eitaa logo
⁦سیدجعفردیباجی
2.9هزار دنبال‌کننده
885 عکس
596 ویدیو
12 فایل
امام صادق عليه السلام : علماى شيعه ما، نگهبانان مرزى هستند كه در آن سويش ابليس و ديوهايش قرار دارند و [اين علما ]جلوى يورش آنها به شيعيان ناتوان ما و تسلّط يافتن ابليس و پيروان او بر ايشان را مى گيرند. آیدی ادمین کانال @Ts5656
مشاهده در ایتا
دانلود
⁦سیدجعفردیباجی
#دوره‌رایگان‌آشنایی‌باسیره‌نبوی ۰۸ جلسه هشتم بخش دوم بسم الله الرحمن الرحیم 1⃣رسول خدا در روز اح
۰۹ جلسه نهم بسم الله الرحمن الرحیم 1⃣روز شنبه هفتم (يا پانزدهم) شوّال سال سوم هجرت، جنگ احد پايان پذيرفت و رسول خدا به مدينه بازگشت و شب يكشنبه را در مدينه بود و مسلمانان هم به معالجه مجروحين خود پرداختند. رسول خدا بلال را فرمود تا مردم را به تعقيب دشمن فراخواند و جز آنان كه ديروز همراه بوده اند، كسي همراهي نكند. 2⃣ در اين ميان «جابر بن عبداللّه» كه پدرش در احد به شهادت رسيد بود و بنا به دستور پدر براي سرپرستي خاندانش در مدينه مانده و از شركت در جنگ احد معذور و محروم گشته بود، از رسول خدا درخواست كرد تا او را به همراهي خويش سرافراز كند و رسول خدا تنها به او اذن داد كه در حمراءالأسد شركت كند. 3⃣ بزرگان اصحاب، زخمداران را فراخواندند و مردان قبايل با اين كه هر كدام چندين زخم برداشته بودند به راه افتادند و رسول خدا براي ايشان دعا كرد. 4⃣ رسول خدا «عبداللّه بن امّ مكتوم» را در مدينه جانشين گذاشت و پرچم را به دست علي عليه السلام داد، زره و كلاه خود پوشيد و از در مسجد سوار شد و فرمود: ديگر تا فتح مكّه مانند احد براي ما پيش آمدي نخواهد شد. رسول خدا تا «حمراءالاسد» كه در هشت ميلي مدينه قرار دارد رهسپار شد و سه روز در آن جا ماند و سپس به مدينه بازگشت. 5⃣قبيله خزاعه، چه مسلمان و چه مشرك، خيرخواه رسول خدا بودند، معبد هنوز مشرك بود كه ديد رسول خدا در تعقيب دشمن است. رسول خدا هنوز در حمراءالاسد بود كه معبد با ابوسفيان ملاقات كرد. ابوسفيان از معبد پرسيد كه: چه خبر داري؟ گفت: محمّد با سپاهي كه هرگز نديده ام، آكنده از خشم در تعقيب شما هستند. ابوسفيان گفت: ما هنوز تصميم بازگشتن داريم تا هر كه را از سپاه ايشان زنده مانده است نابود كنيم. گفت: من اين كار را مصلحت نمي دانم، با ديدن سپاهيان محمّد اشعاري سروده‌ام و چون اشعار خود را خواند «ابوسفيان» بيمناك شد و فكر بازگشتن را از سر بدر كرد. 6⃣«ابوسفيان» به كارواني كه عازم مدينه بود، رسيد و به آنان وعده داد كه اگر پيامي از وي به محمّد رسانند، فردا در بازار «عكاظ» شتران ايشان را مويز بار كند. كاروانيان پذيرفتند و به دستور ابوسفيان در «حمراءالاسد» رسول خدا و مسلمانان را بيم دادند كه ابوسفيان و سپاه قريش تصميم دارند تا بر شما بشورند و هر كه را از شما زنده مانده است از ميان ببرند، امّا رسول خدا و مسلمانان چنان كه قرآن مجيد يادآور شده است، گفتند: ««حسبنااللّه و نعم الوكيل»». 7⃣«ابوعزّه» كسي بود كه با رسول خدا عهد خويش بشكست و ديگران را عليه مسلمانان تحريك مي‌كرد، او در غزوه حمراءالاسد اسير شد و چون ديگر بار تقاضاي عفو و اغماض از رسول خدا كرد، در پاسخ وي فرمود: همانا مؤمن دو بار از يك سوراخ گزيده نمي شود، آنگاه به «زبير» يا «عاصم بن ثابت» فرمود تا گردن وي را بزنند. 💠✅🌸🌷🔸🌷🌸✅💠 🔸امام زين العابدين عليه السلام می فرمود: ما اهل بیت تاریخ پیغمبر اکرم را مثل سوره های قرآن به بچه هایمان آموزش می دهیم. 💠✅🌸🌷🔸🌷🌸✅💠 🔸دوره رایگان آشنایی با سیره نبوی 🔸در ۲۰جلسه هر شب ساعت ۲۲ به بعد 🔸دوره از ۹دی ماه آغاز شده 🔸درصورت تمایل در کانال زیر عضو شوید و بهره ببرید 👇 https://eitaa.com/joinchat/3806068787C13e6093b1d 🔸لطفا این پست را به دوستان خود ارسال نمایید
⁦سیدجعفردیباجی
#دوره‌رایگان‌آشنایی‌باسیره‌نبوی ۰۹ جلسه نهم بسم الله الرحمن الرحیم 1⃣روز شنبه هفتم (يا پانزدهم) ش
