eitaa logo
صبحانه ای با شهدا
3.9هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
3.7هزار ویدیو
2 فایل
🌷سعی‌داریم‌هرروزباهمراهی‌شما ومددشهیدان‌به‌معرفی‌شهدابپردازیم. 📌مجوزاستفاده‌ازمطالب‌کانال 1️⃣ذکرصلوات 2️⃣عدم‌استفاده‌ازلوگودرتصاویروفیلم‌ها، به‌جهت‌نشربیشترمطالب https://t.me/sobhaneh_ba_shohada :تلگرام📲 👤ارتباط‌باادمین: @hosseinzadehfazl
مشاهده در ایتا
دانلود
صبحانه ای با شهدا
📌 شهید مصیب مجیدی: انقلاب به نقطه حساستر نزديك مي‌شود / گول لباس و حرف و چهره را نخوريد 🔹️ نگاهی بر بخشی از وصیت نامه شهید مصیب مجیدی: با درود و سلام فراوان بر منجي انسانها، مهدي موعود(عج) و نايب بر حقش خميني عزيز قلب تپنده مستضعفان و اميد مسلمين جهان ◇ درود و سلام بر شهيدان اسلام از صدر اسلام تا شهيدان كربلاي ايران و رزمندگان غيور ايران كه جان بركف جهت پيروزي اسلام بر كفر مي‌كوشند و جهاد مي‌كنند و به لقاءا... مي‌پيوندند. ◇ هوشيارانه دشمنان اسلام را شناسايي كرده و كوچكترين حركات مرموز آنها را زير نظر گرفته و يك لحظه اجازه فعاليت را به آنها ندهيد ، با اين عمل هم شهدا را و خانواده‌هاي شهدا را دلشاد كنيد. ◇ عزيزان بيشتر از اين به هوش باشيد كه انقلاب و زمان به پيش مي‌رود، راه پر پيچ و‌ خم مي‌شود و انقلاب به نقطه حساستر نزديك مي‌شود. ◇ از طرفي ياران انقلاب رفته‌رفته شهيد مي‌شوند لذا شما بايد در مقابل حيله دشمنان هوشيارتر باشيد و گول لباس و حرف و چهره را نخوريد بلكه خط امام حفظ شود ◇ از ميان مومنين مرداني هستند كه صادقانه با خداي خود عهد بستند و عده‌اي شهيد شدند و عده‌اي منتظر شهادتند و در اين راه ثابت قدم و استوارند ◇ انسان راستین با گام‌هايي راسخ، هدفي مشخص، راهي معلوم و جهتي در پيش، راه مي‌افتد و در اين راه مي‌رزمد تا مي‌رسد به رهائي، به عشق به خدايي معبود و معشوق و خود شهيد مي‌شود و شاهد بر ظالم زمان شهيد مي‌شود و شاهد بر مظلويت امام و امت خود 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
7.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 اوس عبدالحسین فرمانده دلاور موتور گازی سوار از نوع تخم مرغی 🔹️ عمو موتور گازیتو اینجا نبند! فرمانده تیپ داره میاد! ◇ یه انیمیشن زیبا از شهیدی که بهش میگفتن اوس عبدالحسین 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
📌 عشقِ من دلتنگ نباش! 🔹 زینب عادت داشت، گل‌هایی را که روح‌الله برایش می‌خرید، پرپر می‌کرد و لای کتاب خشک می‌کرد. ◇ در یکی از نبودن‌های روح‌الله، وقتی دل تنگش شده بود، روی یکی از گلبرگ‌ها نوشت: ◇ «آن چنان مهر توام در دل‌و‌جان جای گرفت، که اگر سر برود، از دل و از جان نرود.» ◇ این گلبرگ را خودش نوشته بود، اما جریان گلبرگ دوم را نمی‌دانست. ◇ وقتی آن را برگرداند، دستخط روح‌الله را شناخت که روی گلبرگ نوشته بود: «عشقِ من! دلتنگ نباش.» 📚 دلتنگ نباش 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 ویدیوی کمتر دیده شده از شهید سلیمانی 🔹 جوانی در انبوه جمعیت کنگره ۸۰۰۰ شهید استان گیلان، حاج قاسم را با القاب «مالک اشتر زمان و فاتح جنگ خیبر ایران» معرفی میکند. ◇ ببنید عکس العمل شهید سلیمانی چه بود؟!... 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
