eitaa logo
سیاست نامه
85 دنبال‌کننده
258 عکس
47 ویدیو
11 فایل
سیاست‌نامه یا سیرالملوک، کتابی است به زبان فارسی در آیین فرمانروایی و کشورداری و اخلاق و سیاستِ پادشاهان پیشین، نوشتهٔ خواجه نظام‌الملک طوسی. لینک: http://eitaa.com/joinchat/1437990931C7d9e465076 ارسال #یادداشت: @Hadisemati
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از نهضتِ روایت
🗓 امام منهای خط امام، تهدید این روزها/ تحریف بنیانگذار (۴۵) ✍ ، طلبه و مبلغه حوزه علمیه «اگر یک‌وقت مردم ببینند آقایان وضع خودشان را تغییر داده‌اند و آن چیزی را که نسبت به روحانیون در دلشان بوده است، از دست بدهند، از دست دادن آن همان و از بین رفتن اسلام و جمهوری اسلامی همان.» آهنگ این کلام امام راحل که در تیرماه ۶۴ در دیدار اعضای خبرگان، به زبان آوردند، هم چنان در گوش زمان می‌پیچد. سال‌هاست جریان ناکثین و قاسطین انقلاب تلاش می‌کنند تا ناکارآمد جلوه دادن مکتب امام، منسوخ شدن و تحریف آن را در برنامه‌های خود قرار داده و راه امام را به بیراهه بکشانند. عده‌ای که ازقضا به لحاظ ژن و نسبت، نزدیک‌ترین‌اند، اما مهر تحریف بر عقاید امام زده‌اند. پردهٔ اخیر این جنایت با بال‌وپر دادن به اعضای نهضت آزادی در جماران، رقم خورد. اعضای نهضتی که امام، آن را بی‌دین و ضد اسلام تلقی می‌کرد و مردم را از خطر اعتماد به آن بر حذر می‌داشت و هنگامی‌که اعضای بیت و منتسبین به امام در ترویج آن نقش ایفا کنند شائبهٔ انحراف بیشتر جان می‌گیرد. انحرافی که خطرش بارها توسط فرزند خلف امام، به طیف انقلابیون گوشزد شده است. در این میان سؤال اساسی آن است که هدف از تحریف امام چیست؟ روشن است هرقدر دشمن بتواند جامعه و بدنه انقلاب را از افکار و اصول ناب امام که پایه و مبانی انقلاب‌اند، دچار تحریف کند، بیشتر به هدف نابودی انقلابی نزدیک می‌شود. انقلابی که در نگاه امام و رهبری، همان انقلابی است که انسان را به عصر تمدن اسلامی می‌رساند. طبیعی است جوانان به‌عنوان آینده‌سازان این مرزوبوم و نیروی انسانی و فکری انقلاب، اولین طعمه‌های این خبیثان سیاسی در تحریف افکار امام راحل‌اند تا به‌زعم باطل خود و رویارویی با اهداف و آرمان‌های امام و مقام معظم رهبری، بتوانند ولایت‌فقیه را از جهت‌دهی جامعه در مسیر انقلاب اسلامی، خارج کنند. سؤال بعدی این است که این تحریف به چه شکل صورت می‌گیرد؟ تحریف ابتدا در مبانی و پایه‌های فکری مثل ضرورت استقلال، عدم وابستگی به آمریکا و غرب در همهٔ زمینه‌های علمی، فرهنگی و اقتصادی، رخ می‌‌دهد. در گام دوم جریان تحریف تلاش می‌کند تا به دنبال اثبات عدم کارآمدی تفکر امام بعد از زمان جنگ، باشد. و درنهایت تمام ارزش‌ها و آرمان‌های زمان انقلاب نظیر ساده زیستی، انقلابی گری، آمریکا و دشمن‌ستیزی را موردحمله قرار دهد. خطری که امام سال‌ها پیش درباره‌اش هشدار داده بود. نکته قابل‌توجه آن است که این جریان حتی در زمان حیات امام هم با نسبت‌های ناروا از قبیل عقب‌ماندگی و ناآگاهی به زمان ایشان را از هجمه‌های خود بی‌نصیب نگذاشتند. راه مبارزه با تحریف چیست؟ امروز مبارزه با جریان تحریف بنیان‌گذار از مهم‌ترین وظایف است و کلیدی‌ترین ابزار مبارزه نیز عبارت است از شناخت اندیشه ناب امام راحل ازطریق مطالعه و بازخوانی اندیشه امام درتاریخ وکتاب صحیفه امام و وصیتنامه ایشان بخصوص برای نسل جوان. زیرا امام بدون خط امام، عنصری تحریف‌شده وبی هویت است که جریان تحریف تلاش می‌کند آن را با امامِ برخاسته از مکتب اسلام ناب جایگزین کند.
