هدایت شده از محمد هادی سمتی
🗒 چشم فتنه قلم را کور کنید
✍ #محمدهادی_سمتی، طلبه حوزه علمیه قم و دانش آموخته کارشناسی ارشد اندیشه سیاسی در اسلام
فَإِنِّي فَقَأْتُ عَيْنَ اَلْفِتْنَةِ / من چشم فتنه را از حدقه در آوردم (کور کردم) / نهج البلاغه خطبه 93
این جمله حماسی و غرور انگیز درباره ماجرای #فتنه_بنی_امیه و حوادث دوران خلافت حضرت امیر علیه السلام است.
ما از کلمه فتنه ، حوادث میدانی و شورش و آشوب به ذهنمان می رسد ولی فتنه به معنای _ غبار آلود شدن و بهم ریختگی فضا_ می تواند با چرخش قلم رخ بدهد،حتی اگر نتیجه ای در کف میدان نداشته باشد.
#فتنه_قلم یعنی آن که آدم قداست مداد _ جوهر_ را فراموش می کند و حقد و کینه و جهالت و حماقت را یکسره در چند سطر خرج می کند و سفید را سیاه یا برعکس جلوه می دهد.
فتنه قلم یعنی کسی که کمترین آشنایی با #عرفان و #فقه و #فلسفه و #اخلاق ندارد،با سخیف ترین تعابیر،#عالمِ_مجاهد،#استاد_اخلاق،#فیلسوف_اسلامی،صاحب نظر در مسائل اساسی اسلام و مصداقی برجسته از بندگان صالح خدا را منفورترین افراد بنامد و حقد و کینه هایی در طراز اهل بدر و خیبر را با سرانگشت جهالتش انتشار بدهد.
او و هرکسی که این چنین مسلکی دارد باید سزای آلوده ساختن قلم و از آن بالاتر مسموم کردن ذهن آدم ها را بدهد و برخورد شدید قضایی انتظاری نابجا نیست بلکه لازمه #برقراری_عدالت است و نمی تواند و نباید انتساب به شهید و شهادت یا همنشینی با #اهل_سیاست مانع از اجرای قانون بشود.
اما مهمتر از این ، وظیفه قلم به دستان متعهد است که فتنه قلم را با قلمی کردن جلوه های ناپیدا و ناشنیده از شخصیت های ارزشمند دینی جبران کنند.
اشکال کار ما این است که در زمان زندگی دانشمندان و #فرهیختگان_بزرگ_اسلام، به دلیل حجاب حیات یا هر عذر دیگری ، ارزش افزوده زندگی این افراد را در مقابل چشم جامعه قرار نمی دهیم یا به سستی از کنارش عبور می کنیم.
دوست و دشمن باید بدانند که زندگی یک عالم فرزانه مانند #علامه_مصباح_یزدی ، در موضع گیری های سیاسی _ به معنای حداقلی و جناحی اش_ خلاصه نمی شود.
چقدر زشت و زننده است که یک جوان دور از آبادی و بی بهره از نَفَس و کلام مرحوم آقای مصباح، تمامی عمر هشتاد و چند ساله او را با حمایت از یک جبهه سیاسی مساوی کند و کینه های جناحی خود را بر تشخیص تکلیفی که از جانب یک #فقیه_اسلام_شناس صورت گرفته است غلبه بدهد و حتی این قدر متوجه نباشد که فهم تکلیف برای کسی که زندگی و جوانی اش را نه در پهنای باند مجازی بلکه در خط به خط کلمات آیه و روایت هزینه کرده است به مراتب آسان تر و البته ارزشمند تر است از فردی که تنها با غلیان احساس و هیجان تکلیفی را برای خودش تشخیص داده است.
اگر یک عالم فرهیخته در حد و اندازه آیت الله مصباح هیچ کار دیگری جز تشخیص تکلیف و حمایت از یک فرد یا جریان انجام نداده باشد،باز نمی توان این را با کنش یک آدم عادی مقایسه کرد.
بگذریم...
جفای بزرگ در حق محمد تقی مصباح یزدی رضوان الله علیه آن است که کمتر کسی بداند لذت نشستن پای درس اخلاق او که در عین شیوایی بیان، حاوی پرمغزترین آموزه های #اسلام_ناب بود هرگز از یاد نمی رود و با یادآمدن محروم شدن از هر جلسه ای که از دست رفته است آهی از نهاد برمی خیزد.