📌 ماجرای ۲۲ دلاوری که در آتش سوختند و شهید شدند 🔹️ شب تاسوعا به دنیا آمد و اسمش را عباس گذاشتند و شهادتش هم مانند حضرت عباس(ع) شد و پیکرش یک دست و دو پا و سر نداشت. ◇ پدر موقع خداحافظی گلویش را بوسید و با صدای بلند دعا کرد : خدایا همان گونه که حضرت اسماعیل(ع) را به حضرت ابراهیم(ع) برگرداندی، عباس من را هم برگردان. ◇ همان هم شد و وقتی عباس با همرزمش به شناسایی میروند ، موقع برگشت بر اثر برخورد با زنجیر ورودی منطقه عملیاتی، گلوی عباس مجروح شده و امکان حضور در عملیات را از دست می‌دهد که در آن عملیات بسیاری از رفقایش شهید شدند. ◇ بارها و بارها مجروح می‌شود ، ولی شهادت روزی عباس نمی‌شود. ◇ در عملیات فتح المبین دو راکت میخورد به سنگر کناری که بیست و دو نفر از بچه ها حضور داشتند ، حجم آتش بسیار بالا بود و همه بچه ها تکه تکه می‌شوند. ◇ آتش سنگینی سنگر را می‌گیرد و همه ی رزمندگان به طرز درد آوری شهید می‌شوند و عباس با رفقایش همه تکه استخوان های سوخته های باقی مانده از پیکر مطهر شهدا را جمع می‌کنند. ◇ چیزی قابل شناسایی نیست، بسیاری از استخوان ها هم سوخته بودند و جمجمه ها حتی ترکیده بود ، همین آثار کم باقی مانده را به بیست و دو قسمت تقسیم و همان جا شهدا رو با آداب مسلمانی دفن می‌کنند. ◇ عباس دیگر طاقت ندارد و می‌رود و رضایت پدر را میگیرد و سرانجام در عملیات والفجر ۳ در مهران کله قندی ابتدا ترکشی به پشتش اصابت و مجروح می‌شود و سپس مانند اربابش حضرت عباس (ع)جنازه ای بدون دست ، پا و سر را برای پدرش می آورند 🔹️ صبحانه ای باشهدا @sobhaneh_ba_shohada
📌 آموزش صبوری حاج بصیر به دخترش که بی تاب همسر شهیدش بود 🔹️ دختر سردار شهید حاج حسین بصیر روایت می‌کند: دوهفته از شهادت همسرم آقا مرتضی گذشته بود ◇ در خانه بودم که بابا آمد و سرش درد میکرد یاد اهواز افتادم که پدر با آقا مرتضی بعد شناسایی آمده بودند و بابا اونقدر خسته وضعیف شده بود که مریض شد. ◇ تب کرده بود ، پاشو گذاشتیم داخل یه تشت بزرگ و تاصبح آبشو عوض میکردیم ◇ خلاصه آقامرتضی نبود که کنار پدر باشد و رفتم حالش را پرسیدم و چفیه اش را به دست من داد و گفت: بیا بادستای خودت برام ببندش ◇ متوجه بی تابی من شده بود ، دختری که الان همسریک شهید و مادر بچه ای دوماهه است ◇ چفیه را که بستم به چشمانم نگاه کرد و گفت: دخترم فرداشب جایی قول نده میخواهیم میهمانی برویم. ◇ گفتم: کجا ◇ گفت الان بهت نمیگم، باشه فردا میفهمی ◇ فرداشب همه خانواده سوارماشین شدیم کنار مسجدامام سجادع پیچید توکوچه ای