هدایت شده از نهضتِ روایت
🗓 سالوس‌ها مشغول کارند/ تحریف بنیانگذار (۴۷) ✍️ ،طلبه حوزه علمیه قم و دانش آموخته کارشناسی ارشد اندیشه سیاسی در اسلام امام خمینی در جمع دانشجویان و طلاب، جمعه ۲۱ فروردین ۱۳۴۳ فرمودند «و الله اسلام تمامش سیاست است. اسلام را بد معرّفی کرده‌اند. سیاست مُدُن از اسلام سرچشمه می‌گیرد. من از آن آخوندها نیستم که در اینجا بنشینم و تسبیح دست بگیرم؛ من پاپ نیستم که فقط روزهای یکشنبه مراسمی انجام دهم و بقیه اوقات برای خودم سلطانی باشم و به امور دیگر کاری نداشته باشم». جملات بالا بخشی از تابلوی نمایشگر اندیشه ناب امام راحل رضوان‌الله علیه است و عمق باور امام را به مکتب اسلام حکایت می‌کند. اما یک جریان منسجم و پیچیده از مشاهده این تابلو احساس ناخوشایندی و خطر کرده است و مدت‌ها است که تصمیم گرفته تابلو را تغییر بدهد و حتی اگر لازم باشد پایه‌هایش را از جا دربیاورد. جریان تحریف به این نتیجه رسیده است که امامِ باورمند به مبارزه با استکبار و استعمار در تاروپود انسان‌های آزادی‌خواه ریشه دوانیده و آن‌قدر اوج گرفته است که دیگرکسی به تحریف گران کوتاه‌قد نیم‌نگاهی هم نمی‌اندازد پس راه چاره‌ای وجود ندارد جز این‌که قامت امام را آن‌قدر کوتاه کند که یا از قد و قواره این جریان کوچک‌تر بشود و یا حداقل هم‌طراز باشد. نتیجه این دست‌وپا زدن‌های پیدا و پنهان در چند عرصه حاصل می‌شود: عرصه اول تغییر افکار جامعه درباره امام است. جریان تحریف باید آن‌قدر پیش برود تا در ذهن همه‌کسانی که امام را دیده یا ندیده‌اند این‌گونه القاء کند که امام تنها شخصیتی مذهبی و عالم دینی دور از سیاست و اجتماع بوده و با دنیای اطرافش هیچ پیوندی برقرار نمی‌کرده است. تحریف‌کنندگان خط امام می‌خواهند بنیان‌گذار انقلاب را آن‌گونه جلوه بدهند که درگذر زمان هیچ‌کسی او را با پرچم‌داری مبارزه با طاغوت و استکبار و فریاد زننده بر سر ظالمان به ملت‌ها نشناسد و چه راهی بهتر از این‌که حضرت روح‌الله در ذهن و فکر مردم تنها با عنوان کسی که وعده دهنده آب و برق رایگان بوده است شناخته بشود _هرچند که او هیچ‌وقت این جمله را بر زبان نیاورده باشد_ و در لابه‌لای این دروغ‌پردازی‌ها اساسی‌ترین عناصر اندیشه پیر جماران پنهان و به قهقرا خواهد رفت. ساخت‌وساز اشرافی در مقبره امام راحل تنها بخشی از خط تحریف است که سبب می‌شود تا مردم و به‌ویژه آیندگان در فهم اندیشه ناب آیت‌الله‌العظمی سید روح‌الله خمینی دچار تضاد فکری بشوند و نتوانند رابطه گفتار و کردار ترویج گر ساده زیستی را با این بنای فاخر تطبیق بدهند و آن‌همه سخن که او در ستایش زندگی عاری از تجمل و نکوهش زیست اشرافی بر زبان جاری می‌کرد در لابه‌لای زرق‌وبرق مرقدش پنهان شود. عرصه دوم در مقام تحریف امام مربوط است به مهندسی کنش گری سیاسی مردم که سبب می‌شود تا ملت در انتخاب مسئولان دچار اشتباه یا تردید بشوند و با پیامدهای منفی انتخاب خود