۱۰ جلسه دهم بسم الله الرحمن الرحیم در سال چهارم هجری سرایای زیادی اتفاق افتاد از جمله دو سریه رجیع و سریه بئر معونه سریه جنگی بود که خود پیامبر بعنوان فرمانده حضور نداشتند. سريه رجيع 1⃣صفر سال چهارم: چند نفري از دو طايفه «عضل» و «قاره» به مدينه آمدند و اظهار اسلام كردند و به رسول خدا گفتند: در ميان ما مسلماناني پيدا شده اند، پس چند نفر از اصحاب خود را همراه ما بفرست تا ما را تعليم دين دهند و قرآن بياموزند. رسول خدا هم شش يا ده نفر از اصحاب خود را همراه ايشان فرستاد كه «مرثد بن ابي مرثد» (فرمانده سريّه) يكي از آنها بود. 2⃣هنگامي كه فرستادگان رسول خدا به آبگاه «رجيع» رسيدند، «عضل» و «قاره» عهد خود را شكستند و از قبيله «هذيل» كمك گرفتند و با شمشيرهاي كشيده بر سر ايشان تاختند و سرانجام چند نفر از فرستادگان، به نامهاي: «عاصم» و «مرثد» و «خالد» به شهادت رسيدند و «زيد بن دثنه» و «خبيب بن عديّ» و «عبداللّه بن طارق» نيز تن به اسارت دادند. 3⃣ «عبدالله» بر اثر سنگباران دشمن از پاي درآمد و به شهادت رسيد و «زيد» را «صفوان بن اميّه» به پنجاه شتر خريد تا به جاي پدرش «اميّه» بكشد و به غلام خود «نسطاس» دستور كشتن او را داد، همچنين «خبيب» را «حجير بن ابي اهاب» براي «عقبة بن حارث» به هشتاد مثقال طلا يا پنجاه شتر خريد، تا او را نيز به جاي پدر خود «حارث بن عامر» كه در جنگ بدر كشته شده بود، بكشد. 4⃣سپس چهل پسر از فرزندان كشته‌هاي بدر را فراخواندند و به دست هر كدام نيزه اي دادند تا يكباره بر «خبيب» حمله برند و روي او به طرف كعبه برگشت و گفت: الحمدالله، آنگاه «ابوسروعه: عقبة بن حارث» بر وي حمله برد و نيزه اي به سينه اش كوبيد كه از پشتش درآمد و ساعتي با ذكر خدا و ياد محمد زنده بود و شهادت يافت. 5⃣«خبيب» قبل از شهادت اجازه خواست تا دو ركعت نماز بگزارد، گفته اند: وي نخستين كسي بود كه دو ركعت نماز را در هنگام كشته شدن سنت نهاد. سريه بئر معونه 6⃣«ابوبراء» به مدينه نزد رسول خدا آمد و گفت: اي محمد! اگر مرداني از اصحاب خويش را براي دعوت مردم به «نجد» مي‌فرستادي كه آنان را به دين تو دعوت مي‌كردند، اميدوار بودم كه اجابت مي‌كردند. رسول خدا گفت: از مردم نجد بر اصحاب خويش مي‌ترسم. «ابوبراء» گفت: در پناه من باشند. 7⃣ رسول خدا «منذر بن عمرو» و «المعنق ليموت» را با چهل مرد از اصحاب خود فرستاد تا در «بئر معونه» فرود آمدند و «حرام بن ملحان» يكي از فرستادگان، نامه رسول خدا را نزد «عامر بن طفيل» برد، اما «عامر» بي آن كه نامه را بخواند، «حرام» را به قتل رسانيد و از ساير قبايل كمك گرفت و بيدريغ بر مسلمانان حمله بردند، اصحاب سريه با اين كه شمشير كشيدند و به دفاع پرداختند، لكن همگي، بجز يكي دو نفر كه اسير شدند، به شهادت رسيدند. 8⃣ «جبار بن سلمي» كه نام او در شمار صحابه ذكر مي‌شود، مي‌گويد: آنچه مرا به اسلام آوردن وادار كرد، آن بود كه در «بئر معونه» نيزه‌ام را در ميان دو شانه مرد مسلماني فرو بردم و پيكان نيزه را ديدم كه از سينه او بيرون آمد، در اين حال شنيدم كه مي‌گفت: به خدا قسم، رستگار شدم. «جبار» كشنده «عمر بن فهيره» بود و خودش مي‌گفت: ديدم كه پيكرش بعد از شهادت به آسمان بالا رفت و بدين جهت مسلمان شدم. 9⃣صاحب طبقات مي‌نويسد: در يك شب خبر شهداي «بئر معونه» و شهداي «رجيع» به رسول خدا رسيد، بيش از هر پيش آمدي سوگوار و داغدار شد و تا يك ماه در قنوت نماز صبح قاتلان مشرك را نفرين مي‌كرد. 📚برگرفته از کتاب چکیده تاریخ پیامبر اسلام نوشته جعفر شریعتمداری 💠✅🌸🌷🔸🌷🌸✅💠 🔸امام زين العابدين عليه السلام می فرمود: ما اهل بیت تاریخ پیغمبر اکرم را مثل سوره های قرآن به بچه هایمان آموزش می دهیم. 💠✅🌸🌷🔸🌷🌸✅💠 🔸دوره رایگان آشنایی با سیره نبوی 🔸در ۲۰جلسه هر شب ساعت ۲۲ به بعد 🔸دوره از ۹دی ماه آغاز شده 🔸درصورت تمایل در کانال زیر عضو شوید و بهره ببرید 👇 https://eitaa.com/joinchat/3806068787C13e6093b1d 🔸لطفا این پست را به دوستان خود ارسال نمایید
