امروز در مسیر،
و در پای صندوق رأی،
زیر لب تکرار کنیم:
یا مَوْلاتَنا یا فاطِمَة أَغیثینا
هنگام انداختن رأی در صندوق،
این #ذکر را خالصانه تکرار کنیم:
اللهم بارِک لِمولانا صاحِبِ الزمان
ان شاءالله خدا به رأی همهمان برکت بدهد، به برکت نام مبارک
مولایمان
حضرت صاحبالعصر والزمان
#انتخاب_اصلح
#انتخابات
15.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
➖خرازی: محمدرضاجان، کجایی؟
✖️جانم حاجی؟
➖ کارد به استخون رسیده! داداش خط نمیشکنه ...
✖️ چکار کنم حاجی؟
آهان فهمیدم!
🏴 در وسط کوچه تو را میزدند...
22.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏷اختصاصی کانال
#آموزش
🔰فایل شمارهی ۵
🔺معیارهای سرایش یا انتخاب شعر مناسباجرا در هیأت
🔸 استاد سیدمهدیحسینیرکنآبادی
🔖 مباحث مطرح شده در این درس:
📖 خوانش چند شعر با هدف برجسته سازی دو اصل سادگی و عمق محتوایی در شعر.
📖 تأکید بر اصل «سلامت زبان و محتوا» در کنار «سادگی» و «طراوت» و «جذابیت» شعری.
#شعر
#سهل_ممتنع
#زیبایی_شناسی
#آسیب_شناسی
📌در صورت سوال در خصوص این محتوا میتوانید از طریق آیدی @smahdihoseinir با استاد ارتباط برقرار نمایید.
#الی_الحبیب
#انتشار_حداکثری
🆔 @elalhabib_ir
29.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چند سؤال مهم درباره نوحه
و جایگاه ارزشمند و خطیر آن (بخش دوم)
نکات استاد #سید_مهدی_حسینی_رکن_آبادی
#زیبایی_شناسی_نوحه
#نوحه_رسالت_محور
#حلقه_شعر_ولایی_فرات
جلسه ۲۴۲
🔸حلقه شعر ولایی فرات
@foratpoem
28.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏷اختصاصی کانال
#آموزش
🔰فایل شمارهی ۶
🔺معیارهای سرایش یا انتخاب شعر مناسباجرا در هیأت
🔸 استاد سیدمهدیحسینیرکنآبادی
🔖 مباحث مطرح شده در این درس:
📖 یکم: مرور بحت ضرورتهای شعر مناسب اجرا در هیئت:
۱- غنای فنی و محتوایی
۲- سلامت اندیشه و زبان و بیان
۳- سادگی فطری
۴- پرهیز از سادهاندیشی و سطحی نگری
۵- قرابت با زبان فطری و مردمی
۶- اصالت و ریشهدار بودن فکر
۷- صلابت کلام
📖 دوم: ابعاد مختلف روایت رویدادهای تاریخی در شعر:
۱- گزارش محض
۲- گزارش همراه با وصف
۳- آفرینش تصویرهای خیالی
۴- گزارش شاعرانه به همراه تحلیل
📖 سوم: خوانش و زیباییشناسی یک رباعی از استاد محمدعلی مجاهدی (پروانه)
#شعر
#سهل_ممتنع
#زیبایی_شناسی
#آسیب_شناسی
📌در صورت سوال در خصوص این محتوا میتوانید از طریق آیدی @smahdihoseinir با استاد ارتباط برقرار نمایید.
#الی_الحبیب
#انتشار_حداکثری
🆔 @elalhabib_ir
#حضرت_قاسم_بن_الحسن
بی زره آمده، از تن برود
بیخود از خود شده، بی «من» برود
پیک مرگ است که با هیبت تیغ
به سوی لشکر دشمن برود
پیرهنچاک و رجزخوان آمد
خواست از خاک به گلشن برود
داسها دور سرش چرخیدند
تا در آغوش شکفتن برود
بارش تیر و تگرگ سنگ است
بروی فرشی از آهن برود
چشمهایی نگران در پی اوست
نگذارند... ولیکن برود!
جسم وقتی سپر جان بشود
روح در بدرقه تن برود
زیر شمشیر غمش اشکفشان
با رجزهای مطنطن برود
عرق مرگ و یا چشمه خون؟
چیست از روزن جوشن برود؟
پرستاره تنش از بارش زخم
خواست با جلوه روشن برود
همه دشت پر از جلوه اوست
گرچه میخواست که بی «من» برود
*
قصه شام بلا سر به سر است
سری از نی روی دامن برود...
١٩تیرماه ١۴٠٢
#سیدمهدیحسینیرکنآبادی
@smahdihoseinir