eitaa logo
سیدمهدی حسینی رکن آبادی
981 دنبال‌کننده
138 عکس
28 ویدیو
7 فایل
ادب و هنر ولایی به روایت سیدمهدی حسینی نقد و تحلیل شعر ولایی نقد و تحلیل اجرای هنری شعر معرفی جلسات @smahdihoseinir :جهت ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ خوانش غزلیات پندمحور حافظ اخیراً این توفیق را یافته‌ام که برخی غزلیات پندمحور حافظ را با زبانی ساده و بیانی مختصر، بازخوانی کنم. اگر عزم سروران و دوستانم در مجمع نغمه سرایان آل محمد و بنیاد دعبل خزایی نبود، نه همتی برای این کار بزرگ داشتم و نه جرات آن را! امیدوارم که این کار دریچه‌ای روشن از دنیای شاعرانه و سراپا معنویت حافظ را به روی مشتاقان بگشاید. 👈 لینک دریافت فایل ها: ✅ مجمع دعبل خزاعی قم @deabelkhozaei_qom ✅ مجمع نغمه سرایان آل محمد قم (کانال تلگرام) @naghmesarayan
استاد ادب و آداب، فخرالذاکرین، حاج محمود اکبر زاده به لقاءالله پیوستند به روح این استاد بزرگ سه صلوات هدیه کنیم.
# در مکتب حقایق پیش ادیب عشق... حق بزرگی که مرحوم اکبرزاده بر گردن من دارد باعث شده، همواره به یاد ایشان باشم. و اکنون که مصیبت فقدان او بر جان ما سنگینی می کند، مرور خاطره ای از ایشان، شاید اندکی از این ثلمه را بکاهد و یاد ایشان را در قلب من ماندگارتر می کند... اوایل دهه هفتاد بود (دقیق یادم نیست چه سالی؟) آن سالها اوج برو-بیای من در عرصه شعر بود و حضور من درجلسات جمعه شب انجمن ادبی محیط. در آن ایام جلسه استاد مجاهدی بهترین مأمن و ماوای شاعران جوان بود. عنایت خاص استاد مجاهدی -که خداسایه اش را بر سر ما مستدام بدارد- و حوصله ایشان در شنیدن شعر و تحمل رفتار شاعران جوان، هنوز هم مثال زدنی و درس آموزست. روحیه ایشان در تشویق و دل دادن به مضامین شعر ولایی شاعران جوان از نکاتی است که باید در جای خود تحلیل شود که درس های فراوانی در پی دارد..... از دیگر جاذبه های جلسه، حضور شاعران و مداحان برجسته کشوری در انجمن ادبی محیط بود. یکی از باشکوه ترین و خاطره انگیزترین جلسات در آن روزها در ذهن من، حضور آقای «محموداکبرزاده» در آن انجمن بود. من آقای اکبرزاده را نمی شناختم. استاد مجاهدی با تکریم تمام ایشان را معرفی نمودند از ظاهر ایشان نمی توانستم حدس بزنم شاعر است یا مداح. آنچه در نگاه اول توجه مرا به خود جلب کرد، نگاه نافذ، دقیق و پرسش گرانه او هنگام شنیدن شعر بود که از عطشی زایدالوصف حکایت داشت. با نگاهش بخوبی می فهماند که شعر شناس دقیقی است. هنگام خوانش شعرم با نگاهش به من فهماند که شعرم را پسندیده و دارد تشویقم می کند. اما تشویق را به همین رفتار بسنده نکرد و بعد از جلسه باب رفاقت را با من گشود. تصور کنید در دوره ای که بسیاری از شاعران و اساتید عینکی و سنت گرا برای شاعر جوان و شعرش محلی نمی شناسند، حالا آدم پخته شعرشناس و میان سالی دارد جوانی را تشویق می کند. این تشویق و تحویل گرفتن، بخاطر ولایی بودن شعرم بود یا جذابیت و ارزش آن؟ نمیدانم... به هرحال باز هم به ذره پروری و تشویق پرداخت و از من نوپای ابجدخوان در شاعری دعوت کرد که هروقت توفیق تشرف به مشهدالرضا یافتم در جلسات ایشان شرکت کنم. رفتار مشوقانه بزرگوارانی چون استاد مجاهدی و مرحوم اکبرزاده برای من وامثال من درس های بزرگی در پی داشته است ... اگرامروز می بینیم شاعران جوان براحتی در جلسات حضور می یابند و از نقد شعرشان هراسی ندارند، قطعا به دلیل فرهنگ سازی همین بزرگان و امثال ایشان بوده است... @smahdihoseinir
نجوای سحر نوزدهم (1) ای صبح به سجده صلاتم برسان مشتاق لقایم و براتم برسان خضر رهم و تشنه میان ظلمات ای تیغ، به چشمه حیاتم برسان (2) شد او همه «هو» فزت و رب الکعبه گلگون شده رو، فزت و رب الکعبه با بغض گلوگیر «وفی الحلق شجی» شد نغمه او: فزت و رب الکعبه (3) منشق شده ماه از جبین در شب قدر خورشید به خون نشسته بین در شب قدر زخم است به سر گرفته جای قرآن تقدیر علی است این چنین در شب قدر رمضان 1381
یکصدوپنجاه‌و‌یکمین جلسه‌ فرات دوشنبه 26 خردادماه1399 ساعت 18تا20 تهران خ وحدت اسلامی کوچه خندان حسینیه سادات.