⁦سیدجعفردیباجی
#دوره‌رایگان‌آشنایی‌باسیره‌نبوی ۱۰ جلسه دهم بسم الله الرحمن الرحیم در سال چهارم هجری سرایای زیاد
۱۱ جلسه یازدهم بسم الله الرحمن الرحیم در مورد بعضی جنگهای پیامبر در سال سوم هجری با هم صحبت کردیم.. البته اگه بخواهیم در مورد همه حوادث سال سوم مطلب بنویسیم خیلی طول می کشه لذا خیلی خلاصه عرض کردیم. حالا در مورد بعضی از حوادث سال چهارم هجری صحبت می کنیم. غزوه بني نضير 1⃣یکی از جنگهایی که سال چهارم اتفاق افتاد غزوه بنی نضیر بود. ربيع الاول سال چهارم رسول خدا صلي الله عليه و آله با چند نفر از اصحاب خويش براي كمك خواستن از بني نضير به سوي ايشان رهسپار شدند 2⃣آنها قول مساعد دادند، ولي در پنهان در باب كشتن رسول خدا به مشورت پرداختند و راه تزوير و نفاق پيش گرفتند. رسول خدا به وسيله وحي از تصميم «بني نضير» خبر يافت و به مدينه برگشت، آنگاه اصحاب را فرمود تا براي جنگ با ايشان آماده گردند. 3⃣ رسول خدا «محمد بن مسلمه» را نزد ايشان فرستاد كه از شهر من بيرون رويد، تا ده روز به شما مهلت مي‌دهم و پس از اين مدت هر كس ديده شود گردنش را مي‌زنم 4⃣آنها در تهيه وسايل سفر بودند، اما گروهي از منافقان، از جمله «عبدالله بن أبي» نزد ايشان رفتند و گفتند: بمانيد و از خود دفاع كنيد و ما شما را تنها نمي گذاريم و تا پاي جان ايستادگي مي‌كنيم. حيي بن اخطب به پيام منافقان مغرور شد و نزد رسول خدا پيام فرستاد كه ما رفتني نيستيم. 5⃣ رسول خدا تكبيرگويان با مسلمانان رهسپار قلعه‌هاي بني نضير شد و آنان را شش روز (يا ۱۵ روز) محاصره كرد و از طرف منافقان هم كمكي به ايشان نرسيد، پس نزد رسول خدا فرستادند كه دست از ما بردار تا بيرون رويم. رسول خدا با شرايطي پيشنهاد آنها را پذيرفت و آنها رهسپار خيبر شدند، برخي هم به جانب شام رفتند. رسول خدا اموال يهوديان بني نضير را بر مهامجران قسمت كرد. از طايفه بني نضير فقط دو مرد به نامهاي: «يامين بن عمير» و «أبوسعد بن وهب» اسلام آوردند و اموال خود را به دست داشتند. 6⃣مردي بنام عمرو بن جحاش تصميم گرفت كه رسول خدا را بكشد. پس نزد رسول خدا آمد و او را نشسته يافت. گفت: اي محمد! شمشيرت را ببينم، آنگاه شمشير رسول خدا را برداشت كه قصد سوء خود را انجام دهد، اما خدايش نصرت نمي داد. سپس گفت: اي محمد! از من نمي ترسي؟ گفت: نه، چرا از تو بترسم؟ خدا مرا حفظ مي‌كند. آنگاه شمشير رسول خدا را بازداد و پي كار خود رفت. 7⃣نوشته اند كه رسول خدا به «يامين بن عمير» گفت: نديدي كه پسر عمويت (عمرو بن جحاش) درباره من چه تصميمي داشت؟ پس «يامين» مردي از «قيس» را به ده دينار (يا چند بار خرما) بر آن داشت كه رفت و «عمرو بن جحاش» را كشت. 💠✅🌸🌷🔸🌷🌸✅💠 🔸امام زين العابدين عليه السلام می فرمود: ما اهل بیت تاریخ پیغمبر اکرم را مثل سوره های قرآن به بچه هایمان آموزش می دهیم. 💠✅🌸🌷🔸🌷🌸✅💠 🔸دوره رایگان آشنایی با سیره نبوی 🔸در ۲۰جلسه هر شب ساعت ۲۲ به بعد 🔸دوره از ۹دی ماه آغاز شده 🔸محل ارائه👇 https://eitaa.com/joinchat/3806068787C13e6093b1d 🔸لطفا این پست را به دوستان خود ارسال نمایید
💠ضمن تشکر از حضور شما در این کانال 🔸در این کانال سعی ما اینه که شما را با معارف اسلامی بصورت جذاب و عمیق آشنا کنیم ✅بخشی از محتواها و کلاسهای معرفتی لطفا روی هشتک بزنید👇👇👇 🔹کپی مطالب کانال اشکال ندارد... دوره های تربیتی دیگر هم در پیش داریم ان شاءالله 🤲🤲🌷 https://eitaa.com/joinchat/3806068787C13e6093b1d
⁦سیدجعفردیباجی
#دوره‌رایگان‌آشنایی‌باسیره‌نبوی ۱۱ جلسه یازدهم بسم الله الرحمن الرحیم در مورد بعضی جنگهای پیامبر
