8.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 ماجرای شهید علی چیتسازیان وقتی زیر صخره نشست تا بسیجیان پا روی او بگذارند و عبور کنند.
| توصیه میشود این روایت بسیار زیبا را ببینیم |
🔹️ روای: حاج مصطفی عبدالعلیزاده
◇ مکان: گلزار شهدای همدان، سر مزار شهید| راهیان نور غرب
◇ شهید علی چیتسازیان فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر انصارالحسین علیهالسلام همدان
#قهرمان_ملی
#شهید_علی_چیتسازیان
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید:
https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
🩸برای رضای خدا کار کنید..
🔹 برای شهادت و برای رفتن تلاش نکنید برای رضای خدا کار کنید، بگویید: خداوندا نه برای بهشت و نه برای شهادت، اگر تو ما را در جهنمت بیندازی فقط از ما #راضی باشی برای مـا کافی است.
کلام #شهید_علی_چیتسازیان
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
📌 ماجرای بسیار اثرگذار از گریه های شهید چیت سازیان در معرفی شهدا برای همسرش
🔹️ همسر سردار شهید علی چیت سازیان می گوید : صورتش سرخ شده بود و اشک توی چشمهایش برق میزد. آلبوم را گرفتم و خواستم آنرا کنار بگذارم
◇ آلبوم را دوباره گرفت ومهربانانه گفت: «گُلم! ولش کن؛ این آلبوم تمام زندگی منه؛ انگیزه ماندن و
جنگیدن منه.»
◇ گفتم: «آخه داری خودت رو اذیت میکنی.»
◇ اشکهایش دانه دانه می چکید روی گونه هایش و گفت: فرشته؛! اینا همه عاشق آقا ابا عبدالله (ع) بودن. بخاطر آقا خیلی عرق ریختن؛ خیلی زخمی شدن؛ خیلی بیخوابی کشیدن؛ خیلی تشنگی و گرسنگی کشیدن؛ خیلی زیر آفتاب سوختن؛ اما یه بار نگفتن خسته شدیم؛ تشنه ایم؛ خوابمان میآد
◇ به این عکسها نگاه میکنم تا اگه خسته شدم، یادم نره شهید قراگوزلو شبها به جای خواب و استراحت، نماز شب و زیارت عاشورا میخواند و های های گریه میکرد
◇ به اینا نگاه میکنم تا اگه یه وقت آرزو کردم کاش منم خانه و زندگی داشتم، یادم بیاد مصیّب میگفت: 'زیاد آرزو نکنین؛ چون مرگ به آرزوهای شما میخنده.'
◇ یادم باشه امروز زمان آرزو نیست زمان حرف نیست؛ باید عمل کنیم. هر کسی سَری داره باید هدیه بده؛ دست داره باید بده؛ اگه پیره و نمیتونه بیاد جبهه، باید از جبهه پشتیبانی کنه
🔹 میدانستم خسته و غصه دار است. به قول خودش از اول جنگ، یک گردان از دوستانش شهید شده بودند. کنارش نشستم و باهم به عکسهای شهدا نگاه کردیم. او بدون رودربایستی از من، اشک می ریخت و من از گریه او بغض میکردم و می گریستم
📚 بخشی از کتاب « گلستان یازدهم»
#شهید_علی_چیتسازیان
🔹️ صبحانهای باشهدا
@sobhaneh_ba_shohada
📌 وقتی شهید مصیب مجیدی "اشک" را راهکار شهادت به شهید چیت سازان معرفی کرد
🔸خواب مصیب، معاونـش را دیـده بـود و حـال غـریبی داشت. بهـش گفتـه بود: خیـلی دلتنگتون شدم؛ هم دلتنگ تو، هم دلتنـگ بقیه شهـدای واحد.
🔹میگفت التماسش کردم و پرسیدم از کدوم راهکـار رفتی کـه به این مقـام رسیـدی؟»شهـید مجـیدی هم گفـته بود: «راه کــار اشــک»
▪️از روزی که خواب دیده بود تا صبـحِ شهادتش روزوشبی نبود که چشمهایش خیس اشـک نباشد.
▫️حالا به هر بهانه؛ روضه، نمـاز، نماز شب و یا حتى موقـع توجيـه نيـروهـا، بغـض تـوی گـلویش جمـع می شد و گـریه میکـرد، آنهـم با صـدای بلـند؛ بی ریـای بی ریـا ..
📜دلیـل/ بقلـم حمـید حسـام
#شهـید_عـلی_چیتسـازیان
#شهید_مصیب_مجیدی
#خاطرات_شهدا
#سیره_شهدا
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید:
https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671