eitaa logo
فروشگاه کتاب جان
5.5هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
398 ویدیو
61 فایل
🔷️مرکز توزیع کتاب های جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی 📚پاتوقی برای دیدن، خواندن و خریدن کتاب های خوب وابسته به مرکز کتاب جان/ فروش فقط به صورت غیر حضوری ارتباط با مدیر: @milad_m25
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 #کتابخوان باشیم. 👥 @sn_shop
📗 کتاب « من زنده ام » روایت آزاده سرافراز خانم معصومه آباد از اسارت در زندانهای رژیم صدام کتاب من زنده ام را به مرور باهم ورق میزنیم #من_زنده_ام #فصل_اول #قسمت_پنجم👇👇👇
🌷من زنده ام🌷 دوباره بر می گشتم. زری، خدیجه،و منیژه و مهناز هم اضافه شده بودند. خدیجه و منیژه تماشاچی بودند و ما را تشویق می کردند. بعضی وقت ها هو می کشیدند و بعضی وقت ها هورا. توی همین صداها و بازی ها، صدای پسرها می آمد که می گفتند پسرا شیرن مثل شمشیرنف دخترا موشن مثل خرگوشن)) هیچ چیز نمی توانست بیشتر از این به من زور و قدرت بدهد. با سرعت شروع کردم به دویدن، آب تندو به آن بزرگی برایم کوچک شده بود اما هرچه نزدیک تر می شدم بزرگ و بزرگ تر می شد. پاهای کودکانه ام قدرت پریدن نداشتند اما برای اینکه به صفر سیاه و جعفر دماغ که دخترها را مسخره می کردند ثابت کنم می تونم، به جای پریدن به پرواز درآمدم و در همان حال صدای جلنگه ای به گوشم رسید که مرا به یاد مادرم و ننه بندانداز و در قفل شده انداخت. سراسیمه برگشتم. وقتی به در خانه رسیدم مادرم و همسایه ها و ننه بندانداز هنوز بودند. به در اتاق که رسیدم محض دلخوشی جیب هایم را گشتم. خیلی دلم می خواست کلید توی جیبم باشداما جیبم خالی بود. صدای مادرم را می شنیدم که با عصبانیت فریاد میزد: مصی کجایی؟ اگه دستم بهت برسه! در رو باز کن. کجا رفته بودی؟ دو ساعته همه رو کاشتی اینجا، مردم کارو زندگی دارن. نمی توانستم بگویم چه شده و کلید کجاست. بازی های شاهانه کار دستم داده بود. تنها چیزی که می تونستم به مادرم بگم این بود که بروم کلید را بیاورم. شتابان برگشتم سراغ کلید را از آب تندو گرفتم. دلم می خواست بلند بلند گریه کنم اما پسرها هنوز داشتند بازی می کردند. نمی خواستم جلوی آنها کم بیاورم. من با بغضی که فرو می خوردم سعی می کردم خودم را آرام نشان دهم. دوباره برگشتم پشت در. علاوه بر مادرم صدای همسایه ها هم درامده بود. ننه بند انداز هم سخت نیازمند دست به آب شده بود. تنها چیزی که می توانست به من کمک کند این بود که شروع کنم به بلند بلند گریه کردن. با گریه و زاری گفتم: کلید را گم کرده ام. برگشتن بچه ها و مردهای خانه نزدیک شده بود. بالاخره مادرم راضی شد همسایه ها را خبر کنم. اول از همه شوهر صغری خانم که منقلی و شیره کش محل و دست و پا چلفتی بود آمد جلو و دسته ی در را تکان داد. مثل اینکه دست جادویی داشته باشد تعجب کرد که چرا در وا نمی شود. بی حال و مشنگ گفت: احتمالا این در قفله ! همه زدند زیر خنده و گفتند: کشف کردی اوسا؟ دمت گرم آقا خلیلی، درست فهمیدی; در قفله ، کلیدش هم گم شده. با شنیدن این حرف، با عصبانیت صغری خانم را صدا زد و پرسید : اینجا اومدی چه کار؟ میخواست همانجا دادگاه تشکیل بده. خدیجه و منیژه که مادرشان داخل اتاق بود شتابان به خانه رفتند و پدرشان را آوردند. شوهر سکینه خانم زور بازوی خوبی داشت اما قفل خانه های شرکت نفتی با زور بازو هم باز نمی شد. اکبر آقاکه قلدر محله بود و فقط از تکان های سبیل پر پشتش می شد فهمید حرف می زند و اگر زیر لب چیزی می گفت شنیده نمی شد، به حرف آمده بود و می گفت حالا همه تون رفتین این تو چه کار؟ چرا در رو روی خودتون قفل کردین؟ وقتی می گن زن ها یه تخته کم دارن دروغ نمیگن. از پسر بچه های کوچه گرفته تا مردهای بزرگ هر کسی یک چیزی توی این قفل فرو می کرد تا زبانه ی آن را عقب بکشد و کارگشا شود.بابای جعفر دماغ با چاقو، بابای علی کتل با پیچ گوشتی و بابای صفر سیاه با چنگال. اما تا آقا نیامد تلاش هیچ کس کارساز نبود. بالاخره به هر ضرب و زوری بود در برابر چشمان بیش از پنجاه تماشاچی در باز شد و زن های همسایه که وقتی ننه بندانداز می آمد، رو می گرفتند و مراقب بودند کسی آن ها را سفید آب زده و خوشگل نبیند، در منظر همه ی همسایه ها نمایان شدند. از آن روز به بعد زن های همسایه از در خانه ما که رد می شدند بیشتر رو می گرفتند و پای ننه بندانداز از خانه ما بریده شد. بعد از آن دیگه، هر وقت ننه بندانداز را تو کوچه می دیدم توی باغچه قایم می شدم. باغچه ی حیاطمان پر از گل و گیاه بود. هرکس به سلیقه خودش در باغچه ی حیاط خانه اش درخت میوه و گل و گیاه می کاشت تا شاید تیغ گرمای پنجاه درجه را قابل تحمل کند و سایه بانی در حیاط برای نشستن و عصرانه خوردن و خوابیدن شبانه فراهم کند. ... @sn_shop
📗 کتاب ارمیا نحوه زندگی پس از جنگ پسری که سال‌های پایانی جنگ ایران و عراق را در جبهه گذرانده و پس از قبول قطعنامه به تهران بازگشته است... 299 ص|19000 ت خرید و توضیحات بیشتر: http://yon.ir/zvBJC
فروشگاه کتاب جان
📗 کتاب ارمیا نحوه زندگی پس از جنگ پسری که سال‌های پایانی جنگ ایران و عراق را در جبهه گذرانده و پس ا
👆👆 ارمیا، نخستین کتاب رضا امیرخانی است که در سال 1372 منتشر شد . نام کتاب از شخصیت اصلی آن وام گرفته شده، پسری که سال‌های پایانی جنگ ایران و عراق را در جبهه گذرانده و پس از قبول قطعنامه به تهران بازگشته است تا زندگی را ادامه دهد. نحوه زندگی اجتماعی پس از جنگ برای او که سال‌ها در شرایط متفاوتی زندگی کرده، بسیار دشوار است. به همین دلیل تصمیم می‌گیرد از تهران به شمال کشور سفر کند تا در تنهایی به مسائلی که در این مدت با آن‌ها دست به گریبان بوده بیاندیشد. تا اینکه خبر درگذشت امام خمینی را می شنود... این کتاب، جوایز بسیاری از آن خود کرده است. تقدیر ویژه دومین دوره کتاب سال دفاع مقدس و تقدیر در نخستین دوره جشنواره