۱۲ جلسه دوازدهم بسم الله الرحمن الرحیم غزوه ذات الرقاع 1⃣جمادي الاولي سال چهارم: رسول خدا صلي الله عليه و آله پس از غزوه «بني نضير» به قصد «بني محارب» و «بني ثعلبه» از قبيله «غطفان» كه گزارش رسيده بود، سپاهياني براي جنگ با مسلمين فراهم ساخته بودند، آهنگ «نجد» كرد. 2⃣ «ابوذر غفاري» را در مدينه جانشين گذاشت و پيش مي‌رفت تا در «نخل» فرود آمد و با سپاهي عظيم از قبيله غطفان برخورد و هر چند با هم روبرو شدند، اما جنگي پيش نيامد و رسول خدا با همراهان خويش به سلامت بازگشت. 3⃣براي اين كه نماز خوف در اين غزوه مقرر شد و چون نماز تكه پاره و وصله دار شد «ذات الرقاع» گفتند. نماز خوف اینگونه است که دسته اي در مقابل دشمن قرار مي‌گيرند و دسته ديگر با امام ركعتي از نماز را مي‌خوانند و ركعت دوم را به طور فرادي تمام مي‌كنند و به جاي دسته اول مي‌روند، سپس دسته اول آمده و آنان هم با امام ركعتي را درك كرده و ركعت ديگر را فرادي مي‌خوانند، به طوري كه هر كدام از دو دسته ركعتي را با امام و ركعتي را فرادي خوانده باشند و امام هم بيش از يك نماز نخوانده باشد، 4⃣«جابر بن عبدالله» گفت: در غزوه «ذات الرقاع» سوار بر شتر ناتواني بودم و با رسول خدا همراه مي‌رفتم و در بازگشت به مدينه همراهان پيش مي‌رفتند و من واپس مي‌ماندم، تا اين كه رسول خدا به من رسيد و گفت: تو را چه شده؟ گفتم اي رسول خدا! شترم دنبال مانده است. گفت: شترت را بخوابان، و چون شتر خود را خواباندم، رسول خدا هم شتر خود را خواباند و گفت: عصاي خود را به من ده، چون عصا را به او دادم چند بار شترم را به آن برانگيخت و سپس گفت: سوار شو. چون سوار شدم به خدايي كه او را به پيامبري فرستاد: با شتر رسول خدا بخوبي مسابقه مي‌داد. 5⃣«جابر بن عبدالله» مي‌گويد: در غزوه «ذات الرقاع» مردي از مسلمانان بر زني از مشركان دست يافت و او را اسير كرد. شوهر زن سوگند خورد تا خوني از ياران محمد بريزد و با اين تصميم در تعقيب رسول خدا رهسپار شد. رسول خدا در دره اي فرود آمد و گفت: كدام مرد است كه امشب ما را پاسداري كند؟ مردي از مهاجران و مردي از انصار داوطلب شدند، يكي «عمار بن ياسر» و ديگري «عباد بن بشر» بود كه به محل مأموريت خويش رفتند و به نوبت پاسداري مي‌دادند، مرد انصاري كه بيدار مانده بود به نماز مشغول شد، در اين ميان آن مرد مشرك رسيد، تيري به سوي او انداخت كه در بدن وي جاي گرفت، اما مرد انصاري تير را كشيد و بيرون افكند و تا سه بار بر بدن او تير افكند و او همچنان در نماز بر پاي ايستاده بود، سپس به ركوع و سجود رفت، آنگاه رفيق خود را از خواب بيدار كرد و گفت: برخيز كه من از پاي درآمدم. مرد مهاجري برخاست، مرد مشرك با ديدن او دانست كه جاي وي را شناخته اند و گريخت. 💠✅🌸🌷🔸🌷🌸✅💠 🔸امام زين العابدين عليه السلام می فرمود: ما اهل بیت تاریخ پیغمبر اکرم را مثل سوره های قرآن به بچه هایمان آموزش می دهیم. 💠✅🌸🌷🔸🌷🌸✅💠 🔸دوره رایگان آشنایی با سیره نبوی 🔸در ۲۰جلسه هر شب ساعت ۲۲ به بعد 🔸دوره از ۹دی ماه آغاز شده 🔸درصورت تمایل در کانال زیر عضو شوید و بهره ببرید 👇 https://eitaa.com/joinchat/3806068787C13e6093b1d 🔸لطفا این پست را به دوستان خود ارسال نمایید
هو السلام کانال سیدجعفردیباجی، مدرس سطوح عالی حوزه علمیه و استاد دانشگاه، و مدیر حوزه علمیه حضرت جوادالائمه علیه السلام سابقه علمی و عملی👇 https://eitaa.com/sjdf313/199 🔸شما در این کانال با معارف اسلامی بصورت جذاب و عمیق آشنا می شوید ✅بخشی از محتواها و کلاسهای معرفتی لطفا روی هشتک بزنید👇👇👇 🔹کپی مطالب کانال اشکال ندارد... دوره های تربیتی دیگر هم در پیش داریم ان شاءالله 🤲🤲🌷 https://eitaa.com/joinchat/3806068787C13e6093b1d 💠 کانال های دیگر استاد 🔸کانال پاسخ به مسائل خمس https://eitaa.com/joinchat/127009117Ccdaed4114a 🔸کانال سوالات شرعیه https://eitaa.com/joinchat/2858418781C67a73cbe6c 🔸کانال رزق و روزی https://eitaa.com/rezghb
⁦سیدجعفردیباجی
#دوره‌رایگان‌آشنایی‌باسیره‌نبوی ۱۲ جلسه دوازدهم بسم الله الرحمن الرحیم غزوه ذات الرقاع 1⃣جمادي ا
۱۳ جلسه سیزدهم بسم الله الرحمن الرحیم غزوه دومة الجندل 1⃣ ربيع الأول سال پنجم: رسول خدا صلي الله عليه و آله خبر يافت كه گروهي عظيم در «دومة الجندل» فراهم آمده اند و بر مسافران و رهگذران ستم مي‌كنند و قصد مدينه را دارند 2⃣براي دفع ايشان با ۱۰۰۰ مرد از مسلمانان بيرون رفت، اما با نزديك شدن آنان معلوم شد كه دشمن به طرف مغرب كوچيده است و جز بر مواشي و شبانان ايشان دست نيافت و اهل «دومة الجندل» خبر يافتند و پراكنده شدند. 3⃣ رسول خدا به مدينه بازگشت و اين نخستين جنگ با روميان بود، زيرا زمامدار دومة الجندل (اكيدر بن عبدالملك كندي) كيش مسيحي داشت و زير فرمان «هرقل» پادشاه روم بود. 4⃣ در همين سفر بود كه رسول خدا با «عيينة بن حصن فزاري» كه در سرزمين خود به قحطي گرفتار آمده بود، قراردادي بست و به او حق داد كه از تغلمين تا مراض (از نواحي مدينه) را چراگاه گيرد. 💠✅🌸🌷🔸🌷🌸✅💠 🔸امام زين العابدين عليه السلام می فرمود: ما اهل بیت تاریخ پیغمبر اکرم را مثل سوره های قرآن به بچه هایمان آموزش می دهیم. 💠✅🌸🌷🔸🌷🌸✅💠 🔸دوره رایگان آشنایی با سیره نبوی 🔸در ۲۰جلسه هر شب ساعت ۲۲ به بعد 🔸دوره از ۹دی ماه آغاز شده 🔸درصورت تمایل در کانال زیر عضو شوید و بهره ببرید 👇 https://eitaa.com/joinchat/3806068787C13e6093b1d 🔸لطفا این پست را به دوستان خود ارسال نمایید
هدایت شده از ⁦سیدجعفردیباجی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ 🔸🔸اگر دنبال یک اثر معنوی خوب می گردی بسم الله 🔹دوره از ۹ دی ماه ۱۴۰۳ شروع شده و چند جلسه از آن ارائه شده 🔹کیفیت ارائه: ۲۰شب هر شب ارائه یک‌ محتوای جذاب از زندگانی رسول اکرم صلی الله علیه وآله و بیان نکات آن 🔹محل ارائه در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/3806068787C13e6093b1d ♦️وقتی در کانال بالا👆 عضو شدید، هشتک بالا را لمس کنید تا به محتوای جلسات دست یابید. سپاسگزارم
⁦سیدجعفردیباجی
#دوره‌رایگان‌آشنایی‌باسیره‌نبوی ۱۳ جلسه سیزدهم بسم الله الرحمن الرحیم غزوه دومة الجندل 1⃣ ربيع
جلسه چهاردهم ق۱ بسم الله الرحمن الرحیم غزوه خندق شوال سال پنجم: غزوه «خندق» یا «غزوه احزاب» اتفاق افتاد . 1⃣ جمعي از يهوديان از جمله «حيي بن اخطب» رهسپار مكه شدند و بر قريش فرود آمدند و آنان را جنگ با رسول خدا صلي الله عليه و آله فراخواندند، قريش به ايشان گفتند: آيا دين ما بهتر است يا دين محمد؟ گفتند: دين شما، و شما از وي به حق نزديكتريد. قريش شادمان شدند و با آنان قرار همكاري گذاشتند. احزاب و فرماندهانشان 2⃣به گفته مسعودي: از قريش و قبايل ديگر و بني قريظه و بني نضير، ۲۴ هزار نفر فراهم آمدند سه لشكر بودند و فرمانده كل «ابوسفيان بن حرب» بود كه اكثر اين فرماندهان بعدها اسلام آوردند. تصميم رسول خدا 3⃣سواران خزاعي از مكه به مدنيه آمدند و رسول خدا را از حركت قريش و احزاب باخبر ساختند رسول خدا با اصحاب مشورت كرد كه آيا از مدينه بيرون روند و هر جا با دشمن برخورد كردند، بجنگند يا در مدينه بمانند و پيرامون شهر را خندق بكنند. پيشنهاد سلمان فارسي براي كندن خندق به تصويب رسيد. رسول خدا با ۳۰۰۰ مرد سپاهي كار كندن خندق را آغاز كرد. مسلمانان، با شتاب و كوشش فراوان دست به كار شدند و رسول خدا نيز شخصا كمك مي‌كرد و كار هر دسته اي را تعيين فرمود، حفر خندق در شش روز به انجام رسيد. به استنباط برخي از نويسندگان: طول خندق در حدود پنج و نيم كيلومتر و عرض آن به حدسي كه زده اند در حدود ده متر و عمق آن پنج متر بوده است. يعني آن مقداري بوده كه سواره يا پياده اي نتواند از آن بجهد يا از طرفي پايين رود از طرف ديگر بيرون آيد. 4⃣ابن اسحاق مي‌گويد: در واقعه كندق خندق، معجزاتي به ظهور پيوست كه مسلمانان شاهد آن بودند، از جمله جابر بن عبدالله گويد: در يكي از نواحي خندق سنگي بسيار بزرگ پديدار شد كه كار كندن آن به دشواري كشيد. رسولخدا صلي الله عليه و آله ظرف آبي خواست و آب دهان در آن افكند و دعايي خواند سپس آب را بر آن سنگ پاشيد (به گفته كسي كه خود شاهد اين قضيه بوده است و بر ديدن آن سوگند مي‌خورد) آن سنگ چنان از هم پاشيد كه به صورت توده ريگي درآمد و ديگر در مقابل هيچ بيل و تبري سختي نمي كرد 5⃣رسول خدا، چون از كار كندن خندق فراغت يافت به سپاهيان دستور داد تا در دامن كوه «سلع» پشت به كوه اردو ساختند و زنان و كودكان را در برجها جاي دادند. در اين هنگام، رسول خدا صلي الله عليه و آله از عهدشكني «بني قريظه» خبر يافت و براي تحقيق حال و اتمام حجت، «سعد بن معاذ» (سرور أوس) و «سعد بن عباده» (سرور خزرج) را فرستاد. فرستادگان رسول خدا رفتند و معلوم شد كه كار عهدشكني «بني قريظه» از آنچه مي‌گفته اند هم بالاتر است. آنگاه نزد رسول خدا بازگشتند و پيمان شكني «بني قريظه» را گزارش دادند. رسول خدا صلي الله عليه و آله گفت: الله اكبر، به روايت ديگر، گفت: «حسبنا الله و نعم الوكيل». نزديك شدن خطر 6⃣در اين موقع بود كه گرفتاري مسلمين به نهايت رسيد و ترس و بيم شدت يافت و نفاق منافقان آشكار گشت و «معتب بن قشير» گفت: محمد ما را نويد مي‌داد كه گنجهاي «خسرو» و «قيصر» را مي‌خوريم، اما امروز جرأت نمي كنيم كه براي قضاي حاجت بيرون رويم و «أوس بن قيظي» گفت: اي رسول خدا! خانه‌هاي ما در خطر دشمن است، ما را اذن ده تا به خانه‌هاي خود كه در بيرون مدينه است، بازگرديم. ادامه دارد .... 💠✅🌸🌷🔸🌷🌸✅💠 🔸امام زين العابدين عليه السلام می فرمود: ما اهل بیت تاریخ پیغمبر اکرم را مثل سوره های قرآن به بچه هایمان آموزش می دهیم. 💠✅🌸🌷🔸🌷🌸✅💠 🔸دوره رایگان آشنایی با سیره نبوی 🔸در ۲۰جلسه 🔸دوره از ۹دی ماه آغاز شده 🔸درصورت تمایل در کانال زیر عضو شوید و بهره ببرید 👇 https://eitaa.com/joinchat/3806068787C13e6093b1d 🔸لطفا این پست را به دوستان خود ارسال نمایید
⁦سیدجعفردیباجی
#دوره‌رایگان‌آشنایی‌باسیره‌نبوی جلسه چهاردهم ق۱ بسم الله الرحمن الرحیم غزوه خندق شوال سال پنجم:
جلسه پانزدهم ق۲ بسم الله الرحمن الرحیم 1⃣نزديك به يك ماه بود كه مسلمانان و مشركان در برابر هم ايستاده بودند و جنگي جز تيراندازي و محاصره در كار نبود، رسول خدا نزد «عيينة بن حصن فزاري» و «حارث بن عوف» دو سرور «غطفان» فرستاد و با آنان قرار گذاشت كه يك سوم ميوه‌هاي امسال مدينه را بگيرند و با سپاهيان خود بازگردند و دست از جنگ با مسلمانان بردارند. رسول خدا صلي الله عليه و آله «سعد بن معاذ» و «سعد بن عباده» را خواست و با آنان در اين باب مشورت كرد. آنان گفتند: يا خود به اين كار علاقه مندي و يا خدا چنين دستوري داده است و در هر دو صورت ناگزير به انجام آن هستيم. رسول خدا گفت: به خدا سوگند، اين كار را نمي كنم مگر براي اين كه ديدم عرب همداستان به جنگ شما آمده و از هر سو شما را فرا گرفته اند خواستم بدين وسيله از شما دفع خطر كنم. «سعد بن معاذ» گفت: اي رسول خدا! به خدا قسم نيازي به اين كار نداريم و شمشير پاسخ ايشان است. رسول خدا گفت: هر طور صلاح مي‌داني چنان كن. «سعد» قرارنامه را محو كرد و گفت: هر چه مي‌توانند بر ضد ما انجام دهند. 2⃣ رسول خدا و مسلمانان همچنان در محاصره دشمنان بودند. «عمرو بن عبدود» كه او را «فارس يليل» مي‌گفتند و با هزار سوار برابر مي‌دانستند، نخستين كسي بود كه از خندق پريد و ديگر سپاهيان قريش بر اسبهاي خود نشستند و با شتاب پيش تاختند تا بر سر خندق ايستادند و از ديدن آن به شگفت آمدند، سپس در جستجوي تنگنايي از خندق برآمدند و اسبهاي خود را بزدند تا از خندق جهيدند. حضرت علي عليه السلام با چند نفر از مسلمين سر راه بر آنان گرفتند و