پیرمردی که با تحمل رنج پیری و عوارضش اما در نهایت فروتنی هرشب #ماه_رمضان خود را به محل #درس_اخلاق می رساند و بی توجه به آن که عدد مخاطبانش کم است یا زیاد،بهترین دریافت هایش از #اخلاق_اسلامی را ارائه می کرد.
ما جفا کرده ایم و جفا می کنیم که از آنچه دیده ایم و شنیده ایم نمی نویسیم و اجازه می دهیم تا فتنه قلم نشر پیدا کند و چهره ای ناموزون از زندگی و زمانه اسلام شناسان حقیقی به جامعه تحویل داده شود.
باید آنقدر صفحه کاغذ _ حقیقی و مجازی _ را از شرح حال حقیقی امثال آیت الله مصباح پر کنیم تا کسی به خودش اجازه ندهد که از روی جهالت یا با اشاره و هدایتِ #سیاست_بازان، نورانیت ظاهر و باطن عالمان دینی را به لایک های عاری از ارزش بفروشد و بعد از آن که وانمود می کند پشیمان است همچنان نیش بزند و چنین القا کند که من عذرخواهی کردم اما شما باور نکنید!
در فتنه قلم باید چشم فتنه را کور کرد و از حدقه در آورد.
جنگ و جهاد قلم به این است که اجازه ندهیم محصول زندگانی سراسر برکت عالمی مجاهد همچون علامه مصباح با قلم های مسموم و کینه محور و فحش مدار به تاراج برود.
حالا وقت جنگیدن است برای خشکاندن جوهر قلم هایی که زهر ترشح می کنند و چهره های ماندگار را به ثمن بخس کم فروغ می سازند.
#یادداشت
متن کامل این یادداشت در #خبرگزاری_رسا:
yun.ir/hsfcab
#یادداشت_مرتبط:
https://eitaa.com/MHSemati/2078
🗒 چشم فتنه قلم را کور کنید
✍ #محمدهادی_سمتی، طلبه حوزه علمیه قم و دانش آموخته کارشناسی ارشد اندیشه سیاسی در اسلام
#باز_نشر در آستانه سالروز ارتحال فقیه مجاهد مرحوم علامه مصباح یزدی رحمت الله علیه
فَإِنِّي فَقَأْتُ عَيْنَ اَلْفِتْنَةِ / من چشم فتنه را از حدقه در آوردم (کور کردم) / نهج البلاغه خطبه 93
این جمله حماسی و غرور انگیز درباره ماجرای #فتنه_بنی_امیه و حوادث دوران خلافت حضرت امیر علیه السلام است.
ما از کلمه فتنه ، حوادث میدانی و شورش و آشوب به ذهنمان می رسد ولی فتنه به معنای _ غبار آلود شدن و بهم ریختگی فضا_ می تواند با چرخش قلم رخ بدهد،حتی اگر نتیجه ای در کف میدان نداشته باشد.
#فتنه_قلم یعنی آن که آدم قداست مداد _ جوهر_ را فراموش می کند و حقد و کینه و جهالت و حماقت را یکسره در چند سطر خرج می کند و سفید را سیاه یا برعکس جلوه می دهد.
فتنه قلم یعنی کسی که کمترین آشنایی با #عرفان و #فقه و #فلسفه و #اخلاق ندارد،با سخیف ترین تعابیر،#عالمِ_مجاهد،#استاد_اخلاق،#فیلسوف_اسلامی،صاحب نظر در مسائل اساسی اسلام و مصداقی برجسته از بندگان صالح خدا را منفورترین افراد بنامد و حقد و کینه هایی در طراز اهل بدر و خیبر را با سرانگشت جهالتش انتشار بدهد.
او و هرکسی که این چنین مسلکی دارد باید سزای آلوده ساختن قلم و از آن بالاتر مسموم کردن ذهن آدم ها را بدهد و برخورد شدید قضایی انتظاری نابجا نیست بلکه لازمه #برقراری_عدالت است و نمی تواند و نباید انتساب به شهید و شهادت یا همنشینی با #اهل_سیاست مانع از اجرای قانون بشود.
