آخر خودت بگو چقدر ربنا کنم؟
باچشمهای خیس خدا یاخدا کنم؟
وقتی که بی کسی به سراغ تو آمده
در خیمه ام نشینم و دائم دعا کنم
درد غریبی تو به جانم شرر زده
این درد را بگو که چگونه دوا کنم؟
پنجاه سال از تو خجالت کشیده ام
وقتش رسیده دین خودم را ادا کنم
خواهر بلاکش غم و درد برادر است
باید برای تو در سپر دست و پا کنم
امروز اگر برای تو از این دو نگذرم
فردا چگونه رو به سوی مصطفی کنم؟!
شاگرد مادرم که برای امام سوخت
وقتش رسیده است به او اقتدا کنم..
روح و روان من جگرم را قبول کن
لطفی نما دو تاج سرم را قبول کن..
سربازهای خواهرت آماده اند اخا
بنگر چگونه پای تو افتاده اند اخا
هرچند کوچکند ولی مرد جنگی اند
هرچند کوچک اند علی زاده اند اخا
در اضطراب رد شدن از جانب تواند
از دیشب است که سر سجاده اند اخا..
از من اسیر عشق شدن ارث برده اند
هستند چون اسیر تو آزاده اند اخا..
وسع کم مرا به بزرگی خود ببخش
این دو برای پیشکشی مانده اند اخا
دیگر نگو دو خوشه انگور زینب اند
دیگر رسیده اند دگر باده اند اخا
ایراد سن و سال نگیر از دو غنچه ام
وقتی قسم به فاطمه ات داده اند اخا
رحمی نما به سوز دل و گریه هایشان
دارو ندار من پدری کن برایشان..
دارند میروند تو حسرت نکش فقط
جانم فدات بار مصیبت نکش فقط
نذر من است پای تو ارباترین شوند
از نیزه دار و حرمله منت نکش فقط
حلا که دین من به تو قدری ادا شده..
حرفی وسط ز عمق جنایت نکش فقط
آرام باش بر سر بالینشان حسین
تو پای از رکاب به سرعت نکش فقط
من راضیم در شاخه گلم را نیاوری
باکام تشنه اینهمه زحمت نکش فقط
درخیمه مانده ام که نبینی غم مرا
آقای خوب من تو خجالت نکش فقط
مردی نمانده غصه نخور زینبت که هست
جانم فدات ناله غربت نکش فقط
مویم سفید شد به تماشای عشق تو
من مادر شهید شدم پای عشق تو..
سید پوریا هاشمی
#مرثیه_دوطفلان_زینب سلام الله علیها
#روز_چهارم_محرم
https://eitaa.com/sobhehoseini
وقتي كسي ز جان خودش دست ميكشد
از هستي و جهان خودش دست ميكشد
وقتي كه آفتاب دلش ميكندغروب
از ماه آسمان خودش دست ميكشد
يادش ميان خلق خدا ميشود عزيز
هر كس كه از نشان خودش دست ميكشد
وقتي كه صحبت ازغم و داغ حسين شد
زينب ز كودكان خودش دست ميكشد
يك بار رو زدم به تو اينگونه تا مكن
سهميه ي مرا تو از اين غم جدا مكن
اينان در آسمان بلندت كبوترند
نام تو ميبرندبه هرجا كه ميپرند
شرمنده ام كه بيشتر از اين نداشتم
اين كودكان تمامي هستي خواهرند
در قلبشان عزاي جوانت گرفته اند
در راه تو فدايي وقربان اصغرند
شمشيرشان ميان كمر برق ميزند
شاگرد درس رزم علمدار لشكرند
خون علي ميان رگ اين دو كودك است
جنگاوري اين دو به زهرا قسم تك است
زينب بيا ببين چقدر قد كشيده اند
از بس كه پابه صفحه ي صحرا كشيده اند
دشمن هنوز دركف اين كودكان توست
تكبير اهل عرش پي حيدران توست
در اين زمان كم چقدر زخم خورده اند
ازسر بگيرتا به كمر زخم خورده اند
اي مادرشهيد كه نذرت اداشده
درقلب خسته ات چقدر غصه جا شده
ازخيمه ها بيا و ببين بي پسر شدي
مثل من حسين تو از هر نظر شدي
محمد حسن بیات لو
#مرثیه_حضرت_زینب سلام الله علیها
#روز_چهارم_محرم
https://eitaa.com/sobhehoseini