دست‌وپنجه نرم کنند. جریان تحریف در این عرصه تلاش کرده و می‌کند تا امام امت را منادی صلح و سازش با دنیا جلوه بدهد و مبارزه با سرمایه‌داری ضد مردمی را از منظومه فکری حضرت روح‌الله محو کند تا دیگرکسی به یادش نیاید که امام خمینی مبارزه را با رفاه‌طلبی سازگار نمی‌دانست و بر این باور بود که هرکس مبارزه درراه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان را با سرمایه‌داری و رفاه‌طلبی مزاحم یکدیگر نداند الفبای مبارزه را نشناخته است. تحریف‌کنندگان نانجیب خط امام تلاش می‌کنند تا برخلاف تأکید و دغدغه حضرت روح‌الله صندلی‌های قدرت در اختیار سرمایه‌داران و مرفهان بی‌دردی قرار بگیرد که با نصیحت و پند و اندرز اصلاح نمی‌شوند و مردم را از مبارزه برای کنار گذاشتن تشنگان قدرت منصرف سازند. نتیجه این راهبرد تحریفی آن است که آن کسانی درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند از گردنه خارج شوند و کسانی بر مسند قدرت قرار بگیرند که باور عمیقی به مکتب امام ندارند. هرچند جریان تحریف هرگز از پای نمی‌نشیند و به تلاش‌های ضد دینی و ضد مردمی خود ادامه خواهد داد اما با این‌همه آنچه دست‌وپا زدن‌های آن‌ها را به آب در هاون کوبیدن تبدیل می‌سازد رسوا کردن اندیشه و عمل ریاکارانه این جریان است که حضرت روح‌الله آن‌ها را سالوس صفت و اسلام نمایان دغل‌بازی نامیده است که وفاداری و تعهدشان به جمهوری اسلامی نمایشی و پوشالی بوده است.
هدایت شده از نهضتِ روایت
📋 رفاهِ جمهور و رفعِ تبعیض،شرط تداوم جمهوریت،طلبه حوزه علمیه قم و دانش آموخته کارشناسی ارشد اندیشه سیاسی در اسلام[] شد جمهوری اسلامی به پا / که هم دین دهد، هم دنیا به ما این بیت اول از شعری است که ابوالقاسم عبدالله فرد متخلص به حالت آن را برای اولین سرود رسمی جمهوری اسلامی خلق کرد. مضمون این بیت البته مطابق با آرمان‌های ایران است و همان دغدغه‌ای است که سبب شد تا بیست میلیون و 147 هزار و 55 نفر از واجدین شرایط رأی دادن در روزهای دهم و یازدهم فروردین 1358 تعرفه سبزرنگ را به صندوق بیاندازند و تنها 2 درصد از شرکت‌کنندگان نظرشان با این عده مخالف بود. مردم ستم دیده از ظلم و سرکشی پهلوی هنگامی‌که شعارهای گوش‌نواز آیت‌الله‌العظمی سید روح‌الله خمینی را شنیدند تصمیم گرفتند تا سرنوشت خود را تغییر بدهند و برای برطرف شدن فقر و فساد و تبعیض تا پای جان ایستادند. آمارها نشان می‌دهد که باوجود درآمدهای سرسام‌آور نفتی در دوران اول و دوم اما به‌جز اطرافیان دربار و طبقه سرمایه‌دار وضعیت معیشتی سایر مردم در سطح پایین قرار داشت. به‌عنوان نمونه‌ای از بی‌توجهی حاکمان دوره ستم‌شاهی باید از مخارج سنگین جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی یادکرد که "در یک تخمین سرانگشتی، مخارج این جشن 300 میلیون دلار برآورد شده است" (مجموعه کتاب‌های این روزها، روایتی از دست آوردهای فرهنگی انقلاب اسلامی) مردم