در اوایل انقلاب این آرزو در دلم پدید آمدهبود که گلهای تفکر دوباره از خاک تاریخ ما بروید و به خصوص در علوم تفسیر و عرفان و حکمت و فلسفه تحولی بزرگ پدید آید؛ ولی این تحول روی نداد و حتی شاید بتوان گفت که ظاهر بینی بیشتر شد و به صورتی خاص غلبه پیدا کرد. چنانکه اکنون وقتی در ترجمهها و بعضی تفسیرهای آیات راجع به انسان نظر میکنیم میبینیم آیات تفکر انگیز قرآنی و مثلاً آیه کریمه «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ» گاهی چنان ترجمه شده است که فارسی زبان باید از خیر ترجمه بگذرد و بکوشد معنی را از همان فحوای زبان قرآنی دریابد زیرا متن چنان هیبتی دارد که معنایش را تا حدودی انتقال میدهد. شاعران بزرگ ما که با حکمت قدیم و مخصوصاً با قرآن انس داشتهاند هرگز درصدد ترجمه و تفسیر نبودهاند اما گاهی که به آیات قرآنی نظر داشتهاند با زبان شاعرانه پردهای از اسرار آن برداشتهاند. حافظ با نظر به آیه «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا» سروده است که:
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه فال به نام من دیوانه زدند
او سِر را فاش نکرد بلکه آن را به زبانی که دریافته بود در گوش جان ما بازگفت.
📚 گفتگوهایی با سایهام
#رضا_داوری_اردکانی
#قرآن #زبان_قرآن
@skybook