فرهنگی ـ هنری مهر از جمله این جوایز است. ارمیا، جایزه برتر بیست سال داستان‌نویسی ادبیات دفاع مقدس را نیز به دست آورده و در بیستمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، جزو پرفروش‌ترین کتاب‌های انتشارات سوره مهر بوده است. 299 صفحه|19000 تومان لینک خرید👇 http://yon.ir/zvBJC http://yon.ir/zvBJC 🎁 6000 تومان بن هدیه برای خرید اولی ها با کوپن welcome97 👥 پاتوقی برای خواندن، دیدن و خریدن کتاب های خوب👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2469003274Cd50c7fd530
می رسد یک روز فصل بوسه چینی در بهشت روی تختی با رقیبان می نشینی در بهشت تا خدا بهتر بسوزاند مرا خواهد گذاشت یک نمایشگر در آتش، دوربینی در بهشت صاحب عشق زمینی را به دوزخ می برد جا ندارد عشق های این چنینی در بهشت گیرم از روی کرم گاهی خدا دعوت کند دوزخی ها را برای شب نشینی در بهشت ... با مرامی که من از تو باوفا دارم سراغ می روی دوزخ مرا وقتی ببینی در بهشت من اگر جای خدا بودم برای «ظالمین» خلق می کردم به نامت سرزمینی در بهشت کاظم بهمنی 👥 @sn_shop
اللهم الرزقنا شفاعه‌‌ الحُسین یَوم الورود. خاک پای همه‌ی شهدا و آرزومند مقام آنها. سیدعلی خامنه‌ای | رهبرانقلاب سهمی ناقابل از فروشگاه صحیفه نور به روح مرزبانان شهید.🌷 @sn_shop
در صورتی که خرید از طریق سایت برای شما سخت و یا روند خرید با مشکل فنی مواجه شد با به شماره تلفن +982126707867 تماس حاصل نمایید.
خَراش خورده بلندای قامتت اِی مَرد چو سرو رفتی و صد پاره استخوان شده‌ای وداع همسر شهید #عباس_دوران @sn_shop
📗 کتاب کف خیابون کف خیابون به بررسی رویداد های خاص امنیتی پرداخته که حاصل اطلاعات سوخته جمع آوری شده توسط (مولف) که در لباس داستان درآمده. 362 صفحه|18000 تومان توضیحات بیشتر و خرید: http://yon.ir/nU3vx
فروشگاه کتاب جان
📗 کتاب کف خیابون کف خیابون به بررسی رویداد های خاص امنیتی پرداخته که حاصل اطلاعات سوخته جمع آوری شد
👆👆 مستند داستانی «کف خیابون» که از خودکشی نوجوانی به نام افشین به دلیل بی بند و باری های خواهر و مادرش آغاز می شود، با درایت، کاردانی و فداکاری تیم چهار نفره امنیتی: (محمد، ابوالفضل، عبداللهی و 233 و همکاری های افشین)، به شناسایی سازمان هایی مانند (MI6) از کشور انگلستان و مؤسسه تحقیقاتی مطالعات بنیادی خاورمیانه در پاکستان می شود که در زیر پوشش مزون و شو و ...، فعالیت های گسترده خود را برای فتنه و کودتا در انتخابات سال 88 سازماندهی می کنند. 362 صفحه|18000 تومان توضیحات بیشتر و خرید👇 http://yon.ir/nU3vx http://yon.ir/nU3vx 6000 تومان بن هدیه برای خرید اولی ها با کوپن welcome97 👥 @sn_shop
هدایت شده از فروشگاه کتاب جان
📒 #دفترچه یادداشت های چادرانه ❣ کد محصول : 1003 🔸 سیمی 🔸 جلد سخت 🔸 ۸۰ برگ 🔸 6000 تومان 🔹 خرید👇 http://yon.ir/1fGyP (تخفیف ویژه برای مدارس و موسسات) #روز_دختر #هفته_حجاب 👥 @sn_shop