این چیزها و مواردی دیگر از فقر و فساد را لمس کرده بودند که خونشان به جوش آمد و کوچه و خیابان را با خون خود رنگین کردند تا از یوغ طاغوت رهایی یابند. درنتیجه این وضعیت وقتی صندوق‌های رأی برای برپایی حکومت جمهوری اسلامی در دسترس مردم قرار گرفت 98 درصد پاسخ شان مثبت بود و البته امیدوار بودند که با استقرار حکومت جدید و را با گوشت و پوست شان لمس کنند. امام خمینی رحمت‌الله علیه عصر 12 فروردین 58 در پیام رادیویی به ملت ایران و برای حفظ امید مردم به کارمندان و کارگران و سایر طبقات مستضعف وعده داد که حکومت جمهوری اسلامی ایران برای آن‌ها کار درست می‌کند وزندگی‌شان را مرفه خواهد کرد. وعده‌ای که دولت‌های پس از انقلاب با همه کم‌وکاستی‌ها به‌طور چشمگیری به آن عمل کردند ولی هنوز مسئله معیشت و اقتصاد در صدر جدول خواسته‌های مردم است و اکنون به پاشنه آشیل مشارکت مردم در انتخابات آینده تبدیل‌شده است. مردم باید برای گستراندن سفره خود کمترین نگرانی را داشته باشند تا امید و آرزوی دهه 50 در بهترین وضعیت قرار بگیرد و احساس مسئولیت آن‌ها را برای سهیم شدن در سرنوشت مملکت برانگیزد. واضح است که دعوت به مشارکت برای مردم خسته از صف‌های طولانی مرغ و گوشت و ناراحت از قیمت‌های غیرواقعی میوه و سایر نیازهای اولیه کار سختی است و اگر در ماه‌های پایانی عمر دولت اتفاق خوشایندی رخ ندهد و مردم تصمیم مسئولان برای برقراری رفاه و آسایش را به چشم نبینند نمی‌شود چندان به نتیجه انتخابات خوش‌بین بود. به‌عبارتی‌دیگر معیشت و مشارکت باهم گره‌خورده‌اند و تداوم جمهوریت بستگی به این دارد که رفاه دستی بر سر معیشت بکشد. رهبر انقلاب اسلامی که همیشه مسئله معیشت را مورد تأکید قرار می‌دهند در پایان مراسم درختکاری سال 99 دوباره از خوب نبودن وضعیت معیشت مردم سخن گفتند و آن را یک غصه بزرگ نامیدند و این زنگ خطری است برای پایین آمدن سطح شرکت مردم در انتخابات. در سال گذشته خط فقر به حدود 10 میلیون رسید و طبق اعلام یک مقام مسئول 40 درصد مردم در زیر این خط نامهربان قرار دارند و این معیار خوبی است برای پیش‌بینی رونق یا بی‌رمقی مشارکت و به هر میزان که مرغ و میوه از دسترس مردم دورتر شوند مشارکت هم از سوی دیگر با جمهوریت فاصله می‌گیرد و جمهوری اسلامی را با بحران مقبولیت مواجه خواهد ساخت. هرچند معنای آنچه گفته شد نادیده گرفتن سایر متغیرها و عوامل مؤثر در ایجاد انگیزه برای مشارکت نیست اما نمی‌توان و نباید از خطری که در بیخ گوش جمهوریت نظام است چشم‌پوشی کرد. مردم ایران البته در حساس‌ترین و سخت‌ترین شرایط نشان داده‌اند که به‌نظام برخاسته از اسلام که فطرت شان با آن گره‌خورده است ایمان‌دارند ولی اگر ببینند و بشنوند که با تبعیض و فساد به‌طورجدی برخورد می‌شود و نجومی بگیران بی‌انصاف و بی‌وجدان مجالی برای عرض‌اندام ندارند، گرانی و بی‌پولی را تحمل خواهند کرد و پایه‌های جمهوریت را با ستون مستحکم مشارکت حفظ خواهند کرد. 🌐 همچنین می توانید متن کامل یادداشت را در خبرگزاری رسا بخوانید. 🆔@manaar_ir