تنگ وباریک ، انتهای کوچه ، یه دری بود که پرچم ایران بالا سردرش برافراشته شده بود ◇ من تاحالا تواون کوچه نرفته بودم، نمیدونستم خانه چه کسی است ◇ پیاده که شدیم ، پدر گفت: این خانه ی شهیدان رحیمی هست ، پسر اولش که خیلی به مادر وابسته شهید شد ، پسر دوم وسوم در یک عملیات شهید شدند هر دو را در یک روز باهم تشییع کردند و مادر شهیدان فقط خداراشکر می‌کرد ◇ فهمیدم که بابا من را آورده بود که از این مادر شهید درس صبوری بگیرم 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/31
📌 احترام ویژه شهید مسرور به خاک راهیان نور 🔹 چند سال قبل به عنوان راننده راهیان نور در خدمت تعدادی از مشتاقان شهدا بودم، محمد هم در کاروان بود. ◇ در یکی از روزها محمد آمد و گفت جارو دارید؟ گفتم چطور مگه؟ گفت میخواهم داخل اتوبوس را جارو کنم، گفتم: شما زحمت نکشید این وظیفه ماست، ◇ اما محمد اصرار کرد و خودش همه خاکهای کف اتوبوس را جارو کرد و وقتی همه خاکها را جارو کرد همه را بیرون اتوبوس روی خاکهای همان منطقه ریخت. ◇ وقتی از علت این کارش پرسیدیم گفت: این خاکها با خون شهدا آمیخته شده است و مقدس هستند و نباید جای دیگری برود.. ✍ خاطره‌ای از آقای مهرداد مرادیان 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
″ بی تو ای سلیمانی دل ماند و پریشانی...″ 🔹 پروردگارش او را برگزيد و از شايستگان قرار داد. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
📌 شهید نجاری: راهم را آگاهانه انتخاب کرده و با خدای خود عهد بسته‌ام که تا آخرین قطرات خونم را فدای اسلام کنم 🔹️ شهید بهبود نجاری در اول مهر ۱۳۴۲ در روستای کردیجان از توابع شهرستان آشتیان به دنیا آمد ، هنوز ۱۱ بهار از عمر شریفش نگذشته بود که پدرش به دیدار معشوق شتافت و دار فانی را وداع گفت و در کنار مادر سختی های زندگی را بر دوش گرفت ◇ با شروع جنگ تحمیلی علاوه بر خدمت سربازی ،چندین بار داوطلبانه عازم جبهه‌های نبرد شد و به عنوان پاسدار وظیفه لشکر 17 علی بن ابی‌طالب(علیهما السلام) بار دیگر به سوی جبهه‌ها شتافت ◇ پس از ماه‌ها حضور صادقانه در خط مقدم جبهه در بیست و نهم اسفندماه سال ۱۳۶۶ سرانجام در منطقه عملیاتی خرمال عراق در حین عملیات والفجر 10 ندای حق را لبیک گفت. پیکر مطهر شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد. ◇ شهید نجاری در فرازهایی از وصیت نامه اش می نویسد: ای مردم! بدانید که من از روی آگاهی عازم جبهه شدم تا دشمن را به جای خود بنشانم و حال که سینه دشمن را نشانه می‌روم نه به خاطر خصومت شخصی بلکه برای احیای دینم هست. ◇ هدف ما در این جنگ اعتلای کلمه‌ی حق و سرنگونی ستمگران است. من با خدای خود عهد بسته‌ام که یا پیروز برگردم یا تا آخرین قطرات خونم را فدای اسلام کنم. خدایا مرا یک لحظه به خودم وامگذار و مرگ مرا شهادت قرار ده. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671