده قائم، و منظورش ظهور ایشان است که در رمضان رخ می دهد و رجب و رمضان در یک سالند نه دو سال.
موفق باشید.
⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮
گفتگوی آهنین ۲۴
╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯
🔴موضوع: مرا از شرکم پاک کن!
⊹━━❁ #سخن_اتباع ❁━━⊹
سلام
حضور بخش پایانی دعای عرفه در کتابی دیگر چگونه دلیل می شود که این دعا در اصل از آن صوفی است و از دعای عرفه نیست؟ چرا که:
اولاً: آن عارف پس از سید بن طاوس است او از قرن هفتم است و سید بن طاوس از قرن ششم می باشد!!
ثانیاً: حتی اگر آن عارف مقدم بر سید بن طاوس بود باز احتمال آن می رفت که این دعا به کتاب او بعدا افزوده شده باشد
چگونه است که این الحاق برای شما پذیرفتنی نیست؟
ولی الحاق به کتاب إقبال سید بن طاوس که معتبرتر و با اهمیت تر هست پذیرفتنی است!!
یک بام و دو هوا چگونه میشود؟
⊹━━❁ #پاسخ_استاد ❁━━⊹
🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـدسیســـتانے:
سلام علیڪم
ادله اش بیان شد فقط کافیست ذهنتان را باز کنید و بیطرفانه درباره اش بیندیشید:
این افزوده را هیچ عالم و محدثی در هیچ کتابی ثبت نکرده مگر ابن طاوس فقط در یک کتابش فقط در برخی نسخه هایش.
توضیح آنکه:
۱. سید کتاب دیگری به نام مصباح الزائر دارد و دعای عرفه را در آنجا هم آورده اما این افزوده در آن نیست. مگر می شود این بخش جزو دعا بوده و تنها ناقلش که خود سید بوده، آن را حذف کرده باشد؟
۲. در برخی نسخه های عتیقه از خود کتاب اقبال نیز این افزوده وجود ندارد.
۳. مرحوم کفعمی هم که این دعا را نقل کرده این افزوده را ندارد.
۴. نا نیز دوازده خط از ابتدای افزوده را فقره به فقره بررسی کردیم در هیچ دعا و صلوات و زیارت دیگری یافت نشد.
۵. علامه مجلسی با وجود مشی اخباری گری که سعی می نماید هر حدیثی که به ظاهر جور در نمی آید را به گونه ای توجیه و از آن دفاع کند، می نگارد عبارات این افزوده به سیاق ادعیه اهل بیت علیهم السلام نمی خورد.
وقتی همه اینها را کنار هم می گذاریم به چه نتیجهی عقلانی می رسیم؟
و اما اینکه آن صوفی پس از سید بوده، فاصله یک قرن نیست چون او در سال ۷۰۹ مرده و سید در سال ۶۶۴ یعنی فاصله وفاتشان فقط ۴۵ سال بوده.
و البته هر چقدر که بوده، این بعدیت موید افزوده است نه مخرب آن، چون ادعا این نیست که خود سید از صوفی به اشتباه در دعا افزوده، بلکه کاملاً بر عکس، سخن اینست که اصلاً این افزوده توسط سید جزو دعا قرار داده نشده.
اما اینکه شاید به کتاب صوفی افزوده شده.
این شاید وقتی قابل طرح است که تمام نسخه های اقبال، واجد این افزوده باشد و برخی نسخه های کتاب صوفی، فاقد آن، تا بتوان چنین شایدی را مطرح کرد، حال آنکه این کتاب اقبال است که برخی نسخه های عتیقه اش فاقد این افزوده می باشد و کتاب دیگر سید نیز فاقد آن است.
لطفاً اندیشه کنید تا برایتان روشن شود.
⊹━━❁ #سخن_اتباع ❁━━⊹
فارغ از اینکه تایید یا اصلاح کردن اینگونه موارد فقط توسط حجت خدا قابل پذیرش هست و الباقی فقط میتوانند احتمال زیادتی یا نقصان بدهند قطعا تایید میکنید که از این احتمالات هیچ یقینی حاصل نمیشود
عدم حضور بخش پایانی دعای عرفه در برخی از نسخه های قدیمی اقبال، ضرری به اعتبار این بخش نمی زند. دقّت کنید، آنچه در کلام مجلسی آمده این است:
«و کذا لم یوجد هذه الورقه فی بعض النسخ العتیقه من الإقبال أیضاًً».
۱
⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
👇👇👇
☝️☝️☝️
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮
گفتگوی آهنین ۲۴
╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯
⊹━━❁ #سخن_اتباع ❁━━⊹
یعنی بخش پایانی دعای عرفه در بعضی از نسخه های قدیمی اقبال یافت نشده.
اگر در همه نسخ قدیمی اقبال نبود شاید برای شما مشکل ساز بود ولی اینکه در برخی از نسخه های قدیمی نباشد و در برخی دیگر از نسخه های قدیمی باشد آسیبی به صحت و درستی این بخش از دعا نمی زند.
چون فقط در برخی از نسخه های قدیمی این بخش دیده نشده، که این اعتبار دعا را به هم نمی زند چرا که شاید آن نسخه مشکلی داشته باشد.
چرا نمیگویید این دعا دو نسخه داشته یکی با ذیل و دیگری بی ذیل؟!
و قطعا میدانید در چنین مواردی اصل بر «عدم زیاده» است یعنی: «نمی توان ثابت نمود که بخش پایانی از امام صادر نشده و بعداً به دعا اضافه گردیده است»، چنان که دو نفر یک مطلب را از صادر کننده نقل می کنند یکی کامل و دیگری مختصرتر، و این امر کاملاً متداول است.
اگر چند سطر و چند جمله یا قسمتی از یک دعای چند صفحه ای از دید کسی یا کسانی غیر قابل فهم بود و نمونه ای برایش پیدا نکردند واقعا دلیل بر جعل اون دعا یا قسمتی فراتر از اون چند جمله میشود!!!
البته پر واضح هست چنگ زدن جنابعالی و همفکرانتان به اینگونه مسائل بابت موضع گیری در برابر مهدیین علی الخصوص مهدی اول در وصیت پیامبر ص هست.
و گرنه برای همگان روشن هست در حالت عادی قول مجلسی برای شما حجت نبوده و نیست.
⊹━━❁ #پاسخ_استاد ❁━━⊹
🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـدسیســـتانے:
بزرگوار اگر نگاهتان درباره تایید و اصلاح اینقدر وسیع است، پس این احتمال را هم بدهید وقتی حجت واقعی خداوند ظهور کرد بگوید حدیث وصیت کتاب غیبت جعلی است و اجداد ما چنین نفرموده اند.
ما در اینجا صرفاً بحث علمی می کنیم. آنچه اینجا ارائه شد، بر اساس معیارهای اعتبارسنجی است که در کل جهان مورد پذیرش است.
در هر کشوری مباحث نسخه شناسی و اعتبارسنجی را پیش بگیرند همین سه شاهد را می آورند: بررسی نسخه های یک کتاب، بررسی کتاب های دیگر نویسنده، بررسی محتوایی و شباهت سنجی با منظومه فکری نگارنده یا دیگر کتب مذهب او. به ضمیمه گواهی متخصصان فن در همان زمینه.
طبق همه آن معیارها، این فقره، از آورده های سید نیست و بلکه بالاتر، سند ثبت آن در کتاب صوفی سنی، ارائه شده است.
پس سخن، سر صرف احتمال نیست.
حال کسی نخواست این را بپذیرد مختار است و نیازی به طولانی کردن بحث ندارد.