هدایت شده از محمد هادی سمتی
🗒 چشم فتنه قلم را کور کنید، طلبه حوزه علمیه قم و دانش آموخته کارشناسی ارشد اندیشه سیاسی در اسلام فَإِنِّي فَقَأْتُ عَيْنَ اَلْفِتْنَةِ / من چشم فتنه را از حدقه در آوردم (کور کردم) / نهج البلاغه خطبه 93 این جمله حماسی و غرور انگیز درباره ماجرای و حوادث دوران خلافت حضرت امیر علیه السلام است. ما از کلمه فتنه ، حوادث میدانی و شورش و آشوب به ذهنمان می رسد ولی فتنه به معنای _ غبار آلود شدن و بهم ریختگی فضا_ می تواند با چرخش قلم رخ بدهد،حتی اگر نتیجه ای در کف میدان نداشته باشد. یعنی آن که آدم قداست مداد _ جوهر_ را فراموش می کند و حقد و کینه و جهالت و حماقت را یکسره در چند سطر خرج می کند و سفید را سیاه یا برعکس جلوه می دهد. فتنه قلم یعنی کسی که کمترین آشنایی با و و و ندارد،با سخیف ترین تعابیر،،،،صاحب نظر در مسائل اساسی اسلام و مصداقی برجسته از بندگان صالح خدا را منفورترین افراد بنامد و حقد و کینه هایی در طراز اهل بدر و خیبر را با سرانگشت جهالتش انتشار بدهد. او و هرکسی که این چنین مسلکی دارد باید سزای آلوده ساختن قلم و از آن بالاتر مسموم کردن ذهن آدم ها را بدهد و برخورد شدید قضایی انتظاری نابجا نیست بلکه لازمه است و نمی تواند و نباید انتساب به شهید و شهادت یا همنشینی با مانع از اجرای قانون بشود. اما مهمتر از این ، وظیفه قلم به دستان متعهد است که فتنه قلم را با قلمی کردن جلوه های ناپیدا و ناشنیده از شخصیت های ارزشمند دینی جبران کنند. اشکال کار ما این است که در زمان زندگی دانشمندان و ، به دلیل حجاب حیات یا هر عذر دیگری ، ارزش افزوده زندگی این افراد را در مقابل چشم جامعه قرار نمی دهیم یا به سستی از کنارش عبور می کنیم. دوست و دشمن باید بدانند که زندگی یک عالم فرزانه مانند ، در موضع گیری های سیاسی _ به معنای حداقلی و جناحی اش_ خلاصه نمی شود. چقدر زشت و زننده است که یک جوان دور از آبادی و بی بهره از نَفَس و کلام مرحوم آقای مصباح، تمامی عمر هشتاد و چند ساله او را با حمایت از یک جبهه سیاسی مساوی کند و کینه های جناحی خود را بر تشخیص تکلیفی که از جانب یک صورت گرفته است غلبه بدهد و حتی این قدر متوجه نباشد که فهم تکلیف برای کسی که زندگی و جوانی اش را نه در پهنای باند مجازی بلکه در خط به خط کلمات آیه و روایت هزینه کرده است به مراتب آسان تر و البته ارزشمند تر است از فردی که تنها با غلیان احساس و هیجان تکلیفی را برای خودش تشخیص داده است. اگر یک عالم فرهیخته در حد و اندازه آیت الله مصباح هیچ کار دیگری جز تشخیص تکلیف و حمایت از یک فرد یا جریان انجام نداده باشد،باز نمی توان این را با کنش یک آدم عادی مقایسه کرد. بگذریم... جفای بزرگ در حق محمد تقی مصباح یزدی رضوان الله علیه آن است که کمتر کسی بداند لذت نشستن پای درس اخلاق او که در عین شیوایی بیان، حاوی پرمغزترین آموزه های بود هرگز از یاد نمی رود و با یادآمدن محروم شدن از هر جلسه ای که از دست رفته است آهی از نهاد برمی خیزد. پیرمردی که با تحمل رنج پیری و عوارضش اما در نهایت فروتنی هرشب خود را به محل می رساند و بی توجه به آن که عدد مخاطبانش کم است یا زیاد،بهترین دریافت هایش از را ارائه می کرد. ما جفا کرده ایم و جفا می کنیم که از آنچه دیده ایم و شنیده ایم نمی نویسیم و اجازه می دهیم تا فتنه قلم نشر پیدا کند و چهره ای ناموزون از زندگی و زمانه اسلام شناسان حقیقی به جامعه تحویل داده شود. باید آنقدر صفحه کاغذ _ حقیقی و مجازی _ را از شرح حال حقیقی امثال آیت الله مصباح پر کنیم تا کسی به خودش اجازه ندهد که از روی جهالت یا با اشاره و هدایتِ ، نورانیت ظاهر و باطن عالمان دینی را به لایک های عاری از ارزش بفروشد و بعد از آن که وانمود می کند پشیمان است همچنان نیش بزند و چنین القا کند که من عذرخواهی کردم اما شما باور نکنید! در فتنه قلم باید چشم فتنه را کور کرد و از حدقه در آورد. جنگ و جهاد قلم به این است که اجازه ندهیم محصول زندگانی سراسر برکت عالمی مجاهد همچون علامه مصباح با قلم های مسموم و کینه محور و فحش مدار به تاراج برود. حالا وقت جنگیدن است برای خشکاندن جوهر قلم هایی که زهر ترشح می کنند و چهره های ماندگار را به ثمن بخس کم فروغ می سازند. متن کامل این یادداشت در : yun.ir/hsfcab : https://eitaa.com/MHSemati/2078
🗒 چشم فتنه قلم را کور کنید، طلبه حوزه علمیه قم و دانش آموخته کارشناسی ارشد اندیشه سیاسی در اسلام در آستانه سالروز ارتحال فقیه مجاهد مرحوم علامه مصباح یزدی رحمت الله علیه فَإِنِّي فَقَأْتُ عَيْنَ اَلْفِتْنَةِ / من چشم فتنه را از حدقه در آوردم (کور کردم) / نهج البلاغه خطبه 93 این جمله حماسی و غرور انگیز درباره ماجرای و حوادث دوران خلافت حضرت امیر علیه السلام است. ما از کلمه فتنه ، حوادث میدانی و شورش و آشوب به ذهنمان می رسد ولی فتنه به معنای _ غبار آلود شدن و بهم ریختگی فضا_ می تواند با چرخش قلم رخ بدهد،حتی اگر نتیجه ای در کف میدان نداشته باشد. یعنی آن که آدم قداست مداد _ جوهر_ را فراموش می کند و حقد و کینه و جهالت و حماقت را یکسره در چند سطر خرج می کند و سفید را سیاه یا برعکس جلوه می دهد. فتنه قلم یعنی کسی که کمترین آشنایی با و و و ندارد،با سخیف ترین تعابیر،،،،صاحب نظر در مسائل اساسی اسلام و مصداقی برجسته از بندگان صالح خدا را منفورترین افراد بنامد و حقد و کینه هایی در طراز اهل بدر و خیبر را با سرانگشت جهالتش انتشار بدهد. او و هرکسی که این چنین مسلکی دارد باید سزای آلوده ساختن قلم و از آن بالاتر مسموم کردن ذهن آدم ها را بدهد و برخورد شدید قضایی انتظاری نابجا نیست بلکه لازمه است و نمی تواند و نباید انتساب به شهید و شهادت یا همنشینی با مانع از اجرای قانون بشود. اما مهمتر از این ، وظیفه قلم به دستان متعهد است که فتنه قلم را با قلمی کردن جلوه های ناپیدا و ناشنیده از شخصیت های ارزشمند دینی جبران کنند. اشکال کار ما این است که در زمان زندگی دانشمندان و ، به دلیل حجاب حیات یا هر عذر دیگری ، ارزش افزوده زندگی این افراد را در مقابل چشم جامعه قرار نمی دهیم یا به سستی از کنارش عبور می کنیم. دوست و دشمن باید بدانند که زندگی یک عالم فرزانه مانند ، در موضع گیری های سیاسی _ به معنای حداقلی و جناحی اش_ خلاصه نمی شود. چقدر زشت و زننده است که یک جوان دور از آبادی و بی بهره از نَفَس و کلام مرحوم آقای مصباح، تمامی عمر هشتاد و چند ساله او را با حمایت از یک جبهه سیاسی مساوی کند و کینه های جناحی خود را بر تشخیص تکلیفی که از جانب یک صورت گرفته است غلبه بدهد و حتی این قدر متوجه نباشد که فهم تکلیف برای کسی که زندگی و جوانی اش را نه در پهنای باند مجازی بلکه در خط به خط کلمات آیه و روایت هزینه کرده است به مراتب آسان تر و البته ارزشمند تر است از فردی که تنها با غلیان احساس و هیجان تکلیفی را برای خودش تشخیص داده است. اگر یک عالم فرهیخته در حد و اندازه آیت الله مصباح هیچ کار دیگری جز تشخیص تکلیف و حمایت از یک فرد یا جریان انجام نداده باشد،باز نمی توان این را با کنش یک آدم عادی مقایسه کرد. بگذریم... جفای بزرگ در حق محمد تقی مصباح یزدی رضوان الله علیه آن است که کمتر کسی بداند لذت نشستن پای درس اخلاق او که در عین شیوایی بیان، حاوی پرمغزترین آموزه های بود هرگز از یاد نمی رود و با یادآمدن محروم شدن از هر جلسه ای که از دست رفته است آهی از نهاد برمی خیزد. پیرمردی که با تحمل رنج پیری و عوارضش اما در نهایت فروتنی هرشب خود را به محل می رساند و بی توجه به آن که عدد مخاطبانش کم است یا زیاد،بهترین دریافت هایش از را ارائه می کرد. ما جفا کرده ایم و جفا می کنیم که از آنچه دیده ایم و شنیده ایم نمی نویسیم و اجازه می دهیم تا فتنه قلم نشر پیدا کند و چهره ای ناموزون از زندگی و زمانه اسلام شناسان حقیقی به جامعه تحویل داده شود. باید آنقدر صفحه کاغذ _ حقیقی و مجازی _ را از شرح حال حقیقی امثال آیت الله مصباح پر کنیم تا کسی به خودش اجازه ندهد که از روی جهالت یا با اشاره و هدایتِ ، نورانیت ظاهر و باطن عالمان دینی را به لایک های عاری از ارزش بفروشد و بعد از آن که وانمود می کند پشیمان است همچنان نیش بزند و چنین القا کند که من عذرخواهی کردم اما شما باور نکنید! در فتنه قلم باید چشم فتنه را کور کرد و از حدقه در آورد. جنگ و جهاد قلم به این است که اجازه ندهیم محصول زندگانی سراسر برکت عالمی مجاهد همچون علامه مصباح با قلم های مسموم و کینه محور و فحش مدار به تاراج برود. حالا وقت جنگیدن است برای خشکاندن جوهر قلم هایی که زهر ترشح می کنند و چهره های ماندگار را به ثمن بخس کم فروغ می سازند. متن کامل این یادداشت در : yun.ir/muqqfe : https://eitaa.com/MHSemati/2078