eitaa logo
صبح حسینی
474 دنبال‌کننده
37 عکس
21 ویدیو
1 فایل
صبحتان را با #اشک_بر_اباعبدالله علیه السلام آغاز کنید ارتباط با مدیر کانال 👇 @Alamdar1404
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد 🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) https://eitaa.com/sobhehoseini
ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان مثل تیری که رها می شود از دست کمان خسته از ماندن و آماده رفتن شده بود بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود مست می آمد و رخساره برافروخته بود روح او از همه دل کنده، به او دل بسته بر تنش دست یدالله حمایل بسته بی خود از خود، به خدا با دل و جان می آمد زیر شمشیر غمش رقص کنان می آمد یاعلی گفت که بر پا بکند محشر را آمده باز هم از جا بکند خیبر را آمد ، آمد به تماشا بکشد دیدن را معنی جمله در پوست نگنجیدن را بی امان دور خدا مرد جوان می چرخید زیرپایش همه کون و مکان می چرخید بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد رفت از میسره از میمنه بیرون آمد آن طرف محو تماشای علی حضرت ماه گفت: لاحول ولاقوه الابالله مست از کام پدر، زاده لیلا، مجنون به تماشای جنونش همه دنیا مجنون آه در مثنوی ام آینه حیرت زده است بیت در بیت خدا واژه به وجد آمده است رفتی از خویش ، که از خویش به وحدت برسی پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد به تماشای نبرد تو خداوند آمد با همان حکم که قرآن خدا جان من است آیه در آیه رجزهای تو قرآن من است ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست دیدمت خرم و خندان قدح باده به دست آه آیینه در آیینه عجب تصویری داری از دست خودت جام بلا می گیری زخم ها با تو چه کردند؟ جوان تر شده ای به خدا بیش تر از پیش پیمبر شده ای پدرت آمده در سینه تلاطم دارد از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد غرق خون هستی و برخواسته آه از بابا آه ، لب واکن و انگور بخواه از بابا گوش کن خواهرم از سمت حرم می آید با فغان پسرم وا پسرم می آید باز هم عطر گل یاس به گیسو داری ولی اینبارچرا دست به پهلو داری؟! کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است یاس در یاس مگر مادر من برگشته است؟! مثل آیینهء در خاک مکدر شده ای چشم من تار شده ؟یا تو مکرر شده ای؟! من تو را در همه کرب و بلا می بینم هر کجا می نگرم جسم تو را می بینم ارباْ اربا شده چون برگ خزان می ریزی کاش می شد که تو با معجزه ای برخیزی مانده ام خیره به جسمت که چه راهی دارم باید انگار تو را بین عبا بگذارم باید انگار تو را بین عبایم ببرم تا که شش گوشه شود با تو ضریحم پسرم سید حمید رضا برقعی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد 🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) https://eitaa.com/sobhehoseini
 علقمه موج شد، عكسِ قمرش ریخت به هم دستش افتاد زمین، بال و پرش ریخت به هم تا كه از گیسویِ او لختۀ خون ریخت به مشك كیـسویِ دختـركِ منتـظرش، ریخت به هم تیـر را با سـرِ زانـوش كشیـد از چشـمش حیف از آن چشم، كه مژگانِ ترش ریخت به هم خواهرش خورد زمین، مادرِ اصغر غش كرد او كه افتاد زمیـن، دور و برش ریخت به هم قبـل از آنیـكه بـرادر بـرسـد بـالیـنش پـدرش از نجف آمـد، پدرش ریخت به هم به سـرش بـود بیـاید به سـرش ام بنـین عوضش فاطمه آمـد به سرش ریخت به هم كِتـف ها را كـه تكان داد، حسیـن افتـاد و دست بگذاشت به رویِ كمـرش، ریخت به هم خواست تـا خیمه رساند، بغـلش كـرد، ولی مـادرش گفت به خیـمه نبرش، ریخت به هم نـه فقط ضـرب عمـود آمـد و ابـرو وا شد خورد بر فرقِ سرش، پشتِ سرش ریخت به هم تیـر بود و تبـر و دِشـنه، ولـی مـادر دید نیزه از سینه كه ردّ شد، جگرش ریخت به هم بـه سـرِ نیـزه ز پهـلو سرش آویـزان بود آه بـا سنگ زدنـد و گـذرش ریخت به هم حسن لطفی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
باز دور و بر ما معرکه برپا شده است یا سر قامت رعنای تو دعوا شده است تو مگر وعده ندادی به حرم آب بری پس چرا جایگهت سینه صحرا شده است تیرهایی که همه از پس نخلستان ریخت با چه نظمی به میان بدنت جا شده است جگرم پاره نکن پای نکش روی زمین به خدا پشت و پناهم کمرم تا شده است چون که در بین حرم خوش قد و بالا بودی باورم نیست که اینگونه سرت وا شده است چقدر فاصله افتاد به ابروهایت از چه رو خورده به هم حالت گیسوهایت   خواستم بعد ظفرهای تو تکبیر کشم مرهمی بر جگر مادر بی شیر کشم حال باید بنشینم به کنار بدنت با دلی سوخته از چشم ترت تیر کشم مانده ام فرق تو با تکه عبایی بندم یا که از پیکر تو نیزه و شمشیر کشم باید اینبار به زینب عوض پاسخ خود جسم صد چاک در آیینه به تصویر کشم کودکان تا خبر از حال عمو پرسیدند عکس شیر حرمم بسته به زنجیر کشم تیر ها یک به یک از پای درت آوردند ای برادر چه بلایی به سرت آوردند باز برخیز که در معرکه گرداب کنی لب خشکیده بر علقمه سیراب کنی تو قرار است که با آب حرم برگردی؟ یا دل از زینب ماتم زده بی تاب کنی یا بچسبان به رکاب علمت را بردار تا که مشک حرم و قلب مرا آب کنی چشم بر راه تو بر خیمه رباب است هنوز تا به آغوش خودت اصغر او خواب کنی شک ندارم که قرار است تو در خلستان داغ خود را وسط سینه من قاب کنی درصدد بود که دشمن بزند هست تو را قرعه افتاد که اول بزند دست تو را التماست بکنم تا نروی از بر من ای امید حرم و قوت بال و پر من تا که با قامت خم سوی تو را افتادم هو کشیدند مرا ساقی آب آور من باید اینبار تو را جمع کنم بین عبا ارباً اربا شده ای مثل علی اکبر من بوی یاس بدن و خنده بر لب از چیست؟ مادرت آمده دیدار تو یا مادر من؟ ای برادر غضب گوشه چشمت کافی است تا که دشمن نرود دور و بر خواهر من باید اول بدنت دور ز مرکب بکنم فرصتی نیست تنت را که مرتب بکنم شمر اینجاست که با خنده تماشات کند قد رعنای تو در علقمه خیرات کند سر ماهت ترکی دارد و ماندم که چه سان زینبم با تو سر نیزه ملاقات کند غیرت الله رجز سر بده شاید دشمن نتواند به حرم چشم خودش مات کند این جماعت به سرش نیت بد دارد تا خواهرم راهی دروازه ساعات کند شمر در دور و برت پرسه زنان میخندد مادرم آمده ای کاش مراعات کند زخم های بدنت با چه مداوا بکنم کاش میشد کفنی بر تو مها بکنم مجید قاسمی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد 🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) https://eitaa.com/sobhehoseini
 با چشم اشک بار علیکنّ بالفرار با قلب داغ دار علیکنّ بالفرار وقتی کمان حرمله شلاق دست شد پنهان و آشکار علیکنّ بالفرار جان هم رسیده گرچه به لب هایتان ولی با حال احتضار علیکنّ بالفرار در ساحل فرات علمدار کربلا شد چون علم ندار ، علیکنّ بالفرار راه عبور ، معبر غارت گران شده از گوشه و کنار علیکنّ بالفرار دیدید مثل ابر بهار اشک ریختیم آتش نشد مهار علیکنّ بالفرار از من به لاله های حرم عمه جان بگو حتی به روی خار... علیکنّ بالفرار با این که مشکل است و همه بانوان ما... ...هستند با وقار علیکنّ بالفرار حتما به دختران حرم گوشزد کنید تا هست گوشوار علیکنّ بالفرار دقت کنید گم نشود هیچ کودکی امشب در این دیار علیکنّ بالفرار با چکمه ها به سوی حرم روی اسب خویش تا شمر شد سوار علیکنّ بالفرار با این که از مصائب این دشت پر بلا لا یمکن الفرار... علیکنّ بالفرار مصطفی متولی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد 🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) https://eitaa.com/sobhehoseini
میان ناله‌یِ خود می‌برم نوای تو را که خطبه خطبه شوم شرح،ماجرای تو را تمام بار به دوش من است می‌بینی که می‌کشم به سرِ شانه کربلای تو را من و تمامیِ این قافله قسم خوردیم به انتها برسانیم ابتدای تو را بخواب می‌برم از کربلا_خداحافظ_ میان حنجره‌ام صوت مرتضای تو را زمانِ بردنِ هشتاد و چار ناموس است بگو به میرِ حرم کرده‌ام هوای تو را به دست بسته ام و بی رکاب می بینم گرفته است سنان پیشِ ناقه جای تو را سر تو را که به خورجین خویش خولی برد بگو چکار کنم این تَنِ رهای تو را مسیر کوفه که از خون حنجرت پیداست گرفته اند در این راه رد پایِ تو را حرامیان نشنیدند های هایِ مرا مرا زدند ببیند های های تو را گمان کنم که ندارند هیچ کارِ دگر که می زنند شب و روز بچه‌های تو را بنی اسد پس از این از دهات می‌آرند حصیرِ خانه‌شان نه،که بوریای تو را حسن لطفی سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد 🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) https://eitaa.com/sobhehoseini
كوچه های مدینه و بوی زخم های تنی كه می آید چشم های سپید یعقوب و بوی پیراهنی كه می آید مرد سجّاده ای كه درك نكرد هیچ كس آیه ی مقامش را در هیاهوی شهر كوفه نداد هیچ كس پاسخ سلامش را تا عزاداریش شروع شود دیدن شیرخواره ای كافی ست تا صدایش به گوش ما برسد دیدن گوشواره ای كافی ست وقت افطار كردنش هر شب تا كه چشمش به آب می افتاد تشنگی ضریح لب هایش یاد طفل رباب می افتاد من نمی دانم این كه خاكستر چه به روز سر امام آورد زیر زنجیر، پیكر زردش معجزه بود اگر دوام آورد گیرم از دست كوفه راحت شد سنگ طفلان شام را چه كند؟ گیرم از دست كوچه سنگ نخورد مردم پشت بام را چه كند؟ تا كه این مرد قافله زنده ست حرفی از طفل كاروان نزنید پیش این مرد گریه، جانِ حسین حرفی از چوب خیزران نزنید علی اکبر لطیفیان علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد 🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) https://eitaa.com/sobhehoseini
بعد از تو گوشواره به دردم نمیخورد رخت و لباس پاره به دردم نمیخورد         اي آفتاب برسر زینب طلوع کن این چند تا ستاره به دردم نمیخورد         نزدیک تربیا که کمی درد دل کنیم تنها همین نظاره به دردم نمی خورد         ما را پیاده کن، سرمان سنگ میخورد این بودن سواره به دردم نمیخورد         چندین شب است منتظرصحبت توأم حرفی بزن، اشاره به دردم نمیخورد         این ها مرابه مجلس خوبی نمی برند بعد از تو استخاره به دردم نمیخورد       این سنگها هنوزحسابم نمی کنند با این حساب چاره به دردم نمیخورد          علی اکبر لطیفیان   https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد 🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) https://eitaa.com/sobhehoseini
ز بس میان روضه تان درد میکشم باور کنید وقت بیان درد میکشم وقتی نسیم روضه  تان می وزد به دل بی اختیار گریه کنان درد میکشم آه از دمی که زخمیِ نیزه بروی خاک تنهاترین شدی ، من از آن درد میکشم سردار سربریده ی سرهای عالمی بالای نیزه آیه مخوان، درد میکشم یک ذر درد داغ تو بر سینه ام نشست اندازه زمین و زمان درد میکشم حسین آذری علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد 🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) https://eitaa.com/sobhehoseini
سری به نیزه بلند است در مقابل زینب سری که سایه کشیده ست روی محمل زینب سری که معجزه اش روی نی تلاوت وحی است مسیح ِ روی صلیب است در مقابل زینب چه دلفریب صدایی، چه آیه های به جایی که بعد خطبه ی خواهر شده مکمِل زینب پس از خطابه ی منبر زمان نوحه سرایی ست بخوان که گرم شود با دم تو محفل زینب چگونه نفی کنم خارجی خطاب شدن را بخوان که حل شود از خواندن تو مشکل زینب برایشان بگو از روضه های بازِ دل ما به استناد روایاتی از مقاتل زینب بگو به کوفه،که در کربلا چه ها که نکردند بگو چه ها که نشد با سر تو و دل زینب بگو که این اسرا از حریم شیر خدایند بگو که ناقه ی عریان نبوده منزل زینب یتیم ِعترت و نان تصدقی که حرام است… اضافه می شود اینگونه بر مسائل زینب ز دست قافله باید بگیرم این همه نان را ولی اگر بگذارند این سلاسل زینب اسیر این همه خفاش شب پرستم و اینجا تویی هلال و اباالفضل ماه کامل زینب هزار گرگ گرسنه،هزار چشم حرامی به جای قاسم و اکبر به دور محمل زینب به پیش هجمه ی سنگین و شوم چشم چرانها تویی و چند سرِ روی نیزه حائل زینب تو را به نیزه و شمشیرشان به قتل رساندند ولی ز هلهله حالا شدند قاتل زینب حسین ، جانِ عزیزت به من نگاه بینداز ببین عوض نشده بعد تو شمایل زینب؟ تنم ز کعب نی و تازیانه خورد شد آخر بعید نیست ز هم وا شود مفاصل زینب سر تو رفته به نی،پس شکسته باد سر من ز تو عقب نمی افتد در این معامله زینب علی صالحی سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد 🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) https://eitaa.com/sobhehoseini
ای آفتاب زمین خورده ماهِ نیزه حسین طلوع كرده سرت در پگاهِ نیزه حسین پناهگاهِ یتیمانم و بدونِ پناه خودت بگیر مرا در پناهِ نیزه حسین ز آهِ تو به زمین ریخت گریۀ شمشیر زِ اشكِ من به هوا رفت آهِ نیزه حسین پِیِ سرِ تو در این شهر كوچه گرد شدم مرا كشانده به بازار راهِ نیزه حسین چه داغ ها كه به رویِ جگر گذاشته است بگو به من چه نبوده گناهِ نیزه حسین امان ز كارِ سنان و امان ز زخمِ زبان امان ز نیزه و قلبِ سیاهِ نیزه حسین به پیشِ چشمِ ترم بارها زمین افتاد سرِ شكسته ات از جایگاهِ نیزه حسین محمد بیابانی سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد 🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) https://eitaa.com/sobhehoseini
مثل پیغمبری سر نیزه، وه چه دل می بری سر نیزه باز هم از نگات می ترسند، تو خود حیدری سر نیزه همه جا من سر تو را دیدم، گاه دوری و گاه هم نزدیک گاه پیش علی اکبر و گاه در بر اصغری سر نیزه چشم از روت بر نمی دارم، از سر زخم خورده ات حتی هر چه باشد برادرم هستی، از همه برتری سر نیزه چه نیازم به اینکه در این راه، بنشینی به روی دامانم گرچه بالانشینی اما باز، در بر خواهری سر نیزه بعد تو ای برادرم دیدی، کعب نی ها مرا نشان کردند خواهرت که شبیه محتضر است، تو بگو بهتری سر نیزه؟ تا سر نیزه ماه را دیدم، یاد اشک ستاره افتادم گفتم عباس جان کجا رفتی؟، رفتی آب آوری سر نیزه؟ اکبر و قاسم و حبیب و زهیر، چقدر دور تو ستاره پُر است ساقی ات هم که هست، کی گفته که تو بی یاوری سر نیزه خطبه خوانی به پای من اما، از کنارم تکان نخور باشد؟ تو که باشی دگر نمی ترسم، سایۀ این سری سر نیزه مهدی نظری سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد 🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) https://eitaa.com/sobhehoseini
آخر نشد كه عقده از اين دل درآورم موي تورا ز پنجه ي قاتل درآورم گفتم كه نيزه را ز مقابل در آورم جسم تورا ز چنگ اراذل درآورم گودال تنگ و پيكر تو ريز ريز شد با يك لباس چكمه ي قاتل تميز شد هركس دويد گوشه ي گودال برنگشت پيراهن از كشاكش جنجال برنگشت در زير نعل ها تن پامال برنگشت چشم كسي ز غارت خلخال برنگشت خنجر كشيد و زني التماس كرد يك زن به مرد بد دهني التماس كرد شاعر: ناشناس علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد 🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) https://eitaa.com/sobhehoseini
با اینکه بی بال و پری داری میایی در خواب دیدم، بهتری، داری میایی با چند تایی روسری داری میایی دور سرت، آخر سری داری میایی با گریه ام آخر تو را آوردم اینجا از بین آن تشت طلا آوردم اینجا از حال و روز من خبر داری، نداری از من خبر در این سفر داری، نداری اصلا خبر از این جگر داری، نداری اصلا ببینم موی سر داری، نداری هر چند مثل تو سرم آتش گرفته اما تنور خانه خولی نرفته دلشوره دارم، رنگ و رویم را ببینی وضع لبان ذکر گویم را ببینی این آهن دور گلویم را ببینی می ترسم این اوضاع مویم را ببینی موی مرا خار مغیلان شانه کردند شمر و سنان بین بیابان شانه کردند اصلا گمان کن دخترت قامت کمان نیست اصلا گمان کن عمه جانم نیمه جان نیست اصلا درون قافله شمر و سنان نیست انگشترت در دست های ساربان نیست اصلا گمان کن دخترت تنها نبوده اصلا گمان کن حرمله با ما نبوده این داغ بی بال و پری گفتن ندارد این لحظه های آخری گفتن ندارد این ماجرای روسری گفتن ندارد این غصه بی معجری گفتن ندارد اصلا بگو دختر لباس نو به تن داشت من هم گمان کردم پدر جانم کفن داشت این روزها من از در و دیوار خوردم در کوچه خوردم، آه، در بازار خوردم از بام ها سنگ از سر آزار خوردم سیلی ز دست زجر بد کردار خوردم این زجر یک ذره مروت هم ندارد می خواست عمدا اشک من را دربیارد یک جای سالم در تمام صورتت نیست بابا بگو این لخته ها روی لبت چیست خون از لبان خشک تو بدجور جاریست ابرو و چشمان و لب و رگ هات خونیست اصلا چگونه باید این سر را ببوسم باید دوباره زیر حنجر را ببوسم وحید محمدی سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini