.
آدمها فکر میکنند اگر یک بار دیگر متولد شوند، جور دیگری زندگی میکنند، شاد و خوشبخت و کم اشتباه خواهند بود.
فکر می کنند می توانند همه چیز را از نو بسازند، محکم و بی نقص!
اما حقیقت ندارد
اگر ما جسارت طور دیگری زندگی
کردن را داشتیم،
اگر قدرت تغییر کردن را داشتیم،
اگر آدمِ ساختن بودیم،
از همین جای زندگیمان به بعد را
مى ساختيم ...
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
پن: شبیه خوابایی که شُتر میبینه
@skybook
به راستی هیچ چیز هرگز جای رفیق گمشده را پُر نخواهد کرد .
نمیتوان برای خود، دوستان قدیمی درست کرد.
هیچ چیز با این گنجینهی خاطرات مشترک، این همه
رنجها و مصائبِ با هم چشیده، این همه قهرها و آشتیها و
هیجانهای تند همسنگ نیست.
این دوستیها تکرار نمیشوند !
کسی که نهال بلوطی به این امید مینشاند که به زودی در
سایهاش بنشیند، خیالی خام میپرورد.
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
#بریده_کتاب
@skybook
.
زمین بیش از هر کتابی از ما به ما می آموزد، زیرا در برابر ما ایستادگی میکند. بشر هرگاه با مانع درگیر شود توان خود را می آزماید اما برای چیره شدن بر مانع به ابزاری نیاز دارد، رندهای یا گاو آهنی میخواهد. برزگر هنگام شخم، رازهای طبیعت را مو به مو بیرون میکشد و حقیقتی که به دست میآورد حقیقتی کلی است. هواپیما نیز که ابزار کار هوانوردان است انسان را با تمام مسائل کهن درگیر میکند.
من تصویر نخستین شب پروازم را بر فراز آرژانتین پیوسته پیش نظر دارم. شب تاریکی بود که فقط روشناییهای انگشت شمار و پراکنده دشت همچون ستارگان سوسو میزدند.
هر یک از آنها در این دریای ظلمت بر معجزه جانی آگاه دلالت میکرد. در این کانون کتاب میخواندند فکر میکردند و راز دل میگفتند. در آن دیگر چه بسا در پی کاوش کیهان بودند و خود را با محاسبات سحابی آندرومد میفرسودند و در آن یکی عشق آشیان داشت. این آتشها دورادور در پهنه دشت میدرخشیدند و غذای خود را میخواستند تا محقرترینشان که از شاعر بود یا آموزگار یا درودگر. اما در میان این اختران جاندار چه بسیار بودند پنجرههای بسته و ستارگان خاموش و انسانهای خواب مانده...
باید کوشید و به هم رسید باید کوشید و با برخی از این آتش ها که دور از هم در دامن صحرا فروزاناند پیوند پدید آورد.
زمین انسانها
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
#سروش_حبیبی
@skybook
.
پیرزن روستایی نیز جز از طریق شمایلی و گردنآویزِ ساده مقدسی و تسبیحی با خدای خود، در پیوند نیست.
با ما باید به زبانی ساده سخن گفت تا بفهمیم.
بدینسان، شادی زندگی برای من در همین اکسیر شیر، قهوه و گندم خلاصه میشد.
زمین انسانها
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
#سروش_حبیبی
@skybook
.
بزرگی هر حرفه، شاید بیش از همه چیز در یگانه ساختن انسان هاست.
گنج راستین یکی بیش نیست و آن روابط میان آدم هاست.
زمین انسانها
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
#سروش_حبیبی
@skybook
.
لطف شگفت انگیز خانه در آن نیست که ما را پناه میدهد و گرم میکند و بنایش از آن ماست.
بلکه در آن است که ذخیره خاطرات شیرین را کمکم در ما بر جا گذاشته است.
در آن است که در اعماق دل ما این کوه تاریک را پدید میآورد که رویاها همچون آب چشمه از آن جاری میشوند.
زمین انسانها
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
#سروش_حبیبی
@skybook
آدم بزرگها همین طورند، نباید از ایشان رنجید. بچهها باید نسبت به آدم بزرگها خیلی گذشت داشته باشند. ولی البته ما که معنای زندگی را درک میکنیم به اعداد میخندیم. دلم میخواست این داستان را مثل قصه پریان شروع کنم.
دلم میخواست بگویم:
«یکی بود یکی نبود. یک وقتی شازده کوچولویی بود که در سیارهای به زحمت یکخرده از خودش بزرگتر خانه داشت، و نیازمند بود به اینکه دوستی داشته باشد...» برای آنها که معنی زندگی را درک میکنند اینطور قصه گفتن بیشتر بوی راستی میداد.
من نمیخواهم کتابم را سرسری بخوانند. من از نقل این خاطرات احساس غم و اندوه بسیار میکنم. اکنون شش سال است که دوست من با گوسفندش رفته است. من اگر در اینجا سعی میکنم بتوانم او را توصیف کنم برای این است که فراموشش نکنم. جای تأسف است که دوست فراموش بشود. همه مردم رفیق نداشتهاند...
باشگاه کتابخوانی مدرسه هُدهُد
🪴پاتوقِکتابِآسمان
[متن از کتاب شازده کوچولو]
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
#گاهی_به_آسمان_نگاه_کن
@skybook