اما مهمتر از این ، وظیفه قلم به دستان متعهد است که فتنه قلم را با قلمی کردن جلوه های ناپیدا و ناشنیده از شخصیت های ارزشمند دینی جبران کنند.
اشکال کار ما این است که در زمان زندگی دانشمندان و #فرهیختگان_بزرگ_اسلام، به دلیل حجاب حیات یا هر عذر دیگری ، ارزش افزوده زندگی این افراد را در مقابل چشم جامعه قرار نمی دهیم یا به سستی از کنارش عبور می کنیم.
دوست و دشمن باید بدانند که زندگی یک عالم فرزانه مانند #علامه_مصباح_یزدی ، در موضع گیری های سیاسی _ به معنای حداقلی و جناحی اش_ خلاصه نمی شود.
چقدر زشت و زننده است که یک جوان دور از آبادی و بی بهره از نَفَس و کلام مرحوم آقای مصباح، تمامی عمر هشتاد و چند ساله او را با حمایت از یک جبهه سیاسی مساوی کند و کینه های جناحی خود را بر تشخیص تکلیفی که از جانب یک #فقیه_اسلام_شناس صورت گرفته است غلبه بدهد و حتی این قدر متوجه نباشد که فهم تکلیف برای کسی که زندگی و جوانی اش را نه در پهنای باند مجازی بلکه در خط به خط کلمات آیه و روایت هزینه کرده است به مراتب آسان تر و البته ارزشمند تر است از فردی که تنها با غلیان احساس و هیجان تکلیفی را برای خودش تشخیص داده است.
اگر یک عالم فرهیخته در حد و اندازه آیت الله مصباح هیچ کار دیگری جز تشخیص تکلیف و حمایت از یک فرد یا جریان انجام نداده باشد،باز نمی توان این را با کنش یک آدم عادی مقایسه کرد.
بگذریم...
جفای بزرگ در حق محمد تقی مصباح یزدی رضوان الله علیه آن است که کمتر کسی بداند لذت نشستن پای درس اخلاق او که در عین شیوایی بیان، حاوی پرمغزترین آموزه های #اسلام_ناب بود هرگز از یاد نمی رود و با یادآمدن محروم شدن از هر جلسه ای که از دست رفته است آهی از نهاد برمی خیزد.
پیرمردی که با تحمل رنج پیری و عوارضش اما در نهایت فروتنی هرشب #ماه_رمضان خود را به محل #درس_اخلاق می رساند و بی توجه به آن که عدد مخاطبانش کم است یا زیاد،بهترین دریافت هایش از #اخلاق_اسلامی را ارائه می کرد.
ما جفا کرده ایم و جفا می کنیم که از آنچه دیده ایم و شنیده ایم نمی نویسیم و اجازه می دهیم تا فتنه قلم نشر پیدا کند و چهره ای ناموزون از زندگی و زمانه اسلام شناسان حقیقی به جامعه تحویل داده شود.
باید آنقدر صفحه کاغذ _ حقیقی و مجازی _ را از شرح حال حقیقی امثال آیت الله مصباح پر کنیم تا کسی به خودش اجازه ندهد که از روی جهالت یا با اشاره و هدایتِ #سیاست_بازان، نورانیت ظاهر و باطن عالمان دینی را به لایک های عاری از ارزش بفروشد و بعد از آن که وانمود می کند پشیمان است همچنان نیش بزند و چنین القا کند که من عذرخواهی کردم اما شما باور نکنید!
در فتنه قلم باید چشم فتنه را کور کرد و از حدقه در آورد.
جنگ و جهاد قلم به این است که اجازه ندهیم محصول زندگانی سراسر برکت عالمی مجاهد همچون علامه مصباح با قلم های مسموم و کینه محور و فحش مدار به تاراج برود.
حالا وقت جنگیدن است برای خشکاندن جوهر قلم هایی که زهر ترشح می کنند و چهره های ماندگار را به ثمن بخس کم فروغ می سازند.
#یادداشت
متن کامل این یادداشت در #خبرگزاری_رسا:
yun.ir/muqqfe
#یادداشت_مرتبط:
https://eitaa.com/MHSemati/2078