یکصدوپنجاه‌و‌دومین جلسه‌ فرات دوشنبه نهم تیرماه1399 ساعت 18تا20 تهران خ وحدت اسلامی کوچه خندان حسینیه سادات.
یادداشتی در باره این بیت لسان الغیب: 《فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی/ که جز ولای توام نیست هیچ دست آویز》👇
درباره یک بیت لسان الغیب این بیت حافظ برای بسیاری از مردم آشناست؛ حتی برای کسانی که چندان با اشعار او انس ندارند: فقیروخسته به درگاهت آمدم رحمی که جز ولای توام نیست هیچ دست آویز این بیت را اهل ذوق با انتخاب متناسب با فضای معنوی حرم امام علی بن موسی الرضا پیش روی زائران ان حضرت گذاشته اند تا هرکسی دلش خواست با این بیان حسی با آن امام رئوف، نجوا کند.. @smahdihoseinir
درباره یک بیت لسان الغیب در مرور این بیت به نکات ادبی فراوانی می رسیم؛ از جمله: 1 "فقیر" و "خسته" دو واژه مترادف نیست. "فقیر"،تهی دست است "خسته، مجروح و آسیب دیده... پس هیچیک از وازه ها زاید و حشو نیست. @smahdihoseinir
درباره یک بیت لسان الغیب 2 این دو واژه هم معنی ظاهری دارد و هم باطنی فقیر: (هر کسی به میزان ظرفیتش از فقر خود با امام سخن می گوید؛ عده ای از فقر مادی و عده ای از فقر معنوی شان) @smahdihoseinir
درباره یک بیت لسان الغیب خسته: معنی آن مجروح ،آسیب دیده و بی رمق است اما مفهوم باطنی و معنوی ان بسیار وسیع است کسی است که تواناست و فقر مادی ندارد حتی بظاهر قدرت دارد اما به کمک خاص نیاز دارد یا در مقطعی به مددی خاص نیازمندست مثلاً افتاده است و باید دستش را باید گرفت مثل واژه «مسکین» که مفهومی متفاوتی با واژه «فقیر» دارد. چیزیی شبیه به مفهوم شکست خورده و از همه جا رانده و از همه چیز مانده! و نیز مفهوم از همه چیز بریده... تصور کنید فردی احساس فقر مادی یا معنوی داشته باشد و احساس کند همه درها به رویش بسته شده و از همه چیز بریده... وقتی در برار امام رئوف قرار می گیرد به چه حسی این عبارت شاعرانه را با حضرت مطرح می کند... فقیر و خسته به درگاهت آمدم ... @smahdihoseinir
درباره یک بیت لسان الغیب 3 این بیت، سه نوع التماس دارد: "فقیر" و"خسته" به درگاهت آمدم.. وصف حال فرد نیازمند که با لحن نیاز و التماس بیان می شود "فقیر" و"خسته" به درگاهت آمدم رحمی! بعد از لحن التماس بیان و به زبان آوردن حاجت است؛ در نهایت عجز و التماس.. به نظر شما کدام انسان صاحب عزتی جز به در خانه اهل بیت علیهم السلام در کجا چنین اظهار عجز و نیاز می کند؟ در مصراع دوم علت عرض نیاز و این نوع التماس بیان می شود. @smahdihoseinir