eitaa logo
كانال روضه خوان سید جعفر روح بخش
194 دنبال‌کننده
67 عکس
31 ویدیو
21 فایل
مجموعه ای از یادداشت های منبر از سال ۷۵ تا کنون
مشاهده در ایتا
دانلود
عقیق زرد و فیروزه‌ سید ابن‌طاووس رحمه‌الله با سند، از خادم امام هادی علیه‌السلام نقل می‌کند که گفت: از امام علیه‌السلام اجازه خواستم تا به زیارت[ علیه‌السلام در] طوس بروم، فرمود: همراه خود انگشتری داشته باش که نگین آن ، و بر روی آن: «ماشاء‌الله لاقوة الا بالله استغفرالله»، و بر جانب دیگر آن:«محمد، و علی» نقش بسته باشد، که این، مایه ایمنی از رهزنی [رهزنان]، و سلامت کامل‌تر، و دین محفوظ‌تر تو خواهد بود. از نزد حضرت بیرون آمدم، و انگشتری با همان ویژگی که فرموده بود فراهم کردم، و آمدم تا با حضرت خداحافظی کنم. بعد از خداحافظی و بیرون آمدن از نزد ایشان، مقداری که دور شدم، (حضرت شخصی را به دنبالم فرستاد) و فرمود تا برگردم. نزد ایشان برگشتم. حضرت فرمود: صافی! عرض کردم: بله، سرورم! فرمود: انگشتر دیگری که باشد، با خود همراه داشته باش، زیرا در راه، میان طوس، و نیشابور، با شیری برخورد می‌کنی که جلو قافله را می‌گیرد، نزد او برو، و این انگشتر را به او نشان بده، و بگو: مولایم می‌فرماید: از راه دور شو، سپس فرمود: باید نقش روی آن: «الله الملک»، و بر جانب دیگر آن: «الملک لله الواحد القهار» باشد، این انگشتر امیرمؤمنان است، که نقش روی آن: «الله الملک» بود، چون به خلافت رسید، نقش نگین خود را که فیروزه بود:«الملک لله الواحد القهار» قرار داد، و این انگشتر، مخصوصا مایه ایمنی از درندگان، و پیروزی در جنگ‌ها است. خادم امام علیه‌السلام می‌گوید: سوگند به خدا، در مسافرت، با آن [] درنده برخورد کردم، و همانگونه که فرموده بود. انجام دادم [، شیر دور شد، و رفت]، و از سفر برگشتم، و ماجرا را خدمت امام علیه‌السلام عرض کردم، فرمود: ماجرای دیگری مانده که آن را نگفتی، چنانچه بخواهی من می‌گویم؟ عرض کردم! سرورم! شاید فراموش کرده باشم، فرمود: شبی در ، نزد قبر [امام رضا علیه‌السلام]، بیتوته کردی، گروهی از جنیان، به قصد زیارت، نزد قبر آمدند، و به نگین تو نگاه کردند، و نقش آن را خواندند، آن را از دست تو بیرون آورده، نزد خود بردند، آن را با آب شسته، آب را به بیمار خود نوشاندند، و او بهبود یافت، سپس انگشتر را برگرداندند، انگشتر در دست راست تو بود، ولی آن را در دست چپت کردند، و تو از آن، بسیار تعجب کردی، و ندانستی که علت آن چیست، و نزد سر خود سنگ یاقوتی یافتی، و آن را برداشتی، اینک آن را همراه خود داری، آن را به بازار ببر، که به هشتاد دینار خواهی فروخت، و آن هدیه جنیان به تو بود. پس آن را به بازار بردم، و چنانکه مولایم فرمود به هشتاد دینار فروختم. دانشنامه امام هادی علیه السلام ج۱ ص۷۵۷
عقیق زرد و فیروزه‌ سید ابن‌طاووس رحمه‌الله با سند، از خادم امام هادی علیه‌السلام نقل می‌کند که گفت: از امام علیه‌السلام اجازه خواستم تا به زیارت[ علیه‌السلام در] طوس بروم، فرمود: همراه خود انگشتری داشته باش که نگین آن ، و بر روی آن: «ماشاء‌الله لاقوة الا بالله استغفرالله»، و بر جانب دیگر آن:«محمد، و علی» نقش بسته باشد، که این، مایه ایمنی از رهزنی [رهزنان]، و سلامت کامل‌تر، و دین محفوظ‌تر تو خواهد بود. از نزد حضرت بیرون آمدم، و انگشتری با همان ویژگی که فرموده بود فراهم کردم، و آمدم تا با حضرت خداحافظی کنم. بعد از خداحافظی و بیرون آمدن از نزد ایشان، مقداری که دور شدم، (حضرت شخصی را به دنبالم فرستاد) و فرمود تا برگردم. نزد ایشان برگشتم. حضرت فرمود: صافی! عرض کردم: بله، سرورم! فرمود: انگشتر دیگری که باشد، با خود همراه داشته باش، زیرا در راه، میان طوس، و نیشابور، با شیری برخورد می‌کنی که جلو قافله را می‌گیرد، نزد او برو، و این انگشتر را به او نشان بده، و بگو: مولایم می‌فرماید: از راه دور شو، سپس فرمود: باید نقش روی آن: «الله الملک»، و بر جانب دیگر آن: «الملک لله الواحد القهار» باشد، این انگشتر امیرمؤمنان است، که نقش روی آن: «الله الملک» بود، چون به خلافت رسید، نقش نگین خود را که فیروزه بود:«الملک لله الواحد القهار» قرار داد، و این انگشتر، مخصوصا مایه ایمنی از درندگان، و پیروزی در جنگ‌ها است. خادم امام علیه‌السلام می‌گوید: سوگند به خدا، در مسافرت، با آن [] درنده برخورد کردم، و همانگونه که فرموده بود. انجام دادم [، شیر دور شد، و رفت]، و از سفر برگشتم، و ماجرا را خدمت امام علیه‌السلام عرض کردم، فرمود: ماجرای دیگری مانده که آن را نگفتی، چنانچه بخواهی من می‌گویم؟ عرض کردم! سرورم! شاید فراموش کرده باشم، فرمود: شبی در ، نزد قبر [امام رضا علیه‌السلام]، بیتوته کردی، گروهی از جنیان، به قصد زیارت، نزد قبر آمدند، و به نگین تو نگاه کردند، و نقش آن را خواندند، آن را از دست تو بیرون آورده، نزد خود بردند، آن را با آب شسته، آب را به بیمار خود نوشاندند، و او بهبود یافت، سپس انگشتر را برگرداندند، انگشتر در دست راست تو بود، ولی آن را در دست چپت کردند، و تو از آن، بسیار تعجب کردی، و ندانستی که علت آن چیست، و نزد سر خود سنگ یاقوتی یافتی، و آن را برداشتی، اینک آن را همراه خود داری، آن را به بازار ببر، که به هشتاد دینار خواهی فروخت، و آن هدیه جنیان به تو بود. پس آن را به بازار بردم، و چنانکه مولایم فرمود به هشتاد دینار فروختم. دانشنامه امام هادی علیه السلام ج۱ ص۷۵۷