و اما عدم وجود در برخی نسخه های عتیقه و وجود در برخی دیگر از نسخه های عتیقه، درست نیست زیرا کلمه العتیقه در کلام علامه مجلسی، قید برای بعض نیست که مفهومش این باشد: در برخی نسخه های عتیقه، وجود دارد و در برخی نسخه های عتیقه وجود ندارد، بلکه قید برای نسخه است یعنی: اقبال دو نسخه دارد، نسخه ای عتیقه و نسخه ای غیر عتیقه، و در بعضی نسخه های اقبال که عتیقه است، این افزوده نیست.
شاهد این برداشت آنکه محقق کتاب اقبال، این افزوده را در هیچیک از نسخه های عتیقه و قابل استناد نیافته و لذا در چاپ جدید اقبال که البته سالها قبل از ظهور احمد بوده، کلاً این افزوده را نیاورده است.
و موید دیگرش عدم وجود آن در کتاب دیگر سید، به نام مصباح الزائر است.
پس اینکه بیان می کنید در برخی نسخه های قدیمی این افزوده وجود دارد، بدون تحقیق و صرفاً ادعایی از روی برداشت اشتباه از سخن علامه است.
عجیب اینکه می گویید حتی اگر در همه نسخه های قدیمی اقبال هم نبود، تازه شاید مشکل ساز می شد، و با این رویکرد، مشخص است گفتگو در مسیر علمی قرار ندارد.
اینکه چرا نمی گوییم این دعا دو تا نسخه داشته، با شواهد متعدد، پاسخش معلوم شد.
و اما اصل عدم زیاده، نه قطعی است و نه مورد قبول شخص بنده است و حقیر در مباحث نسخه شناسی صرفاً بر اساس تحقیق مصادر و نسخ و مشابه یابی معتبر و دیگر قرائن و شواهد منطقی به نتیجه می رسم.
بماند که الاصل دلیل حیث لا دلیل، اصل جایی جاری می شود که دلیلی وجود نداشته باشد و با وجود اسکن کتاب اسکندرانی صوفی و خالی بودن کتاب مصباح الزائر سید و نیز نسخه عتیقه اقبال از آن، جایی برای اصل باقی نمی ماند.
و اما اینکه چند سطر یک دعا قابل فهم نبود.. سخن سر جعلی بودن کل دعا نیست، همچنانکه سر عدم فهم نیست، بلکه سر نسخه شناسی و مشابهت سنجی معتبر است.
اما نمونه یابی، بله شاهد محکمی است چون حضرت رضا علیه السلام فرمودند یقیناً کلام آخرین فرد ما مثل کلام اولین فرد ماست و کلام اولین فرد ما تصدیق کننده کلام آخرین فرد ماست.
پس اگر فقراتی به امامی نسبت داده شد که در هیچ حدیثی به هیچ امام دیگری نسبت داده نشده بود، حقیقت این نسبت برای ما آشکار می شود. هر چند که ما در مورد فقره افزوده، به مجموع ادله و شواهد تکیه کردیم نه فقط این.
در پناه خدا باشید.
و اما اینکه ما به خاطر دشمنی با مهدیین به این تحقیق رو آورده ایم طبق معمول، تهمتی است که نیاز به پاسخ ندارد.
۲
⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮
گفتگوی آهنین ۲۴
╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯
🔴موضوع: ۲۴ مهدی!!!
⊹━━❁ #سخن_اتباع ❁━━⊹
✍🏻 مخالفان دعوت یمانی می گویند «منظور از مهدیین که در حدیث وصیت کتاب “الغیبه” ذکر شده میتواند همان ائمهای باشند که رجعت میکنند».
چون در بسیاری از روایات به اینکه ائمه(ع) همان مهدیین هستند اشاره شده؛ مانند این روایت: امام حسین(ع) میفرماید: «از ما دوازده مهدی است که اولینشان علی بن ابی طالب و آخرینشان نهمین فرزند من است که همان امام قائم برپاکنندۀ حق خواهد بود که غیبتی دارد».
✅پاسخهای مختصری که میتوان به این شبهه داد:
1⃣مهدیین وصف عامی است که هم شامل ائمۀ هدی میشود و هم شامل مهدیین از اولاد ایشان
2⃣طبق قرینۀ موجود در وصیت رسولالله(ص) عبارت «فلیسلمها الی ابنه» مقصود از مهدیین، همان فرزندان امام مهدی(ع) هستند.
3⃣روایات متعددی مبیّن این معناست که مهدیین، فرزندان اهلبیت(ع) و امام مهدی(ع) هستند نه اینکه مصداق آن خودِ ائمه باشند.
4⃣اینکه در روایات اشاره شده که دوازده امام دارای صفت مهدی هستند، به این معنا نیست که هرجا نام مهدیین آمده بود به معنای ائمۀ دوازدهگانه باشد.
5⃣مخالفین دعوت یمانی در شبههای دیگر معتقد هستند روایت وصیت که به وجود دوازده مهدی بعد از دوازده امام دلالت دارد، با حصر دوازده امام مغایر است؛ در حالی که اینجا ادعا میکنند منظور از مهدیین همان ائمه هستند. با این اوصاف آنها این تناقض را چگونه حل میکنند؟
⊹━━❁ #پاسخ_استاد ❁━━⊹
🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـدسیســـتانے:
سلام علیڪم
پاسخ:
۱. اگر وصف عام است پس چرا حدیث وصیت گفته دوازده امام دوازده مهدی؟! باید می گفت ۲۴ مهدی یا ۲۴ امام و این باید را ما تعیین نکرده ایم بلکه ادعای شما مبنی بر اینکه دوازده مهدی امام هم هستند و دوازده امام، مهدی هم هستند، تعیین می کند.
بماند که مهدیین در بسیاری از روایات، از جمله همان روایتی که خودتان آوردید، وصف نیست بلکه عنوان است و برای اهل بیت علیهم السلام به صورت عَلَم استفاده شده است.
۲. در حدیث وصیت نگفته چه کسی به فرزندش تسلیم کند و بارها این توضیح را داده ام که منظور تسلیم دوم امام عسکری علیه السلام به فرزندش به عنوان مهدی می باشد. پس هیچ قرینه ای مبنی بر فرزندان امام مهدی علیه السلام در این حدیث وجود ندارد.
۳. غیر از قرائت شما از حدیث وصیت، حتی یک حدیث رویت نشد که گفته باشد مهدیین فرزندان امام مهدی علیه السلام هستند. و سخن کعب یهودی و پسر عمر فقط به درد پیروان آن دو می خورد نه شیعیان اهل بیت علیهم السلام.
۴. این در روایات اشاره نشده بلکه ۵۳ حدیث بر این تاکید دارند و در مقابل، شما فقط یک حدیث دارید آن هم با یعنی یعنی کردن خودتان. پس هر جا مهدیین آمد به معنای ائمه دوازده گانه است چون هیچ دلیلی مبنی بر مهدی بودن غیر اینها ندارید مگر حدیث ابو بصیر که رسماً امامت مهدیین را انکار نموده و در مقابل ۵۳ حدیث، قابل استناد نیست بلکه فقط در برابر تک حدیث وصیت قابل استناد هست که خود ناظم هم بر صحت حدیث ابو بصیر تاکید دارد.
۵. مخالفین احمد، طبق برداشت خود احمد از حدیث وصیت، آن را مغایر با حصر دوازده امام می دانند نه طبق برداشت خودشان. و فهم این مساله آسان تر از اینست که شبهه گر نفهمد و خدشه بگیرد.
و اما برداشت آنها چیست؟
۱. مهدیین همان دوازده امامند که رجعت می کنند. طبق ۵۳ حدیث مهدیین و نسخه ابیه در حدیث وصیت و روایات رجعت و حصر امامت در دوازده و چهار دلیل دیگر که در کتاب چهل چراغ بیان کرده ام.
۲. مهدیین قومی از شیعیان در زمان خود حضرت مهدی علیه السلام هستند. طبق روایت ابو بصیر و روایت دوازده نقیب و روایات رجعت و حصر امامت در دوازده نفر.
در پناه خدا باشید.
⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