عمرو بن عبدود آماده پيكار شد. علي عليه السلام پس از گفتگويي كوتاه با ضربتي او را كشت و همراهان عمرو رو به گريز نهادند و از خندق جهيدند. در اين ميان «نوفل بن عبداللّه» را در ميان خندق ديدند كه اسبش نمي تواند از خندق بيرون جهد و او را سنگباران مي‌كردند، نوفل مي‌گفت: اگر مي‌كشيد به صورتي بهتر از اين بكشيد، يكي از شما فرود آيد تا با وي نبرد كنم. علي پايين رفت و او را نيز بكشت و ديگران گريختند. ابوبكر بن عياش درباره «عمرو» گفت: علي ضربتي زد كه ضربتي مباركتر و عزت بخش تر از آن در اسلام نبود و ضربتي به علي زده شد (ضربت ابن ملجم) كه ضربتي نامباركتر و بد اثرتر از آن در اسلام پيش نيامد... رسول خدا بعد از كشته شدن «عمرو» و «نوفل» گفت: اكنون ما به جنگ ايشان خواهيم رفت و ايشان به جنگ ما نخواهند آمد. 3⃣بعد از كشته شدن «عمرو» و «نوفل» سران قريش تصميم گرفتند كه فرداي آن روز ديگر بار حمله كنند، بامداد فردا همداستان حمله كردند و «خالد بن وليد» نيز در ميان آنان بود، كار جنگ به سختي كشيد تا آنجا كه مسلمانان نمازهايشان فوت شد. در اين ميان «وحشي» كه با مشركان بود، حربه اي به سوي «طفيل بن نعمان» افكند و او را كشت، سپس خداوند دشمن را پراكنده ساخت و به اردوگاه خويش بازگشتند. 4⃣«صفيه» دختر «عبدالمطّلب» (عمه رسول خدا و مادر زبير) و نيز «حسان بن ثابت» (شاعر و صحابي معروف) در ايام خندق در برج «فارع» بودند، «صفيّه» مي‌گويد: مردي از يهوديان به ما نزديك شد و پيرامون برج همي گشت. رسول خدا و مسلمانان هم چنان گرفتار دشمن بودند كه نمي توانستند به سوي ما بازنگرند، بدين جهت به «حسان» گفتم: من به خدا قسم، از اين مرد يهودي ايمن نيستم، پس فرود آي و او را بكش. حسان گفت: اي دختر عبدالمطلب! خداي تو را بيامرزد، به خدا قسم تو خود مي‌داني كه من اهل اين كار نيستم. «صفيّه» مي‌گويد: چون حسان جواب مرا اين طور داد، خود ميان بستم و گرزي برداشتم و او را كشتم و چون از او فارغ گشتم به سوي برج رفتم و گفتم: اي حسّان! اكنون فرود آي و سلاح و جامه وي برگير. حسان گفت: اي دختر عبدالمطلب! مرا به سلاح و جامه او نيازي نيست. 💠✅🌸🌷🔸🌷🌸✅💠 🔸امام زين العابدين عليه السلام می فرمود: ما اهل بیت تاریخ پیغمبر اکرم را مثل سوره های قرآن به بچه هایمان آموزش می دهیم. 💠✅🌸🌷🔸🌷🌸✅💠 🔸دوره رایگان آشنایی با سیره نبوی 🔸در ۲۰جلسه ، ۲۰ شب 🔸دوره از ۹دی ماه آغاز شده، ۱۵ جلسه آن طی شده 🔸درصورت تمایل در کانال زیر عضو شوید و بهره ببرید 👇 https://eitaa.com/joinchat/3806068787C13e6093b1d 🔸لطفا این پست را به دوستان خود ارسال نمایید
هدایت شده از ⁦سیدجعفردیباجی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ 🔸🔸اگر دنبال یک اثر معنوی خوب می گردی بسم الله 🔹دوره از ۹ دی ماه ۱۴۰۳ شروع شده و حدود ۱۵جلسه از آن ارائه شده 🔹کیفیت ارائه: ۲۰جلسه ۲۰شب 👈 ارائه یک‌ محتوای جذاب از زندگانی رسول اکرم صلی الله علیه وآله و بیان برخی از نکات آن 🔹محل ارائه در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/3806068787C13e6093b1d ♦️وقتی در کانال بالا👆 عضو شدید، هشتک بالا را لمس کنید تا به محتوای جلسات دست یابید. سپاسگزارم لطفا این بنر را به دو نفر از دوستان خود ارسال کنید. البته اگر می خواهید اونا هم از نگاه پیغمبر اکرم بهره ببرند
⁦سیدجعفردیباجی
#دوره‌رایگان‌آشنایی‌باسیره‌نبوی جلسه پانزدهم ق۲ بسم الله الرحمن الرحیم 1⃣نزديك به يك ماه بود كه
جلسه شانزدهم ق۳ بسم الله الرحمن الرحیم چگونگی پاشیده شدن احزاب 1⃣«نعيم بن مسعود بن عامر» (از بني اشجع) نزد رسول خدا آمد و گفت: من اسلام آورده ام، امّا قبيله من هنوز از اسلام بي خبرند، به هر چه مصلحت مي‌داني مرا دستور ده. رسول خدا گفت: تا مي‌تواني دشمنان را از سر ما دور كن (ميان ايشان اختلاف بينداز) چه، جنگ نيرنگ و فريب است. 2⃣«نعيم» نزد «بني قريظه» كه در جاهليّت نديمشان بود - و با رسول خدا پيمان شكسته بودند - رفت و گفت اي بني قريظه! دوستي و يكرنگي مرا با خويش مي‌دانيد، گفتند: راست مي‌گويي و نزد ما متّهم نيستي. گفت: قريش و غطفان مانند شما نيستند، اين سرزمين شماست و اموال و فرزندان و زنان شما در اين جايند و نمي توانيد از اين جا به جاي ديگر منتقل شويد، اما قريش و غطفان - كه شما آنها را كمك داده ايد - در سرزمين ديگري هستند، اگر هر پيشامدي در جنگ رخ دهد سرانجام به سرزمين خود باز مي‌گردند و شما را در شهر خودتان با محمد رها مي‌كنند و چون تنها مانديد، قدرت مقاومت نخواهيد داشت، پس در جنگ با وي با قريش و غطفان همداستان نشويد، مگر اين كه از اشرافشان گروگانهايي بگيرند كه به عنوان وثيقه نزد شما باشند تا با اطمينان خاطر بتوانيد با مسلمانان بجنگيد. سپس بيرون رفت و نزد قريش آمد و به ابوسفيان و رجال قريش كه سابقه دوستي داشت، گفت: بدانيد كه يهوديان از عهدشكني با محمد پشيمان شده و نزد وي فرستاده اند كه ما پشيمان شده ايم و قصد داريم مرداني از اشراف دو قبيله قريش و غطفان بگيريم و آنها را تحويل دهيم كه گردن زني و او هم پيشنهادشان را پذيرفته است، اكنون اگر از طرف يهود از شما مرداني به عنوان گروگان خواستند، به آنان تسليم نكنيد. آنگاه نزد قبيله غطفان آمد و همانچه را كه به قريش گفته بود، به آنان نيز گفت: دو قبيله مرداني را نزد «بني قريظه» فرستادند كه بگويند: در كار جنگ با ما همراهي كنيد و شتاب ورزيد، يهوديان پاسخ دادند كه امروز شنبه است و در چنين روزي دست به كار نمي زنيم، علاوه بر اين، ما با محمد نمي جنگيم، مگر آن كه از مردان خود گروگانهايي به ما دهيد تا اطمينان خاطر ما باشند و يقين كنيم تا اگر نبرد بر شما دشوار شد، ما را تنها رها نخواهيد كرد. فرستادگان بازگشتند و گفتار بني قريظه را بازگفتند، قريش و غطفان گفتند: به خدا قسم «نعيم بن مسعود» راست مي‌گفت و سپس به بني قريظه گفتند: به خدا قسم، حتي يك مرد هم از مردان خود به شما نمي دهيم. بني قريظه با شنيدن اين پيام، گفتند: راستي «نعيم بن مسعود» راست مي‌گفت، اينان مي‌خواهند ما را به جنگ وادار كنند و سرانجام در فرصت مناسب ما را تنها بگذارند و به ديار خود بازگردند و بدين ترتيب، خداي متعال آنها را از ياري يكديگر باز داشت. 3⃣پس از خبر يافتن از اختلاف نظر و تفرقه اي كه ميان احزاب روي داد، رسول خدا صلي الله عليه و آله «حذيفه» را براي تحقيق حال و بررسي وضع دشمن به ميان آنان فرستاد، به او فرمود: اي حذيفه: برو در ميان دشمن ببين چه مي‌كنند، امّا دست به كاري مزن تا نزد ما بازگردي. «حذيفه» مي‌گويد: در ميان دشمن وارد شدم، ديدم كه باد، و لشكرهاي الهي تمام ديگها و خيمه‌هاي ايشان را از جا كنده است. 4⃣ پس ابوسفيان برخاست و گفت: اي گروه قريش! به خدا قسم، ماندن شما در اين جا صلاح نيست، راستي كه اسب و شترمان از ميان رفت و بني قريظه نيز با ما خلف وعده كردند و شدّت سرما هم مي‌بينيد كه با ما چه مي‌كند، پس آماده رفتن شويد كه من هم رفتني هستم. سپس برخاست و شتر خود را سوار شد و او را چنان بزد تا بر سه دست و پا ايستاد، به خدا قسم، اگر دستور رسول خدا نبود فرصت مناسبي بود كه ابوسفيان را با تيري مي‌كشتم. آنگاه قبيله غطفان هم با شنيدن حركت قريش، رهسپار سرزمينهاي خويش شدند. «حذيفه» مي‌گويد: نزد رسول خدا بازگشتم و گزارش كار خويش را به او رساندم. 💠✅🌸🌷🔸🌷🌸✅💠 🔸امام زين العابدين عليه السلام می فرمود: ما اهل بیت تاریخ پیغمبر اکرم را مثل سوره های قرآن به بچه هایمان آموزش می دهیم. 💠✅🌸🌷🔸🌷🌸✅💠 🔸دوره رایگان آشنایی با سیره نبوی 🔸در ۲۰جلسه ۲۰شب 🔸دوره از ۹دی ماه آغاز شده 🔸درصورت تمایل در کانال زیر عضو شوید و بهره ببرید 👇 https://eitaa.com/joinchat/3806068787C13e6093b1d 🔸لطفا این پست را به دوستان